Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 127 (7 milliseconds)
English
Persian
background radiation
تشعشعات هستهای محیطی تشعشعات محیطی
Other Matches
environmental preservation
نگهداشت زیست محیطی حفافت زیست محیطی
film badge
علامت تشعشعات اتمی
roentgen
واحد تابش تشعشعات یونیزه کننده
tempests
تحقیقات مربوط به تشعشعات بی خطر اتمی
tempest
تحقیقات مربوط به تشعشعات بی خطر اتمی
decay curves
منحنی نمایش کاهش تشعشعات اتمی در زمان معین
radiobiology
مبحث زیست شناسی مربوط به تشعشعات رادیو اکتیو
fan marker
نوعی برج مراقبت مخابراتی که تشعشعات امواج ان به صورت دایره قائم است
environmental
محیطی
laser
اشعه لاسر انرژی لیزری سیستم تقویب نور بوسیله تشعشعات تحریک شده
lasers
اشعه لاسر انرژی لیزری سیستم تقویب نور بوسیله تشعشعات تحریک شده
peripheral speed
سرعت محیطی
surface speed
سرعت محیطی
spandrel beams
تیرهای محیطی
environmental design
طراحی محیطی
ambient conditions
شرایط محیطی
peripheral resistance
مقاومت محیطی
wrap around type
گونه نوشتار محیطی
error due to external influence
خطای محیطی
[ریاضی]
euthenics
اصلاح نژاد محیطی
environmental sculpture
پیکره سازی محیطی
circumcircle
دایره محیطی
[ریاضی]
environmental impact
نشانزد زیست محیطی
environmental costs
مضار زیست محیطی
environmental benefit
فواید زیست محیطی
circumscribed circle
دایره محیطی
[ریاضی]
ambient temperature
درجه حرارت محیطی
belt frame
اسکلت محیطی بدنه هواپیما
environmental security
تامین محیطی و فیزیکی منطقه
exodermis
لایهء خارجی سلولهای زنده محیطی
to stay floating
معلق ماندن
[در محیطی]
[فیزیک]
[شیمی]
to remain suspended
معلق ماندن
[در محیطی]
[فیزیک]
[شیمی]
to suspend
معلق نگه داشتن
[در محیطی]
[فیزیک]
[شیمی]
ferret
هواپیما یا کشتی یا خودرویی که مخصوص کشف و تعیین محل و ثبت و تجزیه و تحلیل تشعشعات الکترومغناطیسی ورادار دشمن تهیه شده باشند
ferrets
هواپیما یا کشتی یا خودرویی که مخصوص کشف و تعیین محل و ثبت و تجزیه و تحلیل تشعشعات الکترومغناطیسی ورادار دشمن تهیه شده باشند
common flow afterburner
توربوفن تقویت شده
[که در آن جریانهای مرکزی و محیطی بعد از پس سوز با یکدیگرترکیب می شوند.]
