Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
vacuolation
تشکیل حفره
Other Matches
radar netting
تشکیل شبکه اتصالی رادارها تشکیل حلقه زنجیر ازرادارها در یک شبکه
demilitarization
تشکیل منطقه بی طرف تشکیل منطقه غیر نظامی
sinuses
حفره مغ
sheugh
حفره
ditch
حفره
ditched
حفره
delve
حفره
ditches
حفره
sinus
حفره مغ
laigh
حفره
craters
حفره
loculus
حفره
crater
حفره
dale
حفره
sucket
حفره
dales
حفره
delved
حفره
lacuna
حفره
cavitation
حفره
borings
حفره
hollows
حفره
interstice
حفره
hollow
حفره
chambers
حفره
chamber
حفره
ventricles
حفره
fovea
حفره
pothole
حفره
potholes
حفره
delving
حفره
ventricle
حفره
delves
حفره
cell
حفره
cells
حفره
venter
حفره
sockets
حفره
socket
حفره
holes
حفره
holing
حفره
porous
حفره
cavities
حفره
holed
حفره
caverns
حفره
sheuch
حفره
cavity
حفره
thirl
حفره
cavern
حفره
hole
حفره
pit
گودال حفره
alveolate
حفره دار
pitted
حفره دار
calyculate
حفره دار
camouflet
حفره ماسوره
camouflet
حفره زیرزمینی
pit
حفره روباه
pits
گودال حفره
pits
حفره روباه
gleonid
حفره دار
cavern
حفره زیرزمینی
caverns
حفره زیرزمینی
crypt
حفره غدهای
boring
حفره کنی
cavitation
حفره سازی
foveate
حفره دار
trilocular
دارای سه حفره
fossate
حفره دار
pitting
ایجاد حفره
foveal
حفره دار
ozone hole
حفره اوزون
mold cavity
حفره قالب
maw
حفره معده
loculate
حفره دار
foveiform
حفره مانند
knot hole
محل حفره
fossa
حفره فرورفتگی
hollow
گودی حفره
crypts
حفره غدهای
charging socket
حفره جا شارژر
weak square
حفره سوراخ
vacuolation
ایجاد حفره
vacuolate
حفره مانند
hollows
گودی حفره
vacuolar
حفره مانند
electron hole
حفره الکترونی
loculus
حفره کیسه گرده
sink
ته نشینی حفره یاگودال
sinks
ته نشینی حفره یاگودال
vacuolar
حفرهای حفره دار
pits
حفره خرج چاه
socket bayonet
سرنیزه حفره دار
vacuolate
حفرهای حفره دار
triloculate
دارای سه حفره سه یاختهای
pit
حفره خرج چاه
fuze cavity
حفره نصب ماسوره
chambers
جان لوله حفره
cellular expanded
بتن با حفره منبسط
chamber
جان لوله حفره
fox hole
سنگر حفره روباه
excavation
گود برداری حفره
electron pair
زوج الکترون حفره
vesicular
مربوط به حفره تاول دار
hawse buckler
درپوش حفره زنجیر لنگر
receptacles
حفره درون سلولی گیاه
vesiculate
مربوط به حفره تاول دار
cavity
سوراخ حفره یا محفظه قالب
calyculate
دارای سطوح حفره دار
vesicular
حفره ایجادکردن ابدانک دارکردن
cavities
سوراخ حفره یا محفظه قالب
receptacle
حفره درون سلولی گیاه
lumen
حفره یا مجرای عضولولهای شکل
hydrothorax
تجمع مایع در حفره جنب
lacunary
وابسته به حفره یا جای خالی
lacunar
وابسته به حفره یا جای خالی
lacunate
وابسته به حفره یا جای خالی
lacunal
وابسته به حفره یا جای خالی
loculus
سلول یا حفره تخمدان مرکب
lumen
حفره سلولی درون جدار گیاه
tamping
سفت کردن حفره ها بعد ازپرکردن
hamstringing
زردپی طرفین حفره پشت زانو
hamstrings
زردپی طرفین حفره پشت زانو
hamstring
زردپی طرفین حفره پشت زانو
