English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
physiognomonic تشخیس دهنده وابسته به قیافه شناسی
Other Matches
physiognomical مربوط به قیافه شناسی تشخیص دهنده
physiognomic وابسته به قیافه شناسی سیما شناس
physignomy قیافه شناسی
physiognomy قیافه شناسی سیما
physiognomies قیافه شناسی سیما
epistemologycal وابسته به معرفت شناسی وابسته به شناخت شناسی
physiognomically موافق علم قیافه شناسی
philological وابسته به واژه شناسی یازبان شناسی تاریخی وتطبیقی
bacteriologic مربوط به میکرب شناسی وابسته به باکتری شناسی
dialectological وابسته بعلم منطق جدلی وابسته به گویش شناسی
neurologic وابسته به عصب شناسی یا پی شناسی
laryngological وابسته به حنجره شناسی مبنی بر علم حنجره شناسی
morphic وابسته به شکل وابسته به شکل شناسی خواب الود
hydrologic وابسته به اب شناسی
ichthyological وابسته به ماهی شناسی
orological وابسته بکوه شناسی
histological وابسته به بافت شناسی
orographic وابسته به کوه شناسی
ornithological وابسته به پرنده شناسی
histologic وابسته به بافت شناسی
archaeological وابسته به باستان شناسی
herpetological وابسته بخزنده شناسی
conchological وابسته بصدف شناسی
ontogenetic وابسته به رشد شناسی
sociologic وابسته به انسگان شناسی
osteologic وابسته به استخوان شناسی
teleologic وابسته به پایان شناسی
pathologic وابسته به اسیب شناسی
hypnological وابسته به خواب شناسی
immunologic وابسته به ایمنی شناسی
craniological وابسته به جمجمه شناسی
petrologic وابسته به سنگ شناسی
volcanologic وابسته به اتشفشان شناسی
phenomenological وابسته به پدیده شناسی
paleontological وابسته به دیرین شناسی
oncologic وابسته به غده شناسی
archeological وابسته به باستان شناسی
geological وابسته به زمین شناسی
kinematical وابسته به جنبش شناسی
ornithologic وابسته به پرنده شناسی
toxicologic وابسته به زهر شناسی
ontological وابسته به هستی شناسی
geologic وابسته به زمین شناسی
therapeutic وابسته به درمان شناسی
sociological وابسته به جامعه شناسی
linguistically وابسته به زبان شناسی
linguistic وابسته به زبان شناسی
lithologic وابسته به سنگ شناسی
odontological وابسته بدندان شناسی
numismatic وابسته به سکه شناسی
toxicol gical وابسته به زهر شناسی
botanical وابسته به گیاه شناسی
zoological وابسته به جانور شناسی حیوان
phytopathologic وابسته به اسیب شناسی گیاهان
bionic وابسته به زیست سازه شناسی
sociologic وابسته بجامعه شناسی انسگانی
synecologic وابسته به بوم شناسی گروهی
philogical وابسته به علم زبان یا لغت شناسی
hymnologic وابسته به سرود شناسی یاسرود سازی
zoographic وابسته به جانور شناسی تطبیقی و توصیفی
zoographical وابسته به جانور شناسی تطبیقی و توصیفی
permian وابسته بدوره زمین شناسی پرمیان
biologic وابسته بعلم حیات یا زندگی شناسی
astrologic وابسته به نجوم بینی یا طالع شناسی
anthropological وابسته بانسان شناسی مربوط بطبیعت انسانی
phonological وابسته به صوت شناسی یادگرگونی صدا در زبان
archeologic وابسته به باستان شناسی مربوط بعلم اثار قدیم
mesozoic وابسته بدوره زمین شناسی بین " پرمیان " و " دوره سوم "
neozoic وابسته بعهد زمین شناسی که از پایان دوره مسوزوئیک تا امروزه است
paleozoic وابسته به عهدی از زمین شناسی که از اغازدوره کامبریان تا اوایل دوره پرمیان طول کشیده
holocene وابسته به دوره زمین شناسی حاضر که ازپایان دوره پلیستوسن شروع میگردد
ophthalmological وابسته به چشم شناسی یاناخوشیهای چشم
trimmer زینت دهنده تغییر عقیده دهنده بنابمصالح روز
entomology حشره شناسی [حشره شناسی] [جانور شناسی] [رشته دانشگاهی]
phallic وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
countenancing قیافه
countenances قیافه
countenanced قیافه
sight قیافه
sights قیافه
countenance قیافه
expression قیافه
unfavorable بد قیافه
looks قیافه
leer قیافه
look قیافه
leering قیافه
snoot قیافه
leered قیافه
gesture قیافه
gestured قیافه
gesturing قیافه
facial expression قیافه
leers قیافه
expressions قیافه
mien قیافه
looked قیافه
psychbiology علم مطالعه ارتباط میان روانشناسی وزیست شناسی زیست شناسی روانی
bionomics زیوه شناسی شاخهای از علم زیست شناسی که از رابطه موجودات زنده بامحیطبحث میکند
bailer امانت دهنده کفیل دهنده
exhibitors نمایش دهنده ارائه دهنده
bailor امانت دهنده کفیل دهنده
catalyst تشکیلات دهنده سازمان دهنده
catalysts تشکیلات دهنده سازمان دهنده
exhibiter نمایش دهنده ارائه دهنده
conglutinative التیام دهنده جوش دهنده
