English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
utilities تسهیلات زندگی مانند اب
Other Matches
lifelike زندگی مانند
to live like animals [in a place] مانند حیوان زندگی کردن [اصطلاح تحقیر کننده ]
convenience تسهیلات
conveniences تسهیلات
facilities تسهیلات
library facilities تسهیلات کتابخانهای
facilities تسهیلات ساختمانها
public utilities تسهیلات عمومی
public facilities تسهیلات عمومی
credit facilities تسهیلات اعتباری
cryptofacility تسهیلات رمز
hosts تهیه تسهیلات ورزشی
host تهیه تسهیلات ورزشی
hosted تهیه تسهیلات ورزشی
hosting تهیه تسهیلات ورزشی
it is impossible to live there نمیشود در انجا زندگی کرد زندگی
handlers یک فایل یا تسهیلات وقفه را بعهده دارد دستگذار
handler یک فایل یا تسهیلات وقفه را بعهده دارد دستگذار
qube تسهیلات اطلاعاتی که قسمتی از یک سیستم پیشرفته کابل تلویزیونی است
ecom Oriented ElectronicComputer فرایند ارسال ودریافت پیامها به صورت دیجیتالی در تسهیلات مخابراتی ail
Life is ten percent what happens to you and ninety percent how you respond to it. ده درصد از زندگی، اتفاقاتی است که برایتان می افتد و نود درصد باقی مانده زندگی واکنش شما به این اتفاقات است.
bushbaby گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
bushbabies گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
reciprocal agreement قراردادی که دو کشور برای توسعه روابط اقتصادی با یکدیگرمنعقد می سازند و بر این مبنا به یکدیگر امتیازاتی ازنظر تعرفه گمرکی و عوارض و تسهیلات می دهند
lead a dog's life <idiom> زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
lamellate لایه مانند ورقه مانند
fossiliferous فسیل مانند سنگواره مانند
european atomic energy community جامعه نیروی اتمی اروپا اتحادیه متشکل از بلژیک وفرانسه و المان و ایتالیا ولوگزامبورک و هلند که هدفش ایجاد تسهیلات مختلف در راه بهره برداری ازانرژی اتمی است
adjustable wheel چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
wile a در زندگی
habitancy زندگی
eau de vie اب زندگی
life زندگی
lives زندگی
habitance زندگی
vita زندگی
lifeline خط زندگی
lives of great men زندگی
togetherness زندگی با هم
vivification زندگی
living زندگی
existences زندگی
lifelines خط زندگی
existence زندگی
azoic تهی از زندگی
animates زندگی بخشیدن
soldiering زندگی سربازی
liver زندگی کننده
livers زندگی کننده
taedium vitae بیزاری از زندگی
biography تاریخچه زندگی
life دوران زندگی
single life زندگی مجردی
animality زندگی جانوران
lives دوران زندگی
cost of living هزینه زندگی
renascence زندگی مجدد
redivivus زندگی نویافته
going مشی زندگی
vitalize زندگی دادن
a life full of incidents زندگی پر رویداد
vital energy نیروی زندگی
life of privation زندگی در سختی
domiciled [law] [politics] <adj.> محل زندگی
sequestered life زندگی مجرد
sentience زندگی فکری
lifestyles شیوهی زندگی
symbiosis زندگی تعاونی
uterine life زندگی زهدانی
scheme of life نقشه زندگی
scheme of life رویه زندگی
rurality زندگی روستایی
resident <adj.> محل زندگی
animate زندگی بخشیدن
lifestyle شیوهی زندگی
standards of living معیار زندگی
social life زندگی اجتماعی
larks روش زندگی
lark روش زندگی
life expectancies امید به زندگی
enlivens زندگی بخشیدن
life expectancies امید زندگی
life expectancy امید به زندگی
standards of living استاندارد زندگی
pied-a-terre جای زندگی
