Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (26 milliseconds)
English
Persian
render
تسلیم داشتن دادن
rendered
تسلیم داشتن دادن
renders
تسلیم داشتن دادن
Other Matches
submitted
تسلیم شدن تقدیم داشتن
submits
تسلیم شدن تقدیم داشتن
submit
تسلیم شدن تقدیم داشتن
submitting
تسلیم شدن تقدیم داشتن
to starve into surrender
گرسنگی دادن وناگزیربه تسلیم کردن
yield
قدرت انفجار گلوله تسلیم شدن پس دادن
To submit something to someone.
چیزی را به کسی تسلیم کردن (ارائه دادن )
yielded
قدرت انفجار گلوله تسلیم شدن پس دادن
yields
قدرت انفجار گلوله تسلیم شدن پس دادن
deliveries
تسلیم در CL یکی ازشرایط اساسی اعتبار سند این است که پس از تنظیم و امضاو مهر به طرف " تسلیم "شود
delivery
تسلیم در CL یکی ازشرایط اساسی اعتبار سند این است که پس از تنظیم و امضاو مهر به طرف " تسلیم "شود
extradites
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradite
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extraditing
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradited
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
fall out
رخ دادن مشاجره داشتن
maintrain
ادامه دادن عقیده داشتن
hang on
ادامه دادن دوام داشتن
informs
اطلاع دادن مستحضر داشتن
reserving
نگه داشتن اختصاص دادن
informing
اطلاع دادن مستحضر داشتن
reserves
نگه داشتن اختصاص دادن
inform
اطلاع دادن مستحضر داشتن
reserve
نگه داشتن اختصاص دادن
leads
سوق دادن بران داشتن
lead
سوق دادن بران داشتن
to give up the ghost
جان تسلیم کردن روح تسلیم کردن
highest
دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
highs
دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
high
دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
lead
هدایت نمودن سوق دادن وادار کردن ریاست داشتن بر
leads
هدایت نمودن سوق دادن وادار کردن ریاست داشتن بر
prepossess
تحت تاثیرعقیده یامسلکی قرار دادن قبلا تبعیض فکری داشتن
to hold any one to ransom
کسیرا در توقیف نگاه داشتن تااینکه با دادن فدیه اورا ازادکنند
identic notes
منظوریادداشتهایی با مضمون واحداست که چند دولت به یک دولت می دهند . چون این یادداشتها جداگانه تسلیم میشود عمل هر دولت فاهرا"مستقل از عمل دولت دیگراست تسلیم این یادداشتهاعمل غیردوستانه تلقی میشود
reckon
حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckoned
حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckons
حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
vary
تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
varies
تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
longed
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn
<idiom>
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
remarked
افهار داشتن افهار نظریه دادن
remarks
افهار داشتن افهار نظریه دادن
remark
افهار داشتن افهار نظریه دادن
remarking
افهار داشتن افهار نظریه دادن
to keep up
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
space
فاصله دادن فاصله داشتن
spaces
فاصله دادن فاصله داشتن
compromis
تسلیم
delivery
تسلیم
surrendered
تسلیم
submission
تسلیم
quietism
تسلیم
non resistance
تسلیم
surrendering
تسلیم
deference
تسلیم
surrender
تسلیم
self submission
تسلیم
consignation
تسلیم
resign
تسلیم
resigns
تسلیم
deliveries
تسلیم
surrenders
تسلیم
capitulation
تسلیم
renditions
تسلیم
compliance
تسلیم
liveries
تسلیم
resignations
تسلیم
rendition
تسلیم
resignation
تسلیم
livery
تسلیم
to put by
تسلیم نشدن
capitulation
تسلیم بلاشرط
hold the line
<idiom>
تسلیم نشدن
self surrender
تسلیم نفس
unrelenting
تسلیم نشدنی
time yield
تسلیم زمانی
time yield limit
حد تسلیم زمانی
give up
تسلیم کردن
consign
تسلیم کردن
consigned
تسلیم کردن
consigning
تسلیم کردن
consigns
تسلیم کردن
give in
تسلیم شدن
recreant
تسلیم شونده
surrendering
تسلیم شدن
resignedly
با تسلیم به قضا
submitted
تسلیم کردن
throw in the towel
<idiom>
تسلیم شدن
incompliance
عدم تسلیم
hand on
تسلیم کردن
prehension
گرفتن تسلیم
submit
تسلیم کردن
compliant character
منش تسلیم گر
submits
تسلیم کردن
acquiescently
از روی تسلیم
tap out
تسلیم شدن
delivering
تحویل تسلیم
to knock under
تسلیم شدن
quit
تسلیم شدن
infeoff
تسلیم کردن
irrefragable
تسلیم نشدنی
obeys
تسلیم شدن
Unconditional surrender.
