English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (38 milliseconds)
English Persian
reconstitute تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
reconstituted تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
reconstitutes تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
reconstituting تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
Other Matches
windage scale مقیاس تصحیح سمت دستگاه درجه
scale factor ضریب مقیاس نقشهای ضریب تبدیل مقیاس نقشه
chart correction card کارت تصحیح نقشه
scale مقیاس نقشه
map scale مقیاس نقشه
small-scale طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
small scale طبلک کوچک مقیاس نقشه مقیاس کوچک
medium scale نقشه مقیاس متوسط
cadastral map نقشه مقیاس بزرگ
linear scale مقیاس خطی نقشه
intermediate scale نقشه مقیاس متوسط
large scale map نقشه مقیاس بزرگ
pantograph دستگاه تغییر مقیاس نقشه
protraction نقشه کشی طبق مقیاس معینی
eldograph دستگاه تبدیل مقیاس نقشه مانند پانتوگراف
pantograph دستگاهی که باان مقیاس یک نقشه را تغییرمی دهند
modules نقشه کوچک واحد اندازه گیری مقیاس مدل
module نقشه کوچک واحد اندازه گیری مقیاس مدل
nominal scale شاخص مقیاس اسمی مقیاس غیر واقعی مقیاس تقریبی
map نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
maps نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
dispersion scale طبله مخصوص تصحیح پراکندگی مقیاس پراکندگی میزان پراکندگی
conformal projection نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
plots تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plotted تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plot تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
range disk صفحه تصحیح برد طبله تصحیح مسافت
mapping نقشه کشی کردن تهیه نقشه
barleycorn مقیاس وزنی برابر 8460/0 گرم مقیاس طولی برابر5/8میلیمتر
rood مقیاس سطحی معادل یک چهارم جریب مقیاس طولی که درانگلستان 7 الی 8 یارد است
correct تصحیح کردن
correcting تصحیح کردن
proofreads تصحیح کردن
red pencil تصحیح کردن
rectified تصحیح کردن
corrects تصحیح کردن
refine تصحیح کردن
rectifies تصحیح کردن
proofread تصحیح کردن
emendate تصحیح کردن
rectify تصحیح کردن
proofreading تصحیح کردن
refines تصحیح کردن
wind correction تصحیح مربوط به باد تصحیح گلوله از نظر باد
correction index جدول تصحیح خطای توپ جدول تصحیح یا تصحیحات
scale مقیاس کردن
scaling مقیاس کردن
edit تنظیم و تصحیح و اماده چاپ کردن
edited تنظیم و تصحیح و اماده چاپ کردن
reconstituted تنظیم مقیاس کردن
reconstitute تنظیم مقیاس کردن
reconstitutes تنظیم مقیاس کردن
reconstituting تنظیم مقیاس کردن
compensate جبران کردن تلافی کردن تصحیح کردن
compensates جبران کردن تلافی کردن تصحیح کردن
compensated جبران کردن تلافی کردن تصحیح کردن
strategy طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategies طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
centigrade temperature scale مقیاس دمای سانتی گراد مقیاس دمای سلیسوس
edit تغییر دادن و تصحیح کردن متن یا برنامه
edited تغییر دادن و تصحیح کردن متن یا برنامه
to scale up or down مقیاس چیزیرابزرگتر یاکوچکتر کردن
superelevation تصحیح تکمیلی تراز توپ زاویه تصحیح زاویه پرش لوله توپ زاویه تصحیح تکمیلی تراز
line route map نقشه نشان دهنده راهها نقشه راهنمای مسیر خطوط سیم دستگاه
batches با مقیاس تقسیم کردن عملیات مربوط به بتن
batch با مقیاس تقسیم کردن عملیات مربوط به بتن
docking plan نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
emend تصحیح کردن درست کردن
emending تصحیح کردن درست کردن
emended تصحیح کردن درست کردن
emends تصحیح کردن درست کردن
correct صحیح کردن تصحیح کردن
correcting صحیح کردن تصحیح کردن
edited تصحیح کردن تنظیم کردن
corrects صحیح کردن تصحیح کردن
edit تصحیح کردن تنظیم کردن
hyetography نقشه کشی از بارندگی نمایش بارش با نقشه
cartographers ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
cartographer ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
control map نقشه مخصوص بررسی صحت بقیه نقشه ها
survey براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
calibration تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
topographic map نقشه عوارض نما نقشه توپوگرافی
ratioing کوچک و بزرگ کردن عکس به مقیاس معین برای استفاده در موزاییکهای عکسی
swinging the compass تصحیح انحراف قطب نما تصحیح خطای قطب نما
preventative بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
preventive بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
stripping نواربندی کردن نقشه برای عکس برداری علامت گذاری کردن
editor نرم افزاری که برای وارد کردن و تصحیح متن یا برنامههای اضافه شده تحت پیشرفت به کار می رود