joie de vivre نشاط زندگی
enlivening زندگی بخشیدن
enlivened زندگی بخشیدن
enliven زندگی بخشیدن
standard of living معیار زندگی
firesides زندگی خانگی
standards of living سطح زندگی
life expectancy امید زندگی
lifeless عاری از زندگی
standard of living استاندارد زندگی
careers دوره زندگی
facts of life <idiom> حقایق زندگی
(the) high life <idiom> زندگی تجملاتی
pieds-a-terre جای زندگی
life of Riley <idiom> زندگی بی دغدغه
Shame on you ! تف بر این زندگی
vegetation زندگی گیاهی
tribalism زندگی ایلیاتی
temporal life زندگی موقت
afterlife زندگی پس از مرگ
careering دوره زندگی
careered دوره زندگی
standard of living سطح زندگی
bane مخرب زندگی
vital وابسته به زندگی
life-cycle چرخه زندگی
fireside زندگی خانگی
life-cycles چرخه زندگی
biographies تاریخچه زندگی
cohabitation زندگی باهم
career دوره زندگی
life insurance بیمه زندگی
monandry زندگی با یک شوهر
life motto شعار زندگی
life style سبک زندگی
life sustenance گذران زندگی
married life زندگی زناشویی
marriage life زندگی زناشویی
living death زندگی مرگبار
living expenses هزینه زندگی
dwelt زندگی کرد
life instinct غریزه زندگی
eremitic life زندگی زاهدانه
life chance مجال زندگی
life cycle دوره زندگی
evening of life شام زندگی
ever lasting life زندگی جاویدان
life experiences تجارب زندگی
life history تاریخچه زندگی
modus vivendi روش زندگی
lifetime دوره زندگی
live forever زندگی ابدی
livable قابل زندگی
lifetimes مدت زندگی
lifetimes دوره زندگی
habit زندگی کردن
habits زندگی کردن
lifetime مدت زندگی
lifeway طرز زندگی
living cost هزینه زندگی
living area منطقه زندگی
liveable قابل زندگی
living standard سطح زندگی
hutment زندگی در کلبه
incertitude ناپایداری زندگی
public life زندگی سیاسی
public life زندگی در سیاست
country life زندگی روشنایی
concubinage زندگی بطورصیغه
he lives on air زندگی میکند
happy life زندگی اسوده
planetary life زندگی دربدر
intravital در زمان زندگی
happy life زندگی باخوشدل
monkery زندگی راهبی
level of living سطح زندگی
easy circumstances زندگی راحت
intravitam در زمان زندگی
eremitism زندگی زاهدانه
parasitism زندگی طفیلی
freewheels ازاد زندگی کردن
freewheel ازاد زندگی کردن
freewheeled ازاد زندگی کردن
chums باهم زندگی کردن
shanties در کلبه زندگی کردن
shanty در کلبه زندگی کردن
cohabited باهم زندگی کردن
repentance اصلاح مسیر زندگی
vital to life واجب برای زندگی
Way of life. راه ورسم زندگی
cohabit باهم زندگی کردن
To do well in life . در زندگی ترقی کردن
virginity دوشیزگی زندگی تجرد
vicissitude فراز ونشیب زندگی
chum باهم زندگی کردن
curriculum vitae تاریخچه مختصری از زندگی
he is on his last legs در دم واپسین زندگی است
ichthyophagy زندگی روی ماهی
vital statistics امار مربوط به زندگی
home محل زندگی کسی
well off دارای زندگی اسوده
homes محل زندگی کسی
to live in luxury با تجمل زندگی کردن
great divide دو راهی مرگ و زندگی
lifestyles سطح و سبک زندگی
lifestyle سطح و سبک زندگی
knock about نامرتب زندگی کردن
high life زندگی پر ریخت و پاش
high life زندگی شیک و پر تجمل
autobiographies خود زندگی نامه
love lives زندگی عشقی و جنسی
life of Riley <idiom> زندگی آسوده داشتن.
ups and downs نشیب وفراز زندگی
lifesaving نجات دهنده زندگی
biographical وابسته بشرح زندگی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com