vesiculate
حفره ایجاد کردن ابدانک دارکردن
hamstrung
زردپی طرفین حفره پشت زانو
crater
دهانه یا حفره حاصله در اثر بمب وغیره
craters
دهانه یا حفره حاصله در اثر بمب وغیره
sitzmark
حفره حاصل از زمین خوردن اسکی باز
pits
منطقه فرود در پرشها حفره پشت میلههای بولینگ
pit
منطقه فرود در پرشها حفره پشت میلههای بولینگ
loculicidal
شکوفا در شکاف پشت حفره یاحجره گرزن گیاه
stope
حفره پله مانند برای استخراج سنگ معدن
PCMCIA
- سوزنی که در انتهای کارت PCMCIA درون حفره آن قرار دارد
ball and socket joint
[مفصل ماشینی که گلوله دارد و در داخل حفره قرار میگیرد]
endodontia
شاخهای از دندانپزشکی که درباره بیماریهای حفره میانی دندان بحث میکند
endodontics
شاخهای از دندانپزشکی که درباره بیماریهای حفره میانی دندان بحث میکند
middle ear
حفره کوچکی محدود به پرده که صدا را ازگوش خارجی به گوش داخلی منتقل میکند
entelechy
تشکیل
establishment
تشکیل
endomorphism
تشکیل
establishments
تشکیل
endomorphy
تشکیل
incorporation
تشکیل
cup
حفره یاسوراخ فنجان مانندروی چمن نرم گلف قسمت فنجانی شکل قرقره ماهیگیری
ditch
حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود
ditched
حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود
cups
حفره یاسوراخ فنجان مانندروی چمن نرم گلف قسمت فنجانی شکل قرقره ماهیگیری
ditches
حفره در طرفین زمین که افتادن گوی بولینگ روی چمن در ان باعث خارج شدنش میشود
cupped
حفره یاسوراخ فنجان مانندروی چمن نرم گلف قسمت فنجانی شکل قرقره ماهیگیری
stratification
تشکیل چینه
bonding
تشکیل پیوند
capital formation
تشکیل سرمایه
preformation
تشکیل قبلی
formation constant
ثابت تشکیل
to erect into
تشکیل دادن از
organises
تشکیل دادن
hematopoiesis
تشکیل خون
enthalpy of formation
انتالپی تشکیل
umbilication
تشکیل ناف
forms
تشکیل دادن
placentation
تشکیل جفت
formation
صف ارایی تشکیل
formed
تشکیل دادن
ossification
تشکیل استخوان
osteogenesis
تشکیل استخوان
orogenesis
تشکیل کوه
constituting
تشکیل دادن
strobilation
تشکیل رشته
annulation
تشکیل حلقه
antidim
مایع ضد تشکیل مه
antitrust
مخالف تشکیل
argillaceous
تشکیل شده از رس
stratification
تشکیل طبقات
former
تشکیل دهنده
metamerism
تشکیل حلقهای
the house went into secret session
تشکیل داد
heat of formation
گرمای تشکیل
constitutes
تشکیل دادن
organizers
تشکیل دهنده
tournaments
تشکیل مسابقات
form
تشکیل دادن
tournament
تشکیل مسابقات
fibrillation
تشکیل الیاف
organising
تشکیل دادن
organize
تشکیل دادن
organizes
تشکیل دادن
organizing
تشکیل دادن
organizer
تشکیل دهنده
foetation
تشکیل جنین
siltation
تشکیل لجن
formative
تشکیل دهنده
gleization
تشکیل خاک رس
sacculation
تشکیل کیسه
flagellation
تشکیل تاژک
sporogeny
تشکیل هاگ
sporogenesis
تشکیل هاگ
embryogen
تشکیل جنین
constituted
تشکیل دادن
embryogeny
تشکیل جنین
spermatogenesis
تشکیل نطفه
organisers
تشکیل دهنده
constitute
تشکیل دادن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com