Dictiornary-Farsi | تصدیق انحصار وراثت | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (4 milliseconds)

English	Persian
letter testamentary	تصدیق انحصار وراثت


Search result with all words

probate	تصدیق صحت وصیتنامه رونوشت مصدق وصیتنامه گواهی انحصار وراثت
Other Matches

certificate of exclusive inheritance	گواهی انحصار وراثت
charge and discharge statements	حساب انحصار وراثت
oligopoly	انحصار چند جانبه فروش انحصار چند قطبی فروش
location audit	تصدیق دقت تعیین محل هدف به وسیله رادار تصدیق محل سکنی پرسنل یامحل اجناس درانبار
heredity	وراثت
succession	وراثت
heirship	وراثت
heirdom	وراثت
descents	وراثت
inheritance	وراثت
inheritances	وراثت
descent	وراثت
successions	وراثت
genetics	علم وراثت
succession law	قوانین وراثت
hereditability	وراثت پذیری
inheritances	مرده ریگ وراثت
inheritance	مرده ریگ وراثت
use inheritance	وراثت ناشی از کاربرد
mendel's law	قانون وراثت مندل درموردجانوران وگیاهان
genetic	وابسته به پیدایش یا اصل هر چیز مربوط به تولید و وراثت
genetics	شاخهای از علم زیست شناسی که در باره انتقال وراثت
certifies	تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
certify	تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
certifying	تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
monopoly	انحصار حق
monopoly	انحصار
monopolies	انحصار حق
monopolies	انحصار
premption	انحصار
restriction	انحصار
restrictions	انحصار
institutional monopoly	انحصار نهادی
exclusiveness	محدودیت انحصار
duopoly	انحصار دو نفری
taxation of monopoly	مالیات بر انحصار
selling monopoly	انحصار فروش
legal monopoly	انحصار قانونی
absolute monopoly	انحصار مطلق
exclusion principle	اصل انحصار
duopoly	در انحصار دو فروشنده
monopoly	انحصار فروش
duopoly	انحصار دو گانه
corner	انحصار موقتی
cornering	انحصار موقتی
monopolies	انحصار فروش
corners	انحصار موقتی
monopolist	صاحب انحصار
pure monopoly	انحصار خالص
natural monopoly	انحصار طبیعی
monopolization	انحصار طلبی
monopolization	انحصار کردن
monopolosm	اصول انحصار
monopsony	انحصار خرید
monopolist	انحصار خرید
oligopoly	انحصار فروش
oligopoly	انحصار چندجانبه
perfect monopoly	انحصار کامل
monopolist	انحصار طلب
monopolism	انحصار گرایی
public monopoly	انحصار دولتی
monopolist	طرفدار انحصار
bilateral monopoly	انحصار دو جانبه
bilateral monopoly	انحصار دوجانبه
monopolism	اصول انحصار
monopolism	انحصار طلبی
duopoly	انحصار دو جانبه فروش
monopolising	بخود انحصار دادن
monopolizes	بخود انحصار دادن
monopolized	بخود انحصار دادن
discriminating monopoly	انحصار تبعیض امیز
monopolizing	بخود انحصار دادن
monopolises	بخود انحصار دادن
duopoly	انحصار دو قطبی فروش
monopolize	بخود انحصار دادن
monopolised	بخود انحصار دادن
regulated monopoly	انحصار نظارت شده
price discriminating monopoly	انحصار تبعیض قیمت
monopolist	وابسته بصاحب انحصار
duopsony	انحصار دو جانبه خرید
duopsony	انحصار دو قطبی خرید
collusive oligopoly	انحصار چند جانبه سازشکارانه
oligopsony	انحصار چند جانبه خرید
imperfect oligopoly	انحصار چند جانبه ناقص
complete oligopoly	انحصار چند جانبه کامل
price market	وضع کردن قیمت در انحصار
