Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (16 milliseconds)
English
Persian
accelerator
تسریع کننده
accelerators
تسریع کننده
accelerative
تسریع کننده
accelerunt
تسریع کننده
acceletor
تسریع کننده
expeditor
تسریع کننده
Search result with all words
accelerant
ماده تسریع کننده
accelerating agent
ماده تسریع کننده
precipitator
تعجیل یا تسریع کننده
thromboplastic
تسریع کننده انعقاد خون
Other Matches
speedup
تسریع
expedition
تسریع
expeditions
تسریع
expediting
تسریع
speed up
تسریع
acceleration
تسریع
precipitates
تسریع کردن
expedited
تسریع کردن
expedites
تسریع کردن در
expedite
تسریع کردن
expedites
تسریع کردن
expedited
تسریع کردن در
expedite
تسریع کردن در
hastened
تسریع ردن
advance
تسریع کردن
precipitation
تسریع بارش
advances
تسریع کردن
advancing
تسریع کردن
hasten
تسریع ردن
hastening
تسریع ردن
hastens
تسریع ردن
hotfoot
تسریع کردن
accelerator board
تخته تسریع
accelerate
تسریع کردن
speed
تسریع کردن
speeding
تسریع کردن
speeds
تسریع کردن
stepped-up
تسریع شده
precipitating
تسریع کردن
precipitated
تسریع کردن
precipitate
تسریع کردن
accelerated
تسریع کردن
accelerates
تسریع کردن
stepped up
تسریع شده
accelerating
تسریع کردن
agio
تفاوت هزینه تسریع
quickens
تسریع شدن تخمیرکردن
acid precipitation
تسریع بارش اسیدی
quickened
تسریع شدن تخمیرکردن
quicken
تسریع شدن تخمیرکردن
urged
تسریع شدن ابرام کردن
vernalize
میوه اوری را تسریع کردن
urging
تسریع شدن ابرام کردن
urges
تسریع شدن ابرام کردن
urge
تسریع شدن ابرام کردن
accelerator board
برد تسریع تخته شتابنده
thiaminase
انزیمی که از بین بردن تیامین را تسریع میکند
Be slow to promise and quick to perform.
<proverb>
در قول دادن آهسته باش ولى در انجام آن تسریع کن.
drier
ترکیباتی از فلزات که برای تسریع در خشک شدن رنگهابکار میرود
procedendo
حکم پادشاه در مورد تسریع دادرسی به قاضی یی که صدور رای را به تاخیرانداخته است
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
catalyze
دارای اثرمجاورتی کردن تسریع کردن
accelerators
ماده معینی که به بتن اضافه میشود تا مقاوم شدن بتن رادر مراحل اولیه تسریع نماید. کلرور کلسیم تا دو درصدیکی از معمولترین این مواداست
accelerator
ماده معینی که به بتن اضافه میشود تا مقاوم شدن بتن را در مراحل اولیه تسریع نماید. کلرور کلسیم تا دو درصد یکی از معمولترین این مواد است
altitude/height hold
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
del credere
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
interceptors
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
makgi boowi
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
changer
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
vasomotor
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
interceptor
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
distractive
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
detonator
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
steam fitter
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
detonators
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
search jammer
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
expostulator
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
padding
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
sprining charge
خرج چال کننده یا گود کننده
claqueur
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
suppressive
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
prepossessing
مجذوب کننده جلب توجه کننده
astigmatizer
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
venerator
تکریم کننده ستایش کننده
thwarter
خنثی کننده مسدود کننده
modulator demodulator
تلفیق کننده- تفکیک کننده
favourer
یاری کننده مساعدت کننده
provisioner
تدارک کننده تهیه کننده
hanger
اویزان کننده معلق کننده
the producer and the consumer
تولید کننده و مصرف کننده
practicer
تمرین کننده مشق کننده
modifier
اصلاح کننده تعدیل کننده
modifiers
اصلاح کننده تعدیل کننده
gesticulant
اشاره کننده وحرکت کننده
intermediary
وساطت کننده مداخله کننده
whetstone
تیز کننده تند کننده
homager
تجلیل کننده کرنش کننده
vibrator
ارتعاش کننده نوسان کننده
hangers
اویزان کننده معلق کننده
vibrators
ارتعاش کننده نوسان کننده
trimmer
دستکاری کننده صاف کننده
prosecutor
پیگرد کننده تعقیب کننده
prosecutors
پیگرد کننده تعقیب کننده
contractive
جمع کننده چوروک کننده
supplicant
درخواست کننده تضرع کننده
supplicants
درخواست کننده تضرع کننده
presentor
ارائه کننده معرفی کننده
cogitator
اندیشه کننده مطالعه کننده
coordinator
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
intermediaries
وساطت کننده مداخله کننده
spell binder
مسحور کننده مجذوب کننده
presenter
ارائه کننده معرفی کننده
transmitters
منتقل کننده مخابره کننده
divider
جدا کننده تقسیم کننده
thickener
غلیظ کننده پرپشت کننده
toasters
سرخ کننده برشته کننده
thickeners
غلیظ کننده پرپشت کننده
acknowledger
تصدیق کننده قبول کننده
suberter
سرنگون کننده تضعیف کننده
striking force
نیروی تک کننده یا کمین کننده
toaster
سرخ کننده برشته کننده
oppressive
خورد کننده ناراحت کننده
lifter
مرتفع کننده برطرف کننده
accaimer
هلهله کننده تحسین کننده
preventive
حفافت کننده جلوگیری کننده
sniffy
افهار تنفر کننده فن فن کننده
presenters
ارائه کننده معرفی کننده
corruptor
فاسد کننده منحرف کننده
designative
اشاره کننده تعیین کننده
insulators
جدا کننده عایق کننده
desolater
ویران کننده متروک کننده
diverting
سرگرم کننده منحرف کننده
corrupter
فاسد کننده منحرف کننده
discriminant
تفکیک کننده جدا کننده
desolator
ویران کننده متروک کننده
insulator
جدا کننده عایق کننده
transmitter
منتقل کننده مخابره کننده
fuel cooled oil cooler
خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
skeletonizer
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
dragger
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
plasticizer
ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
procuring activity
یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
accelerationists
شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
agent authentication
معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
parity bit
عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
component
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly
اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
voltage stabilizer
تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
dismantling shot
تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
families
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
family
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper
کج کننده واژگون کننده
army component
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
stabilizer
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
requistioner
قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
flares
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
supporting arms
نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
flare
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
stabilisers
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
negative true logic
سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
desiccant
مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
delay release sinker
وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
analysis staff
ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
radar picket
ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
gyro repeater
تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
component command
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
jumper
شوت کننده با پرش پرش کننده
jumpers
شوت کننده با پرش پرش کننده
out side
دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
prattfall
پچ پچ کننده
squasher
له کننده
skittish
رم کننده
swooner
غش کننده
surfy
کف کننده
solvents
اب کننده
refuser
رد کننده
refutative
رد کننده
solver
حل کننده
doer
کننده
doers
کننده
trackers
پی کننده
hoppers
لی لی کننده
tracker
پی کننده
catterer
پچ پچ کننده
filleted
پر کننده
prater
پچ پچ کننده
rebutter
رد کننده
syncopator
غش کننده
refutatory
رد کننده
filler
پر کننده
hopper
لی لی کننده
deflective
کج کننده
bender
خم کننده
commulator
یک سو کننده
whisperer
پچ پچ کننده
squelcher
له کننده
spurner
رد کننده
fluxing oil
اب کننده
benders
خم کننده
puffer
پف کننده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com