extender توسعه دهنده ادامه دهنده
exhibitor نمایش دهنده ارائه دهنده
pull a long face <idiom> قیافه گرفتن
gauntly با قیافه بدsmear
poses قیافه گرفتن
death masks قیافه مرده
posing قیافه گرفتن
death mask قیافه مرده
posed قیافه گرفتن
semblance قیافه فن قوی
expressionless قیافه ناگویا
physiognomist قیافه شناس
To strike an a attitude . To put on a stern look . قیافه گرفتن
grimness قیافه سبع
good-looking <adj.> خوش قیافه
goodlooking خوش قیافه
pose قیافه گرفتن
geste قیافه اشاره
gest قیافه اشاره
philology زبان شناسی تاریخی وتطبیقی واژه شناسی
lateral meniscus منیسک خارجی [کالبد شناسی] [زیست شناسی]
leers رنگ قیافه منظر
handsome خوش قیافه زیبا
poseur ژستو قیافه گیر
leering رنگ قیافه منظر
looker خوش قیافه نگهدار
leered رنگ قیافه منظر
poseurs ژستو قیافه گیر
poser ژستو قیافه گیر
posers ژستو قیافه گیر
leer رنگ قیافه منظر
disguises تغییر قیافه دادن
disguising تغییر قیافه دادن
to have the g.in one's face قیافه شوم داشتن
disguised تغییر قیافه دادن
disguise تغییر قیافه دادن
masquerading قیافه فاهری بخوددادن
to keep one's countenance قیافه خودراتغییر دادن
masquerades قیافه فاهری بخوددادن
masqueraded قیافه فاهری بخوددادن
deadpan قیافه خشک و بی روح
masquerade قیافه فاهری بخوددادن
as plain as a pikestaff <idiom> مثل شیربرنج [قیافه]
to change one's countenance تغییر قیافه یا رنگ دادن
guises تغییر قیافه لباس مبدل
guise تغییر قیافه لباس مبدل
She is beginning to lose her looks . قیافه اش را دارد از دست می دهد
snooty دارای قیافه تحقیر امیز
disguisement تغییر قیافه یا جامه پوشیدگی
snoot شکلک دراوردن قیافه گرفتن
solid looking دارای قیافه جامد وبیروح
posing قیافه گیری برای عکسبرداری
She is a good – looker . دختر خوش قیافه ای است
poses قیافه گیری برای عکسبرداری
pokerface قیافه گرفته وخشک بیعلاقه
pose قیافه گیری برای عکسبرداری
deadpan قیافه خشک و بی روح داشتن
posed قیافه گیری برای عکسبرداری
immunogenetics رشتهای از اتم شناسی که درباره روابط مرض و وراثبت یا نژاد بحث میکند مطالعه ارتباط داخلی از لحاظ زیست شناسی
The town has a European look. این شهر قیافه اروپایی دارد
straight face چهره رسمی و بی نشاط قیافه بی تفاوت
There were some angry looks in the crowd . قیافه ها ؟ عصبانی دربین جمعیت دیده می شد
syzygial وابسته به جفت یانقاط متقابل وابسته به استقرار سه ستاره در خط مستقیم
bureaucratic وابسته به اداره بازی وکاغذ پرانی وابسته به دیوان سالاری
olympian اسمانی وابسته بخدایان کوه المپ وابسته بمسابقات المپیک
She flirts with every handsome man she meets . برای هر مرد خوش قیافه ای قر وغمزه می آید
You look ridiculous in that old hat . با این کلاه قدیمی قیافه ات مسخره شده
subglacial وابسته به زیر توده یخ وابسته بدوره فرعی یخبندان
choral وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
telepathic وابسته به دورهم اندیشی وابسته به توارد یا انتقال فکر
sothic وابسته به ستاره کلب وابسته به شعرای یمانی
phylar وابسته به راسته ودسته وابسته به قبیله ونژاد
lexicographic وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
puritanical وابسته بفرقه پیوریتان ها وابسته به پاک دینان
vehicular وابسته به وسائط نقلیه وابسته به رسانه یابرندگر
rectal وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
zoo ecology قسمتی از علم جانور شناسی که در باره روابط جانور بامحیط خود بحث میکند بوم شناسی حیوانی
karyology هسته شناسی مبحثی ازعلم سلول شناسی ک ه درباره تشریح هسته سلولی وساحتمان کروموسوم بحث میکند
kinematics حرکت شناسی جنبش شناسی
typology گونه شناسی نوع شناسی
can not judge a book by its cover <idiom> [چیزی را نمی شود صرفا از روی قیافه قضاوت کرد]
kinetic وابسته بحرکت وابسته به نیروی محرکه
erotic وابسته به عشق شهوانی وابسته به eros
cliquey وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
monarchic وابسته به حکومت سلطنتی وابسته به سلطنت
supervisory وابسته به نظارت وسرپرستی وابسته به برنگری
cliquy وابسته به دسته یا گروه وابسته به جرگه
ornithology پرنده شناسی [جانور شناسی] [پرنده شناسی]
sister services یکانهای وابسته قسمتهای وابسته
lithic وابسته به ریگ وابسته به لیتوم
zygose وابسته به لقاح وابسته به گشنیدگی
frontal وابسته به پیشانی وابسته بجلو
pathologically از لخاظ ناخوشی شناسی ازروی علم ناخوشی شناسی
oenology می شناسی شراب شناسی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com