price setter	قیمت وضع کردن در انحصار
privity in contract	انحصار نتیجه پیمانی به طرفین ان پیمان
cornering	انحصار موقتی ازطریق خرید کلی
duopsony	انحصار خرید کالا بطور دونفری
circumscription	انحصار فضایامحیط محدود ومشخص شده
corners	انحصار موقتی ازطریق خرید کلی
corner	انحصار موقتی ازطریق خرید کلی
duopoly	انحصار فروش کالا بین دونفر
guild socialism	اعتقاد به انحصار صنایع ازطرف دولت
probate	گواهی حصر وراثت گواهی نمودن صحت وصیت نامه
lysenkoism	نظریهای که معتقد است عوامل جسمانی وبدنی وشرایط محیط در وراثت موثر است
bain index	شاخصی که بااستفاده از اختلاف بین قیمت و هزینه کل متوسط قدرت انحصار را اندازه گیری میکند
certificates	تصدیق
justification	تصدیق
justifications	تصدیق
sanction	تصدیق
sanctioned	تصدیق
validate	تصدیق
certificate	تصدیق
validating	تصدیق
validates	تصدیق
validated	تصدیق
sanctioning	تصدیق
sanctions	تصدیق
acknowledgment	تصدیق
admitance	تصدیق
attestation	تصدیق
porenotion	تصدیق
certification	تصدیق
acknohledgement	تصدیق
acquiescence	تصدیق
avouchment	تصدیق
validation	تصدیق
sanitification	تصدیق
testimonies	تصدیق
testimony	تصدیق
acknowledgement	تصدیق
acknowledgements	تصدیق
acknowledgments	تصدیق
legalization	تصدیق
recognition	تصدیق
verification	تصدیق
licensing	تصدیق
approval	تصدیق
ratification	تصدیق
license	تصدیق
confirmation	تصدیق
authentication	تصدیق
It must be granted that …	باید تصدیق کر د که …
verifier	تصدیق کننده
validation	تصدیق ارزیابی
authenticates	تصدیق کردن
authenticating	تصدیق کردن
certificate of a doctor	تصدیق طبیب
testifier	تصدیق کننده
certificate of death	تصدیق فوت
realising	تصدیق کردن
attestation	تصدیق امضاء
ascription	تصدیق مالکیت
testimonials	تصدیق نامه
endorsed	تصدیق کردن
endorse	تصدیق کردن
acknowledgement of order	تصدیق سفارش
acknowledgment	اقرار تصدیق
acquiescent response set	امایه تصدیق
admissive	تصدیق امیز
admittable	قابل تصدیق
affimable	قابل تصدیق
affirmant	تصدیق کننده
recognises	تصدیق کردن
testifies	تصدیق کردن
testify	تصدیق کردن
foregone conclusion	تصدیق بلاتصور
testifying	تصدیق کردن
affirmation	تصدیق اثبات
admissions	تصدیق اعتراف
admission	تصدیق اعتراف
affirmations	تصدیق اثبات
certifiable	قابل تصدیق
ratification	تصدیق و تصویب
indefensibility	تصدیق ناپذیری
indorsation	تصدیق کردن
intromission	تصدیق معارضه
prejudgement	تصدیق بلاتصور
concedes	تصدیق کردن
conceded	تصدیق کردن
set one's seal to	تصدیق کردن
conceding	تصدیق کردن
recognising	تصدیق کردن
recognizant	تصدیق کننده
recognizing	تصدیق کردن
grants	تصدیق کردن
granted	تصدیق کردن
grant	تصدیق کردن
recogizant	تصدیق کننده
recognize	تصدیق کردن
provisional scrip	تصدیق موقت
recognizes	تصدیق کردن
concede	تصدیق کردن
cognizance	تصدیق ضمنی
acknowledged	تصدیق شده
certifying	تصدیق کردن
passed <adj.> <past-p.>	تصدیق شده
authorized <adj.> <past-p.>	تصدیق شده
authorised [British] <adj.> <past-p.>	تصدیق شده
approved <adj.> <past-p.>	تصدیق شده
allowed <adj.> <past-p.>	تصدیق شده
agreed <adj.> <past-p.>	تصدیق شده
realised	تصدیق کردن
certificate	تصدیق نامه
realises	تصدیق کردن
certificates	تصدیق نامه
realize	تصدیق کردن
realized	تصدیق کردن