Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
timeline
تسلسل زمانی
Other Matches
slices
مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
slice
مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
uptime
پریود زمانی که در طول ان یک سیستم کامپیوتر فعال است یا صحیح عمل میکندیک دوره زمانی که تجهیزات بدون خرابی کار می کنند
concatenation
تسلسل
serialization
تسلسل
tracked
تسلسل
tracks
تسلسل
enchainment
تسلسل
track
تسلسل
sequence
ترادف تسلسل
stream of consciousness
تسلسل روانی
sequences
ترادف تسلسل
suits
تسلسل نوع
sorites
تسلسل منطقی
serializability
قابلیت تسلسل
continuity
استمرار تسلسل
vicious circle
دور و تسلسل
continuity of operations
تسلسل عملیات
suited
تسلسل نوع
communication link
تسلسل مخابراتی
suit
تسلسل نوع
progression
توالی تسلسل
coneatenation
تسلسل سلسله
progressions
توالی تسلسل
the vicious circle
دور تسلسل
propagation sequence
تسلسل انتشار
ppm
Position Pulse مدولاسیون یا تلفیق زمانی پالس که دران مقدار نمونه لحظهای موج موقعیت زمانی یک پالس را مدوله میکندodulation
chronological
دارای تسلسل تاریخ
continuum
رشته مسلسل تسلسل
wage price spiral
دور تسلسل دستمزد
chronologic
دارای تسلسل تاریخی
seriate
دارای تسلسل یاشماره ترتیب مسلسل
assembly
1-زمانی که طول می کشد تا برنامه اسمبلی یک برنامه را ترجمه کند. 2-زمانی که اسمبلر برنامه را از زبان اسمبلی به کد ماشین تبدیل میکند
eternity
بی زمانی
synchrony
هم زمانی
timeline
خط زمانی
temporal
زمانی
time limits
حد زمانی
time limit
حد زمانی
onetime
یک زمانی
sometime
یک زمانی
eternities
بی زمانی
whilom
یک زمانی
synchronization
هم زمانی
contemporaneousness
هم زمانی
monomial
یک زمانی
on
<prep.>
در
[زمانی]
simultaneeity
هم زمانی
time sense
حس زمانی
timetabled
برنامه زمانی
scheduled
برنامه زمانی
schedules
برنامه زمانی
timetables
برنامه زمانی
timetable
برنامه زمانی
time lags
فاصله زمانی
vintage model
الگوی زمانی
interval
فاصله زمانی
time lag
فاصله زمانی
schedule
برنامه زمانی
time lags
تاخیر زمانی
timetabling
برنامه زمانی
timer switch
کلید زمانی
timetrend
روند زمانی
time yield limit
حد تسلیم زمانی
unit of time
واحد زمانی
yore
در زمانی بسیاردور
time lag
تاخیر زمانی
time horizon
افق زمانی
time series
سریهای زمانی
flashbacks
وقفه زمانی
flashback
وقفه زمانی
time interval
فاصله زمانی
time path
مسیر زمانی
time score
نمره زمانی
time schedule
برنامه زمانی
time preference
ترجیح زمانی
time quantum
ذره زمانی
time priority
تقدم زمانی
time priority
اولویت زمانی
in a short time
در اندک زمانی
time preference
رجحان زمانی
lapsing
فاصله زمانی
lapse
فاصله زمانی
time yield
تسلیم زمانی
time sharing
اشتراک زمانی
time scales
مقیاس زمانی
time scale
مقیاس زمانی
time limits
محدودیت زمانی
time limits
محدوده زمانی
time limit
محدودیت زمانی
time limit
محدوده زمانی
time table
جدول زمانی
time study
بررسی زمانی
temporal
جسمانی زمانی
time flutter
اختلال زمانی
time jitter
اختلال زمانی
time slice
برش زمانی
time fuse
ماسوره زمانی
time preference
ارجحیت زمانی
temporal sign
علامت زمانی
no longer
نه دیگر
[زمانی]
times
زمانی موقعی
time bar
محدودیت زمانی
throughput time
اشتراک زمانی
When I came in
زمانی که من تو آمدم
timed
زمانی موقعی
lapses
فاصله زمانی
pressure of time
فشار زمانی
time pressure
فشار زمانی
time
زمانی موقعی
discrete time
با گسستگی زمانی
temporal maze
ماز زمانی
continuous time
