English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English Persian
embryogen تشکیل جنین
embryogeny تشکیل جنین
foetation تشکیل جنین
Search result with all words
germinal area قسمتی از پلاستودرم که جنین اصلی مهره داران را تشکیل میدهد
Other Matches
aborticide دوای جنین کش دوای سقط جنین
radar netting تشکیل شبکه اتصالی رادارها تشکیل حلقه زنجیر ازرادارها در یک شبکه
demilitarization تشکیل منطقه بی طرف تشکیل منطقه غیر نظامی
germs جنین
embryos جنین
embryo جنین
chrysalis جنین
germ جنین
fetus جنین
foetuses جنین
foetus جنین
fetuses جنین
afterbirth جنین
chrysalises جنین
embryogeny پیدایش جنین
fetal وابسته به جنین
miscarriages سقط جنین
abortions سقط جنین
abortion اسقاط جنین
feticide سقط جنین
feticide کشتن جنین
abortions اسقاط جنین
embryogen پیدایش جنین
miscarried جنین ساقط
aborsement سقط جنین
aborticide جنین کشی
blood money of an unborn child دیه جنین
ecbolic جنین انداز
abortment سقط جنین
miscarriage سقط جنین
abortion سقط جنین
foaticide جنین کشی
implacental بی جفت جنین
wheatgerm جنین گندم
secundine جفت جنین
to have a miscarriage جنین افگندن
mola جنین کاذب
foeticide اسقاط جنین
foaticide سقط جنین
foeticide جنین کشی
abortive foatus جنین ساقط
placenta جفت جنین مشیمه
abortive foetus جنین سقط شده
malposition جابجا شدگی جنین
abortionists سقط جنین کننده
abortionist سقط جنین کننده
placental وابسته به جفت جنین
abortive medicines ادویه مسقط جنین
aplacental فاقد جفت جنین
mesoblast میان پوست جنین
chorion مشیمه خارجی جنین
chorion پرده بیرونی جنین
hypoblast غشاء داخلی جنین
malposition حالت غیرطبیعی جنین
embryotomy تشریح جنین درزهدان
placentas جفت جنین مشیمه
placentation پیوستگی جفت جنین بدیوارزهدان
miscarriages سقط جنین غیر عمدی
embryo جنین کمتر از هشت هفته
miscarriage سقط جنین غیر عمدی
yolk sac کیسه زرده دورتادور جنین
embryos جنین کمتر از هشت هفته
mesoblast لایه جرثومه میانی جنین
by con. مفهوم مخالف ان جنین میشود
amnion مشیمه پردهء دور جنین
eventration جنین بی شکم یابی روده
embryoctony ازمیان بردن یافاسدکردن جنین درزهدان
foetuses جنین بیش از هشت هفته حمل
foetus جنین بیش از هشت هفته حمل
blasetocyst جنین تکامل یافته حیوانات پستاندار
fetuses جنین بیش از هشت هفته حمل
conception لقاح تخم وشروع رشد جنین
abortionists کسی که موجب سقط جنین میشود
abortionist کسی که موجب سقط جنین میشود
conceptions لقاح تخم وشروع رشد جنین
teratology مبحث شناسایی جنین ناقص الخلقه
germ layer یکی از طبقات سلول ابتدایی جنین پس از تکمیل مرحله گاسترولا
lanugo کرکی که در روی جنین انسان و برخی جانوران دیده میشود
avianize ضعیف کردن ویروس بعلت کشت مکرر در جنین جوجه
metencephalon قسمتی از مغز جنین که سازنده مخچه وبصل النخاع است
establishment تشکیل
entelechy تشکیل
endomorphy تشکیل
establishments تشکیل
endomorphism تشکیل
incorporation تشکیل
stillbirths زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
stillborn زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
stillbirth زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
former تشکیل دهنده
the house went into secret session تشکیل داد
to erect into تشکیل دادن از
organizers تشکیل دهنده
organizer تشکیل دهنده
organisers تشکیل دهنده
