Dictiornary-Farsi | تصدیق موقت | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
provisional scrip	تصدیق موقت


Search result with all words

provisional scrip	تصدیق موقت سهام
Other Matches

suspension of arms	اعلام اتش بس موقت یا تعلیق موقت حالت جنگی
protempore	موقت شاغل مقامی بطور موقت
location audit	تصدیق دقت تعیین محل هدف به وسیله رادار تصدیق محل سکنی پرسنل یامحل اجناس درانبار
holding area	منطقه لنگرگاه موقت در روی دریا منطقه توقف موقت کشتیها
certifying	تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
certifies	تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
certify	تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
holding anchorage	لنگر موقت در روی دریا یابندرگاه توقف موقت در روی دریا
interim	موقت
adhoc	موقت
pontoon bridge	پل موقت
pro tempore	موقت
temporary	موقت
provisional	موقت
makeshift	موقت
pontoon	پل موقت
pontoons	پل موقت
intrim	موقت
protem	موقتا موقت
detention pending trial	حبس موقت
modulus vivendi	قار موقت
drop tank	تانک موقت
false work	حائل موقت
interim certificates	گواهی موقت
interim financing	پرداخت موقت
interim plan	برنامههای موقت
ischemia	کم خونی موقت
buffer	حافظه موقت
kluged	ترسیم موقت
armistice	صلح موقت
armistices	صلح موقت
timbering	چوبست موقت
the pro tem chief	رئیس موقت
temporalty	بطور موقت
term insurance	بیمه موقت
temporary works	کارهای موقت
temporary wife	زوجه موقت
temporary structures	ساختمانهای موقت
temporary storage	حافظه موقت
temporary storage	انباره موقت
temporary road	راه موقت
temporary duty	ماموریت موقت
temporary marriage	ازدواج موقت
temporal life	زندگی موقت
tabernacle	پرستشگاه موقت
tentative	ازمایشی موقت
lean-to	پناهگاه موقت
lean-tos	پناهگاه موقت
temporary duty	شغل موقت
provisional	به طور موقت
x site	انبار موقت
stopgaps	چاره موقت
stopgap	چاره موقت
modus vivendi	توافق موقت
short time duty	کار موقت
suspension of arms	اتش بس موقت
temporary gauge	اشل موقت
temporary hardness	سختی موقت
debarkation hospital	بیمارستان موقت
cofferdam	بند موقت
bridging leon	اعتبار موقت
bretisee	سنگر موقت
blackout	بیهوشی موقت
brettys	سنگر موقت
dazzled	کوری موقت
suspensions	اخراج موقت
dazzle	کوری موقت
suspension	اخراج موقت
bretesse	سنگر موقت
blackouts	بیهوشی موقت
dazzles	کوری موقت
coffer dam	سد انحرافی موقت
charge d'affaires of the embassy	کاردار موقت
bretise	سنگر موقت
temporarily	بطور موقت
bretess	سنگر موقت
bridging leon	وام موقت
dazzling	کوری موقت
bretex	سنگر موقت
acknohledgement	تصدیق
acknowledgment	تصدیق
ratification	تصدیق
sanitification	تصدیق
justifications	تصدیق
justification	تصدیق
sanction	تصدیق
testimonies	تصدیق
acknowledgement	تصدیق
acknowledgements	تصدیق
acknowledgments	تصدیق
acquiescence	تصدیق
sanctions	تصدیق
sanctioning	تصدیق
sanctioned	تصدیق
testimony	تصدیق
confirmation	تصدیق
porenotion	تصدیق
legalization	تصدیق
recognition	تصدیق
certification	تصدیق
authentication	تصدیق
validate	تصدیق
validated	تصدیق
validates	تصدیق
license	تصدیق
licensing	تصدیق
certificates	تصدیق
certificate	تصدیق
admitance	تصدیق
attestation	تصدیق
validating	تصدیق
validation	تصدیق
verification	تصدیق
avouchment	تصدیق
approval	تصدیق
pontoons	پل موقت نظامی زدن
pontoon	پل موقت نظامی زدن
lapses	برگشت انحراف موقت
lapse	برگشت انحراف موقت
provisional assignee	مدیر تصفیه موقت
provisional order	دستور موقت اداری
acting sublieutenant	ناوبان دوم موقت
interim injunction	حکم توقیف موقت
lapsing	برگشت انحراف موقت
shell	برنامه خروج موقت
shells	برنامه خروج موقت
locumtenens	کفیل جانشین موقت
shelling	برنامه خروج موقت
alternate water terminal	بارانداز ابی موقت
pontoneer	مامور پل موقت سازی
pontonier	مامور پل موقت سازی
air commodore	سرتیپ موقت هوایی
beach dump	انبار موقت ساحلی
juryrig	برپا کردن موقت
hard	خطای موقت در سیستم
convening authority	فرماندار موقت نظامی
kludge	سخت افزار موقت
scrip	گواهی نامه موقت
rendezvous area	منطقه تجمع موقت
provisionally	بطور موقت عجالتا"
provisional statement	صورت وضعیت موقت
harder	خطای موقت در سیستم
convening authority	مقام صلاحیتدار موقت
shadow memory	حافظه ثانوی موقت
cover note	بیمه نامه موقت
covering note	بیمه نامه موقت
hardest	خطای موقت در سیستم
transient ischemia	کم خونی موضعی موقت
drug holiday	ترک موقت دارو
provisorily	بطور شرطی یا موقت
cognizance	تصدیق ضمنی
authenticates	تصدیق کردن
realizes	تصدیق کردن
certifying	تصدیق کردن
authenticating	تصدیق کردن
authenticated	تصدیق کردن
authenticate	تصدیق کردن
affirm	تصدیق کردن
realizing	تصدیق کردن
certify	تصدیق کردن
realized	تصدیق کردن
realize	تصدیق کردن
realising	تصدیق کردن
realises	تصدیق کردن
certificate of a doctor	تصدیق طبیب
realised	تصدیق کردن
affirmative	تصدیق آمیز
certifies	تصدیق کردن
certificate of death	تصدیق فوت
grant	تصدیق کردن
allow	تصدیق کردن
recognises	تصدیق کردن
testimony	تصدیق مدرک
approvingly	تصدیق شده
acknowledged	تصدیق شده
affimable	قابل تصدیق
approved	تصدیق شده
testimonies	تصدیق مدرک
validity	تایید تصدیق
testimonial	تصدیق نامه
admissive	تصدیق امیز
admittable	قابل تصدیق
admission	تصدیق اعتراف
affirmant	تصدیق کننده
ascription	تصدیق مالکیت
attestation	تصدیق امضاء
certified	تصدیق شده
acquiescent response set	امایه تصدیق
passed <adj.> <past-p.>	تصدیق شده
authorized <adj.> <past-p.>	تصدیق شده
authorised [British] <adj.> <past-p.>	تصدیق شده
acknowledgement of order	تصدیق سفارش
acknowledgment	اقرار تصدیق
approved <adj.> <past-p.>	تصدیق شده
certificates	تصدیق نامه
allowed <adj.> <past-p.>	تصدیق شده
agreed <adj.> <past-p.>	تصدیق شده
certificate	تصدیق نامه
testifier	تصدیق کننده
admissions	تصدیق اعتراف