English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
English Persian
pay off تسویه کردن پرداخت
Other Matches
settlements تسویه پرداخت
settlement تسویه پرداخت
Bank for International Settlements [BIS] بانک تسویه پرداخت بین المللی
compromises تسویه کردن
defrayed تسویه کردن
liquidized تسویه کردن
liquidize تسویه کردن
compromising تسویه کردن
liquidating تسویه کردن
compromise تسویه کردن
defraying تسویه کردن
liquidising تسویه کردن
offsetting تسویه کردن
liquidizing تسویه کردن
defray تسویه کردن
defrays تسویه کردن
liquidizes تسویه کردن
offset تسویه کردن
liquidates تسویه کردن
liquidated تسویه کردن
liquidate تسویه کردن
liquidised تسویه کردن
liquidises تسویه کردن
subscribe تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribing تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribes تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
retiring a bill براتی را تسویه کردن
To pay off someone. To settle old scores with someone. با کسی تسویه حساب کردن ( انتقام جویی کردن )
wind up <idiom> به پایان رساندن ،تسویه کردن
pay up حسابهای معوقه را تسویه کردن
poney ریز تسویه حساب کردن
adjusts تسویه نمودن مطابق کردن
ponies ریز تسویه حساب کردن
pony ریز تسویه حساب کردن
adjusting تسویه نمودن مطابق کردن
clears ترخیص کردن از گمرک تسویه کردن
clearest ترخیص کردن از گمرک تسویه کردن
clearer ترخیص کردن از گمرک تسویه کردن
clear ترخیص کردن از گمرک تسویه کردن
progress payment پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
matt فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matte فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
interim financing پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
usance مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
sets of bill نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
launched به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launching به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launch به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launches به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
fates پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
fate پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
droppage کسری پرداخت کسر پرداخت
scoured پرداخت کردن
pay off پرداخت کردن
scours پرداخت کردن
furbish پرداخت کردن
tumbles پرداخت کردن
scour پرداخت کردن
to finish off پرداخت کردن
buffer پرداخت کردن
furbishing پرداخت کردن
furbishes پرداخت کردن
furbished پرداخت کردن
planish پرداخت کردن
pay پرداخت کردن
pays پرداخت کردن
burnishes پرداخت کردن
burnish پرداخت کردن
disbursing پرداخت کردن
disburses پرداخت کردن
disbursed پرداخت کردن
paying پرداخت کردن
disburse پرداخت کردن
polish پرداخت کردن
tumble پرداخت کردن
tumbled پرداخت کردن
polishes پرداخت کردن
reimburses باز پرداخت کردن
curry پرداخت کردن چرم
curries پرداخت کردن چرم
dabbing پرداخت کردن سنگ
pay in advance پیش پرداخت کردن
reimburse باز پرداخت کردن
pay at sight نقدا" پرداخت کردن
reimbursed باز پرداخت کردن
payment in advance پیش پرداخت کردن
die burnish پرداخت کردن حدیدهای
reimbursing باز پرداخت کردن
to polish off با شتاب پرداخت کردن
giving دادن پرداخت کردن
buffs با چرم پرداخت کردن
file ساییدن پرداخت کردن
buff با چرم پرداخت کردن
filed ساییدن پرداخت کردن
gives دادن پرداخت کردن
give دادن پرداخت کردن
smoothing صاف کردن پرداخت
tax evasion عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
clearing تسویه
settles تسویه
settle تسویه
clearings تسویه
liquidation تسویه
adjustment تسویه
settlement تسویه
settlements تسویه
adjustments تسویه
spot کشف کردن اماده پرداخت
advance ترقی کردن پیش پرداخت
advancing ترقی کردن پیش پرداخت
advances ترقی کردن پیش پرداخت
defaulted عدم پرداخت قصور کردن
defaulting عدم پرداخت قصور کردن
default عدم پرداخت قصور کردن
spots کشف کردن اماده پرداخت
To demand prompt payment. تقاضای پرداخت فوری کردن
defaults عدم پرداخت قصور کردن
ransoms وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
due bill در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
ransom وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
solution تادیه تسویه
arrangement حل و فصل تسویه
solutions تادیه تسویه
settlement terms شرایط تسویه
settlement of disputes تسویه منازعات
arrangements حل و فصل تسویه
biological treatment تسویه زیستی
adjust تسویه نمودن
automatic treatment تسویه خودکار
settlement day روز تسویه
checking out تسویه حساب
settlement of credit تسویه اعتبار
liquidity تسویه پذیری
judicial settlement تسویه قضایی
clearings تسویه تسطیح
amicable settlement تسویه دوستانه
realization account حساب تسویه
clearing تسویه تسطیح
effective treatment تسویه کارا
effective treatment تسویه موثر
to suspend payment پرداخت راموقوف کردن متوقف شدن
final shaving پرداخت [کوتاه کردن نهایی پرزها]
clearing houses دفتر تسویه حساب
liquidator سرپرست تسویه حساب
offscouring چیز تسویه شده
liquidators سرپرست تسویه حساب
full and final settlement تسویه تمام و کمال
date of change of acountability تاریخ تسویه حساب
clearing house دفتر تسویه حساب
smooth the paint رنگ کردن و پرداخت کردن
spend پرداخت کردن خرج کردن
ro rub up خمیر کردن پرداخت کردن
spends پرداخت کردن خرج کردن
chemotrophic treatment تسویه خوراک ساخت شیمیایی
buff stick بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند
We will be checking out around noon. ما حدود ظهر تسویه حساب میکنیم.
settlement by abandonment تسویه در نتیجه صرفنظر شدن از مطالبات
pacific settlement تسویه نزاع یا مسئلهای به صورت مسالمت امیز
carnet اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
licences اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licenses اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
licence اجازه از یک تولید کننده به دیگری برای کپی کردن محصولات بدون پرداخت مبلغی
compounding a felony سازش کردن در دعوی ناشی از جنایت با پرداخت مبلغی به عنوان غرامت به مجنی علیه یا قائم مقام او
claim for indemnification ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
ability to pay principle of taxation اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
recoupment قسطی پرداخت کردن یا بازپرداخت قسطی
clearance تسویه حساب واریز حساب فاصله ازاد لقی
dividend warrant چک پرداخت سود سهام اجازه پرداخت سود سهام
corn-effect ذرتی شدن فرش که در اثر پرداخت یا قیچی کردن نامناسب بوجود می آید و پرزهای فرش همگی دارای یک ارتفاع نبوده و ظاهر پرز فرش بلند و کوتاه می شود
polishes پرداخت
paying پرداخت
refunding پس پرداخت
glazes پرداخت
discharge پرداخت
pay پرداخت
refinishing پرداخت
making good پرداخت
discharges پرداخت
lustreer پرداخت
outlay پرداخت
discharging پرداخت
refund پس پرداخت
finishing touches پرداخت
pays پرداخت
refunded پس پرداخت
burnisher پرداخت گر
finishes پرداخت
glaze پرداخت
pt پرداخت
trim پرداخت
bleaching پرداخت
payments پرداخت
remitment پرداخت
glosser پرداخت گر
settlement پرداخت
defrayal پرداخت
refunds پس پرداخت
payment پرداخت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com