English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English Persian
accidentalism تشخیص علائم گمراه کننده مرض
Other Matches
identification signs علائم تشخیص
misleading گمراه کننده
screwy گمراه کننده
screwiest گمراه کننده
screwier گمراه کننده
sinister گمراه کننده
delusive گمراه کننده
seductive گمراه کننده
lothario گمراه کننده زنان
delusory فریبنده گمراه کننده
sinuous غیرمستقیم گمراه کننده
perversive گمراه کننده منحرف سازنده
hocus pocus چیز گمراه کننده معضل
illusive گمراه کننده مشتبه سازنده
illusory گمراه کننده مشتبه سازنده
insignia علائم ونشانهای مشخص کننده هرچیزی
insigne علائم ونشانهای مشخص کننده هرچیزی
ignisfatuus چیز گمراه کننده شعله کمرنگ
The comparison is misleading [flawed] . مقایسه گمراه کننده [ ناقص ] است.
smokescreen عمل یا حرف گمراه کننده یا مستتر سازنده
prevarication ساختن وکیل با طرف موکل افهارات دو پهلو و گمراه کننده شاهد
legend شرح علائم و اختصارات فهرست علائم یا اختصارات
legends شرح علائم و اختصارات فهرست علائم یا اختصارات
commitment board هیئت بررسی وضع پرسنل شرکت کننده در رزم کمیته تشخیص سلامت فکری افرادجنگی
micr سیستمی که حروف را با تشخیص الگوهای جوهر مغناطیسی تشخیص میدهد.
smarts buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smarting buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smarted buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smart buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smarter buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
smartest buH یا متمرکز کننده شبکه که میتواند اطلاعات وضعیت را به ایستگاه مدیریت برگرداند و به مدیریت نرم افزار امکان تشخیص راه دور هر پورت را بدهد
exception روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
exceptions روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
recognition 1-توانایی تشخیص چیزی . 2-فرایند تشخیص چیزی- مثل حرف روی متن چاپ شده یا میلههای کد میلهای ..
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
identification تشخیص تشخیص دادن
symbols علائم
zaph dignbats علائم زف
devious گمراه
aberrant گمراه
amiss گمراه
self deluded گمراه
inveglement گمراه
hell-bent گمراه
hell bent گمراه
astray گمراه
perverted گمراه
epiphenomenon علائم ثانویه
signal man متصدی علائم
signal transformation ترادیسی علائم
symbolic table جدول علائم
The symptoms ( of a disease) . علائم بیماری
erection marks علائم نصب
sinusoidal signals علائم سینوسی
symptom علائم مرض
symptoms علائم مرض
signal fidelity وفاداری علائم
economic indicator علائم اقتصادی
character set مجموعه علائم
schematic symbols علائم الگویی
supervisory signals علائم نظارتی
facings علائم ریاضی
facing علائم ریاضی
symbolic string رشته علائم
signal regeneration باززایی علائم
indication signs علائم راهنمائی
control signals علائم کنترلی
signalman متصدی علائم
hazard signs علائم خطر
mathematical symbols علائم ریاضی
shading symbols علائم سایهای
sound signal علائم صدا
identification friendly or foe سیستم تشخیص هواپیمای دوست و دشمن سیستم تشخیص دشمن توسط رادار
misinforms گمراه کردن
to go a گمراه شدن
to put off the scent گمراه کردن
misinforming گمراه کردن
lead astray گمراه کردن
perverse گمراه هرزه
seducing گمراه کردن
erred گمراه شدن
err گمراه شدن
seduction گمراه سازی
inveigler گمراه سازنده
to lead a گمراه کردن
seduces گمراه کردن
to lead astray گمراه کردن
to fall into error گمراه شدن
seduced گمراه کردن
to lead up the garden گمراه کردن
seduce گمراه کردن
to get lost گمراه شدن
misled گمراه کردن
errs گمراه شدن
misguide گمراه کردن
misinformed گمراه کردن
misdirect گمراه کردن
misdirects گمراه کردن
inveigling گمراه کردن
mislead گمراه کردن
stray گمراه شدن
strays گمراه شدن
perverting گمراه شدن
seducer گمراه کنندهseduction