strobilation تشکیل رشته
stratification تشکیل طبقات
formative تشکیل دهنده
stratification تشکیل چینه
ossification تشکیل استخوان
tournaments تشکیل مسابقات
enthalpy of formation انتالپی تشکیل
sporogeny تشکیل هاگ
sporogenesis تشکیل هاگ
constitutes تشکیل دادن
constituted تشکیل دادن
tournament تشکیل مسابقات
forms تشکیل دادن
formed تشکیل دادن
form تشکیل دادن
constitute تشکیل دادن
annulation تشکیل حلقه
formation صف ارایی تشکیل
antidim مایع ضد تشکیل مه
antitrust مخالف تشکیل
argillaceous تشکیل شده از رس
constituting تشکیل دادن
vacuolation تشکیل حفره
bonding تشکیل پیوند
umbilication تشکیل ناف
capital formation تشکیل سرمایه
spermatogenesis تشکیل نطفه
hematopoiesis تشکیل خون
placentation تشکیل جفت
osteogenesis تشکیل استخوان
orogenesis تشکیل کوه
gleization تشکیل خاک رس
metamerism تشکیل حلقهای
organises تشکیل دادن
organising تشکیل دادن
organize تشکیل دادن
organizes تشکیل دادن
organizing تشکیل دادن
heat of formation گرمای تشکیل
flagellation تشکیل تاژک
formation constant ثابت تشکیل
siltation تشکیل لجن
sacculation تشکیل کیسه
fibrillation تشکیل الیاف
preformation تشکیل قبلی
constituents جزء تشکیل دهنده
guard cell گیاهی را تشکیل میدهند
back bonding تشکیل پیوند از پشت
bond formation energy انرژی تشکیل پیوند
stepwise formation constant ثابت تشکیل مرحلهای
molar heat of formation گرمای مولی تشکیل
rate of capital formation نرخ تشکیل سرمایه
constituents سازه تشکیل دهنده
epigenesis تشکیل نطفه ازنو
venue محل تشکیل دادگاه
venues محل تشکیل دادگاه
federalization تشکیل کشورهای متحد
involucrum تشکیل استخوان جدید
molar enthalpy of formation انتالپی مولی تشکیل
constituent سازه تشکیل دهنده
standard heat of formation گرمای تشکیل استاندارد
constituent جزء تشکیل دهنده
pod تشکیل نیام دادن
vesiculation تشکیل کیسه یا تاول
vertebration تشکیل ستون فقرات
to form a habit تشکیل عادت دادن
preform قبلا تشکیل دادن
haematogenesis تشکیل خون تولیدخون
syndicator تشکیل دهنده اتحادیه
constitutive تشکیل دهنده ساختمانی
nucleate تشکیل هسته دادن
deposit fund account اعتبار تشکیل سرمایه
deposit fund account حساب تشکیل سرمایه
domestic capital formation تشکیل سرمایه داخلی
chemical bonding تشکیل پیوند شیمیایی
troop program برنامه تشکیل یکانها
polygenic دارای قوه تشکیل
back bonding تشکیل پیوند برگشتی
oogenesis تشکیل و تکامل تخم
force development برنامه تشکیل یکانها
pods تشکیل نیام دادن
overall formation constant ثابت تشکیل کلی
lymphopoiesis تشکیل بافت لنفی
piedmont تشکیل شده در کوهپایه
fundametal بنیادی تشکیل دهنده
entelechy مرحله تشکیل وتحقق
unformed تشکیل نشده ناساخت
nucleus هسته تشکیل دهنده
formed تشکیل دادن ساختن
differentiate دیفرانسیل تشکیل دادن
convene تشکیل جلسه دادن
convened تشکیل جلسه دادن
convenes تشکیل جلسه دادن
convening تشکیل جلسه دادن
syndicate تشکیل اتحادیه دادن
syndicate اتحادیه تشکیل دادن
syndicates تشکیل اتحادیه دادن
syndicates اتحادیه تشکیل دادن
acidic تشکیل دهندهء اسید
ossification مرحله تشکیل استخوان
bed تشکیل طبقه دادن
gangs جمعیت تشکیل دادن
gang جمعیت تشکیل دادن
beds تشکیل طبقه دادن
nuclei هسته تشکیل دهنده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com