Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
The thirsty dreams of water .
<proverb>
تشنه در خواب آب مى بیند .
Other Matches
The cat dreams of mice.
<proverb>
گربه در خواب موش بیند.
neither he nor i see it
نه من انرامی بیند نه من
there is nothing like leather
هر که نقش خویشتن بیند دراب
He has poor (bad)eyesight.
چشمش خوب نمی بیند
somnambulist
کسیکه در خواب راه میرود وابسته به راهروی درخواب خواب گرد
the early bird catches the worm
<proverb>
کسی که بر سر خواب سحر شبیخون زد هزار دولت بیدار را به خواب گرفت
program manager
بخش اصلی ویندوز که کابر می بیند
see if he is still there
به بیند او هنوز انجا است یانه
narcolepsy
حالت خواب الودگی ومیل شدیدبه خواب
night gown
جامه خواب زنان و کودکان پیراهن خواب
Given the water ,he is a good swimmer .
<proverb>
آب نمى بیند والا شناگر قابلى است .
i am thirsty
تشنه ام
thirsty
تشنه
thirster
تشنه
adry
تشنه
i feet thirsty
تشنه ام
athirst
تشنه
dries
تشنه شدن
dryers
تشنه شدن
thirst
تشنه بودن
bloodthirsty
تشنه بخون
dry
تشنه شدن
i am thirsty
تشنه ام هست
I'm thirsty.
من تشنه هستم.
i feet thirsty
تشنه ام هست
to be thirsty
تشنه بودن
parched with thirst
تشنه سوخته
driers
تشنه شدن
hypnoidal
نومی شبیه خواب یا خواب هیپنوتیزم
hypnoid
نومی شبیه خواب یا خواب هیپنوتیزم
periscopic lens
شیشه عدسی که بوسیله ان انسان مستواندچیزهای دورترازچشم رس راهم به بیند
mafrash
مفرش
[واژه عربی به معنی خوابگاه و یا کیسه خواب می باشد و حالت تزئینی داشته، اطراف تشک خواب و یا جای استراحت را می پوشاند.]
While there is water in the pitcher we wander thir.
<proverb>
آب در کوزه و ما تشنه لبان مى گردیم .
They are at daggers drawn. They are bitter enemies.
بخون یکدیگه تشنه هستند
dreamiest
خواب مانند خواب الود
somnific
خواب اور خواب الود
hypnagogic
خواب اور خواب کننده
dreamier
خواب مانند خواب الود
dreamy
خواب مانند خواب الود
dogsleep
خواب زودبر خواب دروغی
morpheus
الهه خواب خواب پرور
hypnogogic
خواب اور خواب کننده
edge detection
اشکارسازی لبه ها الگوریتمی که با استفاده ازان یک کامپیوتر یا ادم مصنوعی میتواند بفهمد که چه اشیایی را می بیند
night dress
جامه خواب پیراهن خواب خواب جامه
What the eye doesnt see the heart doesnt grieve ov.
<proverb>
چیزى را که چشم نمى بیند قلب نیز غصه اش نمى خورد .
He is fast asleep.
خواب خواب است
One madman is pleased to see another .
<proverb>
دیوانه چو دیوانه بیند خوشش آید.