text سیستم پردازش گر کلمه که به کاربر امکان افزودن , حذف کردن ,جابجایی , درج و تصحیح بخشهایی از متن میدهد
editors نرم افزاری که برای وارد کردن و تصحیح متن یا برنامههای اضافه شده تحت پیشرفت به کار می رود
texts سیستم پردازش گر کلمه که به کاربر امکان افزودن , حذف کردن ,جابجایی , درج و تصحیح بخشهایی از متن میدهد
storage map نقشه انباره نقشه انبارش
mapping نقشه برداری کردن
To roll up the map. , نقشه را پیچیدن ( تا کردن )
schemes نقشه طرح کردن
scheme نقشه طرح کردن
reductions کوچک کردن نقشه
schemed نقشه طرح کردن
reduction کوچک کردن نقشه
setting out پیاده کردن نقشه
to foil a plan خنثی کردن نقشه ای
altitude tints گویا کردن نقشه
map reading نقشه خوانی کردن
to foil a plan نقش بر آب کردن نقشه ای
to spoil ones game نقشه یاکارکسیراخراب کردن
map orientation توجیه کردن نقشه
refile تجدید نظر در متن پیامهابرای ارسال تصحیح و مرتب کردن متن پیامهای ارسالی
diagnostics اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن
to torpedo خراب کردن [برنامه یا نقشه]
compass نقشه کشیدن اختراع کردن
photo interpretation نقشه کردن عکس هوایی
machinate نقشه کشیدن تدبیر کردن
orthographic تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست
fix ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
fixes ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
to plan a building نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
corrector وسیله تصحیح کننده ماسوره وسیله تصحیح ماسوره
plans طرح ریزی کردن در نظر داشتن نقشه
plan طرح ریزی کردن در نظر داشتن نقشه
back up اطلاعات مکمل حاشیهای نقشه پشتیبانی کردن
change horses in midstream <idiom> وسط کارمهمی نقشه یا رئیس را عوض کردن
back-up اطلاعات مکمل حاشیهای نقشه پشتیبانی کردن
reseau شبکه بندی کردن عکس برای انطباق ان با نقشه
geodesy نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی
map sheet شماره برگ نقشه از سریهای مختلف برگ نقشه
vignetting سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
lattices خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه
lattice خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه
outline assembly drawing نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
spandrel لچک [در فرش های لچک ترنج، لچک ها معمولا یک چهارم ترنج بوده و یا دارای نقشه مشابه و یا نقشه متفاوت می باشند.]
common control کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
geodetic datum سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
map compilation تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
projection print روش تهیه نقشه یا عکس بااستفاده از روش بزرگ کردن یا کوچک کردن فیلم یک عکس دیگر چاپ تصویری
target materials مواد و وسایل بردن هدفهاروی نقشه یا نشان دادن ومشخص کردن انها روی طرحها
compensations تصحیح
compensation تصحیح
rectification تصحیح
correction تصحیح
amendments تصحیح
Bose Chandhuri Hocquenghem code کد تصحیح
amendment تصحیح
editing تصحیح
It was corrected. تصحیح شد.
bench mark شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
computer aided design and drafting طراحی و نقشه کشی به کمک کامپیوتر طراحی و نقشه کشی کامپیوتری
emendable قابل تصحیح
correctable قابل تصحیح
skew correction تصحیح گوشهای
correction factor ضریب تصحیح
program correctness تصحیح برنامه
sag correction تصحیح انحراف
attenuation compensation تصحیح اعوجاج
gamma correction تصحیح گاما
reformed تصحیح شده
deflection correction تصحیح سمت
magnetic compensatory مغناطیس تصحیح
compensating magnet مغناطیس تصحیح
frequency correction تصحیح فرکانس
compensation of compass تصحیح قطبنما
correction thermometer دماسنج تصحیح
error correction تصحیح خطا
checking کد تصحیح خطا
correction coefficient ضریب تصحیح
correction تصحیح می کنم
error correcting code کد تصحیح خطا
patches تصحیح در یک برنامه
redress تصحیح التیام
bugs تصحیح یک برنامه
bugging تصحیح یک برنامه
patch تصحیح در یک برنامه
up-to-date تصحیح شده
corrected تصحیح شده
bug تصحیح یک برنامه
redressed تصحیح التیام
temperature correction تصحیح دمایی
tam quam تصحیح حکم
redresses تصحیح التیام
up to date تصحیح شده
range disk میز تصحیح مسافت
errata sheet برگ تصحیح اشتباه
compass compensation تصحیح قطب نما
layer ل تصحیح خطا باشد
deflection board تابلو تصحیح سمت
layers ل تصحیح خطا باشد
adjusted valve مقدار تصحیح شده
rectifiable قابل تصحیح یا جبران
ARQ سیستم تصحیح خطا
corrected azimuth گرای تصحیح شده
gun displacement تصحیح جای توپ
corrected defelection سمت تصحیح شده
copyreader تصحیح کننده مقاله
range correction تصحیح برد تیراندازی
impluse correction تصحیح ضربه جریان
range correction تصحیح برد سلاح
incorrect تصحیح نشده معیوب
range k ضریب تصحیح برد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com