تسلیم بلاشرط
hand over
تسلیم کردن
inexorable
تسلیم نشدنی
obeying
تسلیم شدن
obeyed
تسلیم شدن
obey
تسلیم شدن
quitting
تسلیم شدن
submission of a claim
تسلیم دادخواست
capitulate
تسلیم شدن
to give in charge
تسلیم کردن
acquiescing
تسلیم شدن
acquiesces
تسلیم شدن
acquiesced
تسلیم شدن
capitulates
تسلیم شدن
to cry craven
تسلیم شدن
give oneself up
<idiom>
تسلیم شدن
surrendered
تسلیم شدن
give up
<idiom>
تسلیم شدن
committing
تسلیم کردن
surrenders
تسلیم شدن
committed
تسلیم کردن
betraying
تسلیم کردن
betrays
تسلیم کردن
to give ground
تسلیم شدن
betrayed
تسلیم کردن
commit
تسلیم کردن
yielding
تسلیم شدن
commits
تسلیم کردن
betray
تسلیم کردن
capitulated
تسلیم شدن
to give in
تسلیم شدن
to submit to
تسلیم شدن
acquiesce
تسلیم شدن
lodgement
تسلیم عرضحال
yield stress
تنش تسلیم
pushover
زود تسلیم
yeild point
نقطه تسلیم
extraditable
تسلیم کردنی
never say die
تسلیم نشو
to deliver up
تسلیم کردن
submitting
تسلیم کردن
surrender
تسلیم شدن
addicted
تسلیم شده
yield point
نقطه تسلیم
capitulating
تسلیم شدن
to fork over
تسلیم کردن
yielder
تسلیم کننده
differs
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differed
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
meanest
مقصود داشتن هدف داشتن
hopes
انتظار داشتن ارزو داشتن
differing
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
meaner
مقصود داشتن هدف داشتن
hoping
انتظار داشتن ارزو داشتن
mean
مقصود داشتن هدف داشتن
differ
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
to have by heart
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
reside
اقامت داشتن مسکن داشتن
abhors
بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorring
بیم داشتن از ترس داشتن از
resided
اقامت داشتن مسکن داشتن
proffer
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffers
تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhorred
بیم داشتن از ترس داشتن از
resides
اقامت داشتن مسکن داشتن
hoped
انتظار داشتن ارزو داشتن
cost
قیمت داشتن ارزش داشتن
hope
انتظار داشتن ارزو داشتن
incompliant
تسلیم نشو سرسخت
capitulating
پیمان تسلیم بستن
capitulates
پیمان تسلیم بستن
We shall never surrender.
ماهرگز تسلیم نخواهیم شد
capitulate
پیمان تسلیم بستن
capitulated
پیمان تسلیم بستن
extraditable
ایجاب کننده تسلیم
betrayed
تسلیم دشمن کردن
primrose path
راه تسلیم ورضا
betray
تسلیم دشمن کردن
yields
تسلیم کردن یا شدن
abandoning
واگذارکردن تسلیم شدن
yielded
تسلیم کردن یا شدن
yield
تسلیم کردن یا شدن
abandons
واگذارکردن تسلیم شدن
ego trip
تسلیم به هوای نفس
to give up
تسلیم کردن امیدبریدن از
abandon
واگذارکردن تسلیم شدن
ego trips
تسلیم به هوای نفس
vouchsafing
تسلیم شدن عطاکردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com