با پیوستگی زمانی
time base
مبدا زمانی
time dilation
پارادوکس زمانی
time disorientation
گم گشتگی زمانی
time division multiplex
تسهیم زمانی
time frames
چارچوب زمانی
time frame
چارچوب زمانی
time division multiplexing
تسهیم زمانی
time error
خطای زمانی
time estimation
براورد زمانی
time fire
تیر زمانی
lag
تاخیر زمانی
lagged
تاخیر زمانی
time constant
ثابت زمانی
clock paradox
پارادکس زمانی
no longer
نه بیشتر
[زمانی]
mechanical time fuze
ماسوره زمانی
spatiotemporal
فضایی و زمانی
lags
تاخیر زمانی
input time constant
ثابت زمانی اولیه
rate of time preference
نرخ برتری زمانی
low time constant
ثابت زمانی کوچک
magnetic time relay
رله زمانی مغناطیسی
age hardening
سخت گردانی زمانی
since he was in petticoats
از زمانی که بچه بود
inductive time constant
ثابت زمانی القا
o technique
تحلیل عوامل زمانی
time lags
فاصله زمانی مرده
asynchronous time division multiplexing
تسهیم زمانی ناهمگام
time fire
تیراندازی با گلوله زمانی
time lag
فاصله زمانی مرده
capacitive time constant
ثابت زمانی فرفیت
chronologic
دارای ربط زمانی
monsoon
باد وباران زمانی
cotidal
دارای هم زمانی در طغیان اب
time average symmetry
تقارن میانگین زمانی
monsoons
باد وباران زمانی
cross sectional data
داده ها در یک مقطع زمانی
tdm
تسهیم زمانی ultiplexing
distributed lag
توزیع فاصله زمانی
high burst
تیر زمانی بالا
time division multiplexing
انتقال چندتایی زمانی
vintage model
الگوی مقطع زمانی
synchronises
انطباق زمانی داشتن
time series analysis
تحلیل سریهای زمانی
time series data
امار سریهای زمانی
aging
سخت گردانی زمانی
time slicing
تقسیم بندی زمانی
time slicing
برش زمانی زدن
timing
برنامه ریزی زمانی
serve time
<idiom>
زمانی رادرزندان بودن
synchronising
انطباق زمانی داشتن
chronological
دارای ربط زمانی
synchronised
انطباق زمانی داشتن
synchronize
انطباق زمانی داشتن
chronological
ترتیب زمانی وقوع
time sampling
نمونه گیری زمانی
synchronizes
انطباق زمانی داشتن
phased
دوره زمانی اجرای برنامه
valve duration
مدت زمانی که سوپاپ بازمیماند
decision lag
تاخیر زمانی در تصمیم گیری
chronograph
الت سنجش فواصل زمانی
time out
معتبر نبودن پس از یک دوره زمانی
time constant of an exponential quantity
ثابت زمانی یک کمیت نمایی
finals
رسیدن به انتهای یک دوره زمانی
airburst ranging
تنظیم تیر زمانی بالا
final
رسیدن به انتهای یک دوره زمانی
age hardening susceptibility
تقبل سخت گردانی زمانی
synchronous time division multiplexing
تسهیم زمانی همگام یاهمزمان
marginal rate of time preference
نرخ نهائی ترجیح زمانی
greatuncle
زمانی برابر 00852 سال
time out of minds
زمانی که کسی یاد ندارد
social rate of time preference
نرخ ترجیح زمانی اجتماعی
strain age harden
سخت کردن کرنشی زمانی
time utility
بهره گیری از شرایط زمانی
phase
دوره زمانی اجرای برنامه
strain age hardening
سخت گردانی کرنشی زمانی
lap chart
جدول زمانی برای هر دور
time table
جدول زمانی ورود و عزیمت
phases
دوره زمانی اجرای برنامه
peaks
زمانی که چیزی بیشترین حد استفاده را دارد
outage
مدت زمانی که سیستم کار نمیکند
peaking
زمانی که چیزی بیشترین حد استفاده را دارد
air hardening
سخت گردانی زمانی در دمای معمولی
He was quite a fellow in his day.
زمانی برای خودش آدمی بود
time
خیر زمانی مشخصی ایجاد کند
peak
زمانی که چیزی بیشترین حد استفاده را دارد
mechanical time fuze
ماسوره زمانی خودکار یا زمان مکانیکی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com