perverts گمراه شدن
heterodox گمراه زندیق
straying گمراه شدن
she went wrong گمراه شد پالانش کج شد
misleads گمراه کردن
misdirecting گمراه کردن
misdirected گمراه کردن
inveigled گمراه کردن
inveigles گمراه کردن
misinform گمراه کردن
pervert گمراه شدن
corruptible گمراه شدنی
to go astray گمراه شدن
inveigle گمراه کردن
nomenclature فهرست علائم واختصارات
number plate پلاک علائم مشخصه
staggy دارای علائم ونشانههای نر
tablature نوعی علائم موسیقی
number plates پلاک علائم مشخصه
legends فهرست علائم واختصارات
pictograph نشان یا علائم تصویری
syndromes علائم مشخصه مرض
syndrome علائم مشخصه مرض
symptomatic حاکی از علائم مرض
legend فهرست علائم واختصارات
dual intensity تاکید علائم خاص
baud rate نسبت علائم درثانیه
semiotic مکتب علائم رمزی
semeiotic مکتب علائم رمزی
prodrome علائم اولیه مرض
semiotic وابسته به علائم مرض
semeiotic وابسته به علائم مرض
emblazonment تزئین با نشان و علائم
inveigling گمراه کردن وبردن
to be deluded گمراه شده بودن
lost شکست خورده گمراه
to be fooled گمراه شده بودن
baffling گیج یا گمراه کردن
baffled گیج یا گمراه کردن
inveigled گمراه کردن وبردن
baffles گیج یا گمراه کردن
throw off <idiom> گیج شدن ،گمراه
inveigle گمراه کردن وبردن
inveigles گمراه کردن وبردن
baffle گیج یا گمراه کردن
sign of aggregation علائم مخصوص جمله جبری
sigil علامت نجومی علائم رمزی
morsecode علائم رمز تلگرافی مرس
accent mark یکی از علائم تکیه در موسیقی
epiphenomenon علائم بعدی و ثانوی مرض
discriminates با علائم مشخصه ممتاز کردن
Road signs علائم راهنمایی و رانندگی جاده
symbolization استعمال علائم ونشانهای رمزی
signal boxes توقف گاه متصدی علائم
discriminate با علائم مشخصه ممتاز کردن
discriminated با علائم مشخصه ممتاز کردن
signal box توقف گاه متصدی علائم
pervertible گمراه شدنی کج راه کردنی
debaueh ازراه درکردن گمراه کردن
syndromes مجموعه علائم بدنی وذهنی مرض
symbolism نمایش بوسیله علائم مکتب رمزی
symbology مبحث مطالعه علائم ونشانههای رمزی
Follow signs for York. به علائم شهر یورک توجه کنید.
traffic signal علائم مخصوص عبور وسائط نقلیه
syndrome مجموعه علائم بدنی وذهنی مرض
self blinded گمراه شده توسط نفس خود
monitors به علائم رمزی مخابراتی گوش دادن مبصر
monitored به علائم رمزی مخابراتی گوش دادن مبصر
monitor به علائم رمزی مخابراتی گوش دادن مبصر
lights out علائم مخابرات بوسیله نور هنگام خاموشی
signalment تعیین هویت باشرح علائم فاهری شخص
zoomorphism استعمال اشکال حیوانات در هنربعنوان علائم مخصوص
typography فن بیان وتعریف چیزی بصورت علائم ونشانههای رمزی
pragmatics مطالعه و بررسی روابط میان علائم و استفاده انها
typographies فن بیان وتعریف چیزی بصورت علائم ونشانههای رمزی
annular وسایل و ابزار حلقه دار دارای علائم و اشکال حلقوی
closed circuits تصویر تلویزیونی که علائم ان بوسیله سیم به چندگیرنده منتقل میشود
flowchart text اطلاعات توضیحی که مربوط است به علائم نمودار گردش کار
closed circuit تصویر تلویزیونی که علائم ان بوسیله سیم به چندگیرنده منتقل میشود
front panel مجموعهای از کلیدها و علائم برای کنترل سیستم کامپیوتری توسط اپراتور
homeopathy معالجه امراض بوسیله تجویزدارویی که دراشخاص سالم علائم ان مرض را بوجوداورد
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
phonetician متخصص استعمال علائم وحروف خاصی برای نشان دادن طرزتلفظ کلمات صوت شناس
umbrella طرح چتر [یکی از علائم هشتگانه بودا که در فرش های چینی بکار رفته و نشانه قدرت و اقتدار دولت است.]
lockjaw قفل شدن یا کلید شدن دهان که از علائم زودرس کزاز است
external symbol dictionary فهرست علائم خارجی فرهنگ لغات نمادهای خارجی
discretion تشخیص
assessment تشخیص
discernment تشخیص
diagnostic تشخیص
diagnosis تشخیص
assessments تشخیص
diagnoses تشخیص
denotation تشخیص
specification تشخیص
distinctions تشخیص
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com