English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
asynchronous time division multiplexing تسهیم زمانی ناهمگام
Search result with all words
atdm AsychronousTime-Division تسهیم زمانی ناهمگام ultiplexing
Other Matches
time division multiplex تسهیم زمانی
time division multiplexing تسهیم زمانی
tdm تسهیم زمانی ultiplexing
synchronous time division multiplexing تسهیم زمانی همگام یاهمزمان
stdm SynchronousTime-Devision تسهیم زمانی همگام ultiplexing
asynchronous ناهمگام
asynchronous control کنترل ناهمگام
asynchronous transmission مخابره ناهمگام
asynchronous device دستگاه ناهمگام
slice مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
slices مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
uptime پریود زمانی که در طول ان یک سیستم کامپیوتر فعال است یا صحیح عمل میکندیک دوره زمانی که تجهیزات بدون خرابی کار می کنند
ppm Position Pulse مدولاسیون یا تلفیق زمانی پالس که دران مقدار نمونه لحظهای موج موقعیت زمانی یک پالس را مدوله میکندodulation
multiplexing تسهیم
apportionment تسهیم
sharing تسهیم
allotment تسهیم
allotments تسهیم
multiplex تسهیم
shared تسهیم کردن
shares تسهیم کردن
share تسهیم کردن
multiplex mode وضعیت تسهیم
whack up تسهیم کردن
whack تسهیم کردن
whacks تسهیم کردن
multiplexed تسهیم شده
impartation افاده تسهیم
multiplex تسهیم کردن
profit-sharing تسهیم در سود
profit sharing تسهیم در سود
multiplexor تسهیم کننده
multiplex mode حالت تسهیم
multiplexer تسهیم کننده
disproportination تسهیم نامتناسب
dual port ram حافظه تسهیم شده
multiplex تسهیم مخابره ترکیبی
multiplexor channel مجرای تسهیم کننده
mux تسهیم کننده ultiplexer
shared memory حافظه تسهیم شده
multiplexer channel کانال تسهیم کننده
synchronous multiplexor تسهیم کننده همگام
multiplexer channel مجرای تسهیم کننده
multiplexing انتقال چندتایی پیغام ها تسهیم
assembly 1-زمانی که طول می کشد تا برنامه اسمبلی یک برنامه را ترجمه کند. 2-زمانی که اسمبلر برنامه را از زبان اسمبلی به کد ماشین تبدیل میکند
fdm Division Frequencyاستفاده از یک مسیر الکتریکی برای حمل دو یا چند سیگنال با فرکانسهای مختلف تسهیم براساس تقسیم فرکانس ultiplexing
frequency division multilexing مخابره چندتایی فرکانس استفاده از یک مسیرالکتریکی برای حمل دو یا چند سیگنال با فرکانسهای مختلف تسهیم براساس تقسیم فرکانس
portion تسهیم کردن سهم بندی کردن
portions تسهیم کردن سهم بندی کردن
synchrony هم زمانی
simultaneeity هم زمانی
monomial یک زمانی
onetime یک زمانی
synchronization هم زمانی
time sense حس زمانی
eternity بی زمانی
eternities بی زمانی
temporal زمانی
time limit حد زمانی
sometime یک زمانی
time limits حد زمانی
timeline خط زمانی
on <prep.> در [زمانی]
whilom یک زمانی
contemporaneousness هم زمانی
interval فاصله زمانی
yore در زمانی بسیاردور
scheduled برنامه زمانی
timetables برنامه زمانی
temporal sign علامت زمانی
time lag فاصله زمانی
time lags تاخیر زمانی
timetabled برنامه زمانی
spatiotemporal فضایی و زمانی
time yield limit حد تسلیم زمانی
time lags فاصله زمانی
schedule برنامه زمانی
timetable برنامه زمانی
throughput time اشتراک زمانی
time lag تاخیر زمانی
clock paradox پارادکس زمانی
temporal جسمانی زمانی
continuous time با پیوستگی زمانی
discrete time با گسستگی زمانی
in a short time در اندک زمانی
lapsing فاصله زمانی
mechanical time fuze ماسوره زمانی
lapses فاصله زمانی
flashback وقفه زمانی
flashbacks وقفه زمانی
timetabling برنامه زمانی
time sharing اشتراک زمانی
time scales مقیاس زمانی
time scale مقیاس زمانی
