Dictiornary-Farsi | تشخیص تا کس یادو چیز | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
tell apart <idiom>	تشخیص تا کس یادو چیز


Other Matches

double action	عمل دوبله یادو طرفه
beakiron	سندان دو کوه یادو دماغه
differential pressure	اختلاف فشار بین دو سیستم یادو حجم
mixed marriage	پیوند مرمانی که از دو نژاد یادو کیش باشند
agoines	مسابقههای سه گانه یونانیان باستان ورزش وموسیقی وغشه یادو
micr	سیستمی که حروف را با تشخیص الگوهای جوهر مغناطیسی تشخیص میدهد.
recognition	1-توانایی تشخیص چیزی . 2-فرایند تشخیص چیزی- مثل حرف روی متن چاپ شده یا میلههای کد میلهای ..
exception	روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
exceptions	روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] .	این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
identification	تشخیص تشخیص دادن
identification friendly or foe	سیستم تشخیص هواپیمای دوست و دشمن سیستم تشخیص دشمن توسط رادار
discernment	تشخیص
specification	تشخیص
percipience	حس تشخیص
denotation	تشخیص
discretion	تشخیص
assessment	تشخیص
assessments	تشخیص
indistinctively	بی تشخیص
In my judgement. As I see it.	به تشخیص من
diagnostics	تشخیص ها
contradistinction	تشخیص
diagnoses	تشخیص
diagnostic	تشخیص
diagnosis	تشخیص
distinctions	تشخیص
distinction	تشخیص
identify	تشخیص دادن
discernible	قابل تشخیص
identifies	تشخیص دادن
distinct	قابل تشخیص
speech recogintion	تشخیص کلام
identified	تشخیص دادن
identification	تشخیص هویت
indiscreet	فاقد حس تشخیص
moral perception	حس تشخیص اخلاقی
vision recognition	تشخیص بصری
vertification of debts	تشخیص مطالبات
error detecting code	کد تشخیص خطا
identifying	تشخیص دادن
visual identification	تشخیص بصری
spot	تشخیص دادن
psychodiagnosis	تشخیص روانی
diagnose	تشخیص دادن
differentials	تشخیص دهنده
diagnosed	تشخیص دادن
differential	تشخیص دهنده
diagnosing	تشخیص دادن
spots	تشخیص دادن
pattern recognition	تشخیص الگو
to know right from wrong	تشخیص دادن
pattern recognitation	تشخیص الگو
speech recogintion	تشخیص گفتار
verification of debt	تشخیص مطالبات
moral sense	حس تشخیص خوب و بد
handwriting recognition	تشخیص دست خط
diacritical marks	نشان تشخیص
spotting	تشخیص دادن
diagnostic routine	روال تشخیص
diagnostically	ازراه تشخیص
diagnostics	شیوههای تشخیص
flair	قوه تشخیص
differentiable	تشخیص پذیر
differential diagnosis	تشخیص افتراقی
diacritical	نشان تشخیص
blind diagnosis	تشخیص بی نام
corrective maintenance	عمل تشخیص
descry	تشخیص دادن
designator code	کد تشخیص یکان
diacritic	نشان تشخیص
collision detection	تشخیص تصادم
coefficient of determination	ضریب تشخیص
character recognition	تشخیص کاراکتر
carrier detect	تشخیص حامل
discriminant function	تابع تشخیص
discriminately	از روی تشخیص
distinguishing	تشخیص دهنده
espies	تشخیص دادن
espied	تشخیص دادن
assessing	تشخیص دادن
assesses	تشخیص دادن
assessed	تشخیص دادن
assess	تشخیص دادن
identification signs	علائم تشخیص
indiscrete	غیرقابل تشخیص
espy	تشخیص دادن
espying	تشخیص دادن
fault datagnosis	تشخیص عیب
recognition	تشخیص بازشناخت
frequency discrimination	تشخیص فرکانس
i.f.f. system	دستگاه تشخیص
identification of friend from foe	دستگاه تشخیص
discerns	تشخیص دادن
discerned	تشخیص دادن
discern	تشخیص دادن
indiscrimination	عدم تشخیص
voice recognition	تشخیص صوتی
sensibilities	حس تشخیص دقت
orientation	تشخیص موقعیت
diagnostic test	تست تشخیص
senses	حس تشخیص مفهوم
judiciously	از روی تشخیص
sensed	حس تشخیص مفهوم
sense	حس تشخیص مفهوم