bedfellows
هم خواب
post dormitum
پس خواب
isocline
هم خواب
sleep
خواب
sleeps
خواب
sleeping
خواب
noctambulism
خواب
noctambulation
خواب
shut-eye
خواب
dream
خواب
nap
خواب
dreamed
خواب
watchfulness
بی خواب
dreaming
خواب
sleepless
بی خواب
dreams
خواب
asleep
خواب
naps
خواب
napped
خواب
bedfellow
هم خواب
floor gully
کف خواب
napping
خواب
maya
خواب و خیال
hypnopompic
خواب و بیدار
hypnogenesis
ایجاد خواب
mesmerism
خواب مغناطیسی
bed clothes
جامه خواب
narcitic
خواب اور
drowsihead
سنگینی خواب
bed room
اطاق خواب
night clothes
جامه خواب
cataplexy
خواب حیوانی
narcosis
خواب شیمیایی
coved cornice
قرنیز کف خواب
narcolepsy
حمله خواب
dogsleep
خواب سبک
dream reader
خواب تعبیرکن
dreamful
خواب مانند
drowsihead
خواب الودگی
lights out
ساعت خواب
hypnophobia
خواب هراسی
hypnagogic
خواب اور
hypnology
خواب شناسی
hypnic
خواب اور
hypnolepsy
حمله خواب
hypnoidal
خواب گونه
hypnoid
خواب گونه
hypnogenic
خواب انگیز
hypersomnia
خواب زدگی
he is a
او خواب است
hypnopompic
بی خواب کننده
interpretation of a dream
تعبیر خواب
hypnologist
خواب شناس
sleeplike
مثل خواب
footsack
کیسه خواب
hypnos or nus
رب النوع خواب
hypnopompic hallucination
توهم پس خواب
mummy bag
کیسه خواب
hypnopompic
خواب زدا
get off to sleep
خواب رفتن
hypnogenic zone
ناحیه خواب زا
nightshirts
پیراهن خواب
nightshirt
پیراهن خواب
nightlights
چراغ خواب
nightlight
چراغ خواب
beauty sleep
خواب اضافی
uprise
از خواب برخاستن
to sleep fast
خواب خوش
to rock to sleep
خواب کردن
to put to bed
خواب کردن
to oversleep oneself
خواب ماندن
to lull to sleep
خواب کردن
the new of dreams
عالم خواب
steeped in slumber
مست خواب
sopor
خواب عمیق
wool-gathering
خواب و خیال
Womens dreams go by contraries.
خواب زن چپ است
Beauty sleep .
خواب ناز
dortour
اتاق خواب
dorter
اتاق خواب
to fall asleep
به خواب رفتن
to doze off
به خواب رفتن
sopite
خواب کردن
somnolism
خواب مصنوعی
somniloquy
خواب گفتاری
sleep talking
خواب گفتاری
sleep spindles
دوکهای خواب
sleep deprivation
محرومیت از خواب
sleep center
مرکز خواب
silent hours
ساعات خواب
profound sleep
خواب سنگین
predormitum
پیش خواب
parasomnia
نابهنجاری خواب
paradoxical sleep
خواب تناقضی
pajama
لباس خواب
oneirocritic
خواب تعبیر کن
noctambulant
در خواب راه رو
night suit
جامه خواب
night robe
لباس خواب
sleepiness
خواب الودی
sleeplike
خواب مانند
slumb
خواب الود
somnolence
خواب الودگی
somnifugous
خواب زدا
somniferous
خواب اور
somnifacient
خواب الود
somnifacient
خواب اور
somnambulistic
خواب گرد
somnambulism
خواب گردی
somnambulation
خواب گردی
slumbrous
خواب الود
slumbrous
خواب اور
slumbery
خواب الود
slumbery
خواب اور
slumberous
خواب الود
slumberous
خواب اور
slumb
خواب ژور
night gown
خواب جامه
siestas
خواب نیمروز
napped
خواب نیمروز
bedding
وسایل خواب
sleeper
خواب رونده
hypnotic
تولیدکننده خواب
napping
خواب نیمروز
hypnotic
خواب اور
naps
خواب نیمروز
dressing gown
لباس خواب
oversleeps
خواب ماندن
sleeping room
اطاق خواب
drowsiness
خواب الودگی
dream
خواب دیدن
dreamed
خواب دیدن
dreaming
خواب دیدن
dreams
خواب دیدن
watchful
بی خواب دقیق
nap
خواب نیمروز
sleepier
خواب الود
sleepiest
خواب الود
dreamlike
خواب مانند
overslept
خواب ماندن
lay
خواب طناب
lays
خواب طناب
oversleeping
خواب ماندن
sleepers
خواب رونده
oversleep
خواب ماندن
terrace
بهار خواب
bedtime
وقت خواب
bedtimes
وقت خواب
pile
خواب پارچه
sleepy
خواب الود
soporific
خواب اور
soporific
خواب الود
opiates
خواب اور
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com