English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 70 (5 milliseconds)
English Persian
position correction تصحیحات موضعی
Other Matches
corrections تصحیحات
amendments تصحیحات مکملها
amendment تصحیحات مکملها
special corrections تصحیحات مخصوص
transfer limit حدود تصحیحات انتقال تیر
gyrograph نمودارهای تصحیحات قطب نمای مغناطیسی ناو
tactical diversions تصحیحات تاکتیکی مسیرناوگان تصحیح مسیر حرکت ناوگان
transfer limit حدود صحت تصحیحات برای انتقال به دستگاه سمت توپ
spotting charge خرج مشقی برای تصحیحات دیدبانی خرج مخصوص تنظیم تیر
locals موضعی
topical موضعی
focal موضعی
regional <adj.> موضعی
local <adj.> موضعی
local موضعی
spot check مقابله موضعی
ischaemia کم خونی موضعی
ischemia کم خونی موضعی
ischmia کم خونی موضعی
local anasthesia بیهوشی موضعی
local paraysis فلج موضعی
local velocity سرعت موضعی
localization موضعی کردن
position warfare جنگ موضعی
position warfare نبرد موضعی
spot lamp لامپ موضعی
position defense دفاع موضعی
concentrated or single load بار موضعی
spot check بررسی موضعی
spasm تشنج موضعی
locally بطور موضعی
locals مکانی موضعی
spasms تشنج موضعی
gripe تشنج موضعی
local oscillator اوسیلاتور موضعی
spot checks مقابله موضعی
spot checks بررسی موضعی
local مکانی موضعی
local deformation تغییر شکل موضعی
local action تخلیه موضعی باتری
depression فرو رفتگی موضعی
focal seizure حمله صرعی موضعی
transient ischemia کم خونی موضعی موقت
depressions فرو رفتگی موضعی
q correction تصحیحات مربوط به هدف یاجای هدف
to anaesthetize locally سر کردن بیهوشی موضعی زدن
localises محلی کردن موضعی ساختن
localising محلی کردن موضعی ساختن
osteomyelitis التهاب موضعی و مخرب استخوان
novocain ماده بی حس کننده موضعی پروکائین
localizes محلی کردن موضعی ساختن
localizing محلی کردن موضعی ساختن
asymmetric local deformation تغییر شکل موضعی بی تقارن
localize محلی کردن موضعی ساختن
vorticity میزان برداری دوران موضعی سیال
naps نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
napping نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
napped نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
nap نیمرخ محلی یا موضعی سطح زمین
nips فشار موضعی بین دو جزء یاقطعه مجاور
nipped فشار موضعی بین دو جزء یاقطعه مجاور
nip فشار موضعی بین دو جزء یاقطعه مجاور
offset plottin روش استفاده از تصحیحات مخصوص در توپخانه روش محاسبه توپ به توپ
benzocaine ماده متبلورسفیدی بفرمول 2NO11H9C که بعنوان داروی بیحس کننده موضعی مصرف میشود
waisting کاهش موضعی قطر ناشی ازجریان برگشت ناپذیر حاصل از تنش در نقطه شکست
correction index جدول تصحیح خطای توپ جدول تصحیح یا تصحیحات
nibbler ابزاری برای بریدن ورقههای فلزی توسط برشهای متعدد و پیاپی موضعی قائم بکمک مته
vortex line خطی که جهت ان در هر نقطه بر بردار دوران منطبق وخطوط مماس براین خط باجهت موضعی جریان موازی میباشند
superheterodyne گیرنده رادیویی که در ان سیگنال دریافتی با فرکانس نوسانی موضعی به منظورایجاد فرکانس بینابین که سپس با مزیتهای متعددتقویت میشود ترکیب میگردد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com