Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 132 (2 milliseconds)
English
Persian
underground
تشکیلات محرمانه وزیرزمینی
Other Matches
brigades
تشکیلات
systems
تشکیلات
brigade
تشکیلات
machinery
تشکیلات
system
تشکیلات
organizations
تشکیلات
organization
تشکیلات
organisations
تشکیلات
reorganizing
تشکیلات مجدد
reorganised
تشکیلات مجدد
reorganising
تشکیلات مجدد
reorganize
تشکیلات مجدد
formation
ساختمان تشکیلات
reorganized
تشکیلات مجدد
civil department
تشکیلات کشوری
reorganizes
تشکیلات مجدد
reorganization
تشکیلات مجدد
reorganises
تشکیلات مجدد
organisations
تشکیلات سازماندهی
enterprises
تشکیلات اقتصادی
organizations
تشکیلات سازماندهی
mechanism of the organ
نظام تشکیلات
trade association
تشکیلات صنفی
structure
تشکیلات دادن
structures
تشکیلات دادن
organization
تشکیلات سازماندهی
structuring
تشکیلات دادن
enterprise
تشکیلات اقتصادی
formations
تشکیلات زمین شناسی
organizable
قابل تشکیلات دادن
organizing
تشکیلات دادن درست کردن
organizes
تشکیلات دادن درست کردن
disorganizing
تشکیلات چیزی رابرهم زدن
disorganizes
تشکیلات چیزی رابرهم زدن
disorganising
تشکیلات چیزی رابرهم زدن
disorganize
تشکیلات چیزی رابرهم زدن
disorganised
تشکیلات چیزی رابرهم زدن
disorganises
تشکیلات چیزی رابرهم زدن
organising
تشکیلات دادن درست کردن
organises
تشکیلات دادن درست کردن
telephone plant
تشکیلات مراکز تلفن خودکار
organize
تشکیلات دادن درست کردن
classified
محرمانه
tete a tete
محرمانه
privates
محرمانه
confidential
محرمانه
confidentially
محرمانه
arcane
محرمانه
backsides
محرمانه
private
محرمانه
backside
محرمانه
hush-hush
محرمانه
hush hush
محرمانه
subrosa
محرمانه
privily
محرمانه
private code
کد محرمانه
cheek by jowl
محرمانه
confidental
محرمانه
esoteric
محرمانه
secret
محرمانه
secrets
محرمانه
in private
محرمانه
in secret
محرمانه
jackes
محرمانه
privately
محرمانه
necessary house
محرمانه
restricted
محرمانه
Our organization is just standing on its own feet.
تشکیلات ما تازه دارد جان می گیرد
confided
محرمانه گفتن
privy
خصوصی محرمانه
conclaves
انجمن محرمانه
conclave
انجمن محرمانه
in confidence
بطور محرمانه
closed
محرمانه بسته
secrecy
محرمانه بودن
private code
رمز محرمانه
private talk
گفتگوی محرمانه
privileged communication
مدارک محرمانه
off the record
محرمانه و خصوصی
privity
موضوع محرمانه
backstage
محرمانه خصوصی
off-the-record
محرمانه و خصوصی
private
محرمانه سرجوخه
privates
محرمانه سرجوخه
confide
محرمانه گفتن
closed conference
گردهمایی محرمانه
surreptitiously
محرمانه جانشین
confidential
خیلی محرمانه
confides
محرمانه گفتن
closed meeting
گردهمایی محرمانه
surreptitious
پنهان محرمانه
welfare state
کشوردارای تشکیلات رفاه اجتماعی دستگیری از بینوایان
syndicalism
سیستم اتحادیهای برای تشکیلات کارگری سندیکالیسم
bilateral infrastructure
سازمان داخلی متشکل ازاعضای دو جانبه تشکیلات دوجانبه
behind the stage
<adj.>
<adv.>
محرمانه
[اصطلاح مجازی]
secret service
دستگاه محرمانه دولت
tip
محرمانه رساندن نوک
secret services
دستگاه محرمانه دولت
tipping
محرمانه رساندن نوک
hugger mugger
تنهایی مطلب محرمانه
data privacy
محرمانه بودن داده ها
confidential
دارای ماموریت محرمانه
Salvation Army
تشکیلات مسیحیان که هدفش تبلیغ دینی وکمک بفقرا است
to give one the straight tip
محرمانه چیزیرا بکسی خبردادن
tipsters
فروشنده اسرار واطلاعات محرمانه
administrative crypto account
نگهداری اسناد و مدارک محرمانه
get wise to something/somebody
<idiom>
درمورد موضوع محرمانه فهمیدن
underplot
دسیسه محرمانه دوز و کلک
snoopy
بعمل اورنده تحقیقات محرمانه
tipster
فروشنده اسرار واطلاعات محرمانه
to have a closed meeting
نشست محرمانه داشتن
[بخصوص سیاست]
top-secret
مخصوص افسران وخواص خیلی محرمانه
under the rose
نهانی زیر جلی محرمانه در خفا
collogue
توط ئه چیدن محرمانه گفتگو کردن
putsch
توط ئه محرمانه برای برانداختن حکومت
putsches
توط ئه محرمانه برای برانداختن حکومت
top secret
مخصوص افسران وخواص خیلی محرمانه
declassified
تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
declassify
تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
declassifying
تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
Between you , me and the gatepost. Between ourselves .
میان خودمان باشد( محرمانه باقی بماند )
declassifies
تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
refinance
تشکیلات جدید بکار تجاری خود دادن سرمایه اضافه اندوختن یابکار زدن
refinanced
تشکیلات جدید بکار تجاری خود دادن سرمایه اضافه اندوختن یابکار زدن
refinances
تشکیلات جدید بکار تجاری خود دادن سرمایه اضافه اندوختن یابکار زدن
refinancing
تشکیلات جدید بکار تجاری خود دادن سرمایه اضافه اندوختن یابکار زدن
protection
عملی که مانع کپی گرفتن از دادههای محرمانه افراد بدون اجازه میشود.
unionism
اصول تشکیلات اتحادیه اتحادیه گرایی
I was tipped off .
به من رساندند (خصوصی خبر دادند ؟محرمانه اطلاع دادند )
catalysts
تشکیلات دهنده سازمان دهنده
catalyst
تشکیلات دهنده سازمان دهنده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com