inflow ratio
نسبت سرعت واقعی رتورکرافت به سرعت محیطی نوک تیغه ها
controlled environment
محیطی که در ان کمیتهایی ازقبیل دما فشارترکیب اتمسفری تابشهای یونیزه کننده و میزان رطوبت در مقادیر مناسب برای موجودات زنده یا سخت افزارنگه داشته میشوند
hotbed
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbeds
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
on an even keel
<idiom>
به ترتیب عالی یا محیطی عالی
virtual level
تراز انرژی سیستم هستهای داخل اتم که انرژی برانگیزش ان کمتر از کمترین انرژی جداشده از ذره هستهای بیشتر است
atomic
هستهای
nuclear strike
تک هستهای
nuclear
هستهای
potential barrier
سد هستهای
mononuclear
یک هستهای
nuclear engineering
تکنولوژی هستهای
nuclear configuration
ترکیب هستهای
nuclear electricity
الکتریسیته هستهای
nuclear fusion
ذوب هستهای
nuclear reaction
فرایند هستهای
nuclear corrosion
فرسایش هستهای
nuclear detector
اشکارساز هستهای
nuclear energy
انرژی هستهای
nuclear fission
انشقاق هستهای
nuclear fusion
گداز هستهای
nuclear fusion
همجوشی هستهای
nuclear radiation
تشعشع هستهای
nuclear number
عدد هستهای
nuclear pile
پیل هستهای
nuclear fission
شکافت هستهای
nuclear power
نیروی هستهای
nuclear technology
تکنولوژی هستهای
nuclear power
انرژی هستهای
nuclear fusion
گداخت هستهای
nuclear power station
نیروگاه هستهای
nuclear chemistry
شیمی هستهای
nuclear forces
نیروهای هستهای
nuclear reaction
واکنش هستهای
nuclear families
خانواده هستهای
nuclear reactors
واکنشگاه هستهای
nuclear reactors
راکتور هستهای
nuclear reactor
واکنشگاه هستهای
nuclear reactor
راکتور هستهای
thermonuclear
گرمای هستهای
fission
شکافت هستهای
fission
شکاف هستهای
transmutation
تبدیل هستهای
fusions
جوش هستهای
nuclear family
خانواده هستهای
fusion
جوش هستهای
necleo synthesis
سنتز هستهای
mononuclear
سلول یک هستهای
nuclear structure
ساختار هستهای
nuclear transformation
تبدیل هستهای
nucleonics
فیزیک هستهای
fission reactor
واکنشگاه هستهای
fission bomb
بمب هستهای
core storage
انباره هستهای
core memory
حافظه هستهای
thermonuclear reaction
واکنش گرما- هستهای
nuclear power plant
تاسیسات انرژی هستهای
thermonuclear
بمب هستهای حرارتی
fusion energy
انرژی همجوشی هستهای
nuclear power production
تولید انرژی هستهای
slugs
میزان سازی هستهای
internuclear distance
فاصله بین هستهای
slugged
میزان سازی هستهای
slug
میزان سازی هستهای
fusions
عمل ترکیب هستهای
nuclear binding energy
انرژی اتصال هستهای
nuclear biological chemical
شیمیایی میکربی هستهای
fusion
عمل ترکیب هستهای
nuclear fusion energy
انرژی ذوب هستهای
radiological
رادیولوژیکی مربوط به تشعشع هستهای
attack nuclear carrier
ناو هواپیمابر افندی هستهای
contingent effects
اثرات احتمالی انفجار هستهای
fission
تجزیه بمب تجزیهای شکافت هستهای
dwarf dud
جنگ افزار هستهای عمل نکرده
nuclear submarine
زیردریایی هستهای nuclear-poweredsubmarine : syn
fusion reactor
راکتوری که در ان جوش هستهای صورت میگیرد
lymphocytosis
ازدیاد گلبولهای سفید یک هستهای خون
elodea
جنس گیاهان کوچک و ابزی و تک هستهای درامریکا
nominal weapon
جنگ افزار هستهای که قدرت ان 02 کیلو تن باشد
endomixis
تجدید وضع هستهای اغازیان تاژکدار در فواصل معینه
induces
1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
inducing
1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
induced
1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
induce
1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
radioactivity
قابلیت پخش امواج هستهای رادیواکتیویته داشتن قدرت تشعشع اتمی
fission products
عوامل تولید شده در اثر تجزیه اتمی بقایای شکافت هستهای
inductor
قطعه الکتریکی شامل هستهای از سیم برای بیان تاثیرات روی مدار.
controlled thermonuclear reaction
جوش هستهای کنترل شده تحت شرایط ازمایشگاهی برای تولید توان مفید
radiological monitoring
ارسال امواج تشعشعی یا رله امواج تشعشعی هستهای
european unclear a energy agency
اداره انرژی هستهای اروپا یکی از سازمانهایی که درسال 8591 در بطن سازمان همکاری اقتصادی اروپا و به منظور تولید انرژی اتمی وبرای مقاصد صلح امیز درکشورهای اروپای غربی ایجاد شده است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com