time limits محدودیت زمانی
time limits محدوده زمانی
time limit محدودیت زمانی
time limit محدوده زمانی
time interval فاصله زمانی
lapse فاصله زمانی
time frame چارچوب زمانی
time table جدول زمانی
time study بررسی زمانی
times زمانی موقعی
no longer نه دیگر [زمانی]
time slice برش زمانی
no longer نه بیشتر [زمانی]
time series سریهای زمانی
time score نمره زمانی
time schedule برنامه زمانی
time quantum ذره زمانی
temporal maze ماز زمانی
pressure of time فشار زمانی
time yield تسلیم زمانی
time زمانی موقعی
vintage model الگوی زمانی
unit of time واحد زمانی
timetrend روند زمانی
timer switch کلید زمانی
timed زمانی موقعی
When I came in زمانی که من تو آمدم
time frames چارچوب زمانی
time pressure فشار زمانی
time priority تقدم زمانی
time preference رجحان زمانی
timeline تسلسل زمانی
lag تاخیر زمانی
time estimation براورد زمانی
time bar محدودیت زمانی
time error خطای زمانی
time disorientation گم گشتگی زمانی
time dilation پارادوکس زمانی
schedules برنامه زمانی
time constant ثابت زمانی
time base مبدا زمانی
time fire تیر زمانی
time preference ترجیح زمانی
time path مسیر زمانی
lags تاخیر زمانی
time preference ارجحیت زمانی
lagged تاخیر زمانی
time horizon افق زمانی
time flutter اختلال زمانی
time jitter اختلال زمانی
time fuse ماسوره زمانی
time priority اولویت زمانی
time lag فاصله زمانی مرده
capacitive time constant ثابت زمانی فرفیت
chronologic دارای ربط زمانی
monsoon باد وباران زمانی
time lags فاصله زمانی مرده
chronological دارای ربط زمانی
high burst تیر زمانی بالا
chronological ترتیب زمانی وقوع
age hardening سخت گردانی زمانی
monsoons باد وباران زمانی
serve time <idiom> زمانی رادرزندان بودن
time division multiplexing انتقال چندتایی زمانی
input time constant ثابت زمانی اولیه
low time constant ثابت زمانی کوچک
time series data امار سریهای زمانی
magnetic time relay رله زمانی مغناطیسی
time slicing برش زمانی زدن
time slicing تقسیم بندی زمانی
time series analysis تحلیل سریهای زمانی
time sampling نمونه گیری زمانی
time average symmetry تقارن میانگین زمانی
o technique تحلیل عوامل زمانی
timing برنامه ریزی زمانی
time fire تیراندازی با گلوله زمانی
rate of time preference نرخ برتری زمانی
since he was in petticoats از زمانی که بچه بود
synchronised انطباق زمانی داشتن
vintage model الگوی مقطع زمانی
inductive time constant ثابت زمانی القا
cross sectional data داده ها در یک مقطع زمانی
synchronizes انطباق زمانی داشتن
aging سخت گردانی زمانی
synchronize انطباق زمانی داشتن
distributed lag توزیع فاصله زمانی
synchronising انطباق زمانی داشتن
synchronises انطباق زمانی داشتن
cotidal دارای هم زمانی در طغیان اب
decision lag تاخیر زمانی در تصمیم گیری
chronograph الت سنجش فواصل زمانی
social rate of time preference نرخ ترجیح زمانی اجتماعی
strain age harden سخت کردن کرنشی زمانی
strain age hardening سخت گردانی کرنشی زمانی
time constant of an exponential quantity ثابت زمانی یک کمیت نمایی
time out of minds زمانی که کسی یاد ندارد
lap chart جدول زمانی برای هر دور
time utility بهره گیری از شرایط زمانی
airburst ranging تنظیم تیر زمانی بالا
marginal rate of time preference نرخ نهائی ترجیح زمانی
time table جدول زمانی ورود و عزیمت
age hardening susceptibility تقبل سخت گردانی زمانی
greatuncle زمانی برابر 00852 سال
valve duration مدت زمانی که سوپاپ بازمیماند
finals رسیدن به انتهای یک دوره زمانی
final رسیدن به انتهای یک دوره زمانی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com