resolution	قدرت تشخیص
make out <idiom>	تشخیص دادن
recognising	تشخیص دادن
recognizable	قابل تشخیص
recognizing	تشخیص دادن
recognizes	تشخیص دادن
recognize	تشخیص دادن
sensibility	حس تشخیص دقت
Power of distiction.	قوه تشخیص
recognises	تشخیص دادن
Diagnosis.	تشخیص بیماری
recognizably	قابل تشخیص
diagnosis	تشخیص ناخوشی
diagnoses	تشخیص ناخوشی
diagnosis	تشخیص عیب
diagnoses	تشخیص عیب
resolutions	قدرت تشخیص
voice recognition	تشخیص صدا
diagnostician	تشخیص دهندهء مرض
spotting	تشخیص محل گلوله
find	جستن تشخیص دادن
ocr	تشخیص کاراکترهای نوری
finds	جستن تشخیص دادن
diagnostic routine	برنامه تشخیص عیب
cess	تشخیص وتعیین مالیات
materiel cognizance	مدیریت تشخیص کالا
to distinguish oneself [by]	خود را تشخیص دادن [با]
optical recognition device	دستگاه تشخیص نوری
prognostications	تشخیص قبلی مرض
prognostication	تشخیص قبلی مرض
indistinguishably	بطور غیرقابل تشخیص
diagnostician	متخصص تشخیص مرض
hot	تشخیص و ترمیم خطا
fault diagnosis	تشخیص نقص فنی
detection	عمل تشخیص چیزی
electrodiagnosis	تشخیص با دستگاههای برقی
differential aptitude tests	ازمونهای تشخیص استعداد دی ا تی
indiscernible able	غیر قابل تشخیص
identification zone	منطقه تشخیص هدف
hottest	تشخیص و ترمیم خطا
see through	خوب تشخیص دادن
see-through	خوب تشخیص دادن
identification of supplies	تشخیص هویت کالا
hotter	تشخیص و ترمیم خطا
psychodiagnostics	ابزارهای تشخیص روانی
whiteouts	عدم تشخیص موقعیت
eying	دیدخوب با تشخیص مسافت
whiteout	عدم تشخیص موقعیت
eyes	دیدخوب با تشخیص مسافت
eyeing	دیدخوب با تشخیص مسافت
diagnostic	وابسته به تشخیص ناخوشی
eye	دیدخوب با تشخیص مسافت
identification zone	منطقه تشخیص هواپیماهای دشمن
colourblindness	فقدان قوه تشخیص رنگ
to make out someone [something]	تشخیص دادن کسی [چیزی]
interrupts	انجام عملی پس از تشخیص وقفه
flagman	داور مخصوص تشخیص امتیاز
frequency discriminator	دستگاه تشخیص دهنده فرکانس
to discern someone [something]	تشخیص دادن کسی [چیزی]
logic seeking	دستورات تنظیم و... را تشخیص میدهد
diagnostic routine	روش تشخیص معایب در اثرازمایش
wake light	چراغ تشخیص خط حرکت ناو
telling-off	تشخیص دادن فرق گذاردن
identified	مربوط کردن تشخیص دادن
tells	تشخیص دادن فرق گذاردن
identifies	مربوط کردن تشخیص دادن
tell	تشخیص دادن فرق گذاردن
monroe diagnostic reading test	ازمون تشخیص خواندن مونرو
recognizable	آنچه قابل تشخیص است
distinguish	تشخیص دادن دیفرانسیل گرفتن
overhead	بیت تشخیص خطا در ارسال
prognosticator	تشخیص دهنده قبلی مرض
identifying	مربوط کردن تشخیص دادن
prognosticate	تشخیص دادن قبلی مرض
identify	مربوط کردن تشخیص دادن
detector	وسیلهای که میتواند تشخیص دهد
differentiable	قابل تشخیص فرق گذاشتنی
contrast enhancement	توسعه تشخیص سایه روشن
pathognomic	وابسته به تشخیص ناخوشی یا احساسات
recognizably	آنچه قابل تشخیص است
interrupt	انجام عملی پس از تشخیص وقفه
distinguishes	تشخیص دادن دیفرانسیل گرفتن
computer assisted diagnosis	تشخیص بیماری توسط کامپیوتر
detectors	وسیلهای که میتواند تشخیص دهد
interrupting	انجام عملی پس از تشخیص وقفه
multiple discriminant function	تابع تشخیص چند متغیری
modes	که حاوی کد تشخیص و تصحیح خطا هستند
indistinguishable	غیر قابل تشخیص تمیز ندادنی
mode	که حاوی کد تشخیص و تصحیح خطا هستند
combine	سیستم تشخیص حروف نوری کارا
identifying	تشخیص هویت دادن یکی کردن
recognition	تشخیص شناسایی هواپیما یا ناوتشخیص دادن
combines	سیستم تشخیص حروف نوری کارا
combining	سیستم تشخیص حروف نوری کارا
omr	وسیلهای که علامتها و خط وط خاص را تشخیص میدهد