English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
vesture تصرف اراضی
Search result with all words
waste of manor اراضی کشت نشده اطراف ملک مورد اجاره یا تصرف که مستاجرین و متصرفین در ان حق علف چر دارند
Other Matches
conservation of land حفظ اراضی
cultivated land اراضی محیات
seisin مالکیت اراضی
accumulative area اراضی سوارشونده
quiet enjoyment حق انتفاع اراضی
utilized lands اراضی دایر
innings اراضی مستحدثه
waste land اراضی موات
waste lands اراضی موات
occupied territory اراضی اشغالی
land grant اعطای اراضی
land distribution توزیع اراضی
land development احیای اراضی
unutilized land اراضی موات
tidal flats اراضی جزرومدی
occupied territories اراضی اشغالی
redemption پرداخت مالیات اراضی
reclaimed احیاء اراضی موات
uti possidetis تملک اراضی مفتوحه
reclaiming احیاء اراضی موات
reclaims احیاء اراضی موات
uti possidetis تملک اراضی اشغالی
escheat اراضی بلا وارث
cultivation of waste land احیا اراضی موات
reclaim احیاء اراضی موات
planning permission اجازه عمران و ابادی اراضی
land office اداره املاک وثبت اراضی
vender's lien حق حبس بایع در معامله اراضی
cession of territory واگذار کردن اراضی مملکت
terre tenant متصرف یا ساکن بالفعل اراضی
polder اراضی پست کنار دریا
He has laid hands on these lands. دست انداخته روی این اراضی
beachhead پایگاه یا اراضی تسخیر شده در ساحل
beachheads پایگاه یا اراضی تسخیر شده در ساحل
cadastre دفترممیزی وتقویم وثبت اراضی واملاک
land poor دارای اراضی بی حاصل وکم فایده
backwoods اراضی جنگلی دوراز شهر جنگلهای دورافتاده
cadastral مربوط به ممیزی عواید و ثبت اراضی واملاک
subinfeudate اعطای اراضی تیول از طرف امیری به امیردیگری برای بیعت با او
fee tail تقسیم تناصفی اراضی از طرف مالک ملک موقوف یا حبس شده
agrarianism تساوی در پخش زمین طرفداری از تقسیم اراضی بتساوی بین مردم
arrentation پروانه یا جواز بهره برداری ار اراضی جنگلی در ازای پرداخت اجاره سالانه معین
expandsionism اعتقاد به لزوم بسط اراضی کشور از طریق اعمال قدرت نظامی یااقتصادی یا هر وسیله دیگر
leases در Cl به معنی اخص به عقداجارهای که موضوع ان عین یا منافع اراضی باشد اطلاق میشود و الزاما" باید با سندکتبی برقرار شود
lease در Cl به معنی اخص به عقداجارهای که موضوع ان عین یا منافع اراضی باشد اطلاق میشود و الزاما" باید با سندکتبی برقرار شود
possessorship تصرف
right of possession حق تصرف
lien حق تصرف
acquest تصرف
possession ید تصرف
possession تصرف
seizures تصرف
seizure تصرف
tenure تصرف
occupancy تصرف
originality تصرف
arrangements تصرف
occupations حق تصرف
occupation حق تصرف
occupations تصرف
arrangement تصرف
occupation تصرف
keeping تصرف
put in possession تصرف کردن
modification تصرف در معنی
possessory right حق تصرف یا مالکیت
holds تصرف کردن
priority سبق تصرف
occupations اشغال تصرف
prepossession تصرف قبلی
hold تصرف کردن
occupations تصرف کردن
inhabitancy تصرف حق سکنی
forcible entry and detainer تصرف عدوانی
forceble entry and detainer تصرف عدوانی
larceny تصرف غیرقانونی
seizing تصرف توقیف
figuration ترکیب تصرف
lien حق تصرف وثیقه
seize تصرف کردن
seized تصرف کردن
seizes تصرف کردن
come into تصرف کردن
occupation اشغال تصرف
glom on to تصرف کردن
take possession of تصرف کردن
occupy تصرف کردن
seizor تصرف کننده
deflower تصرف کردن
deflowered تصرف کردن
deflowering تصرف کردن
deflowers تصرف کردن
seizin تصرف املاک
tenendum مدت تصرف
occupying تصرف کردن
possessing در تصرف داشتن
possesses در تصرف داشتن
possess در تصرف داشتن
to get possession of تصرف کردن
to come to تصرف کردن
to take possession of تصرف کردن
to come into تصرف کردن
seizin تصرف مطلق
re entry اعاده تصرف
tenability قابلیت تصرف
re-entry اعاده تصرف
grab تصرف کردن
priorities سبق تصرف
occupation تصرف کردن
grabbed تصرف کردن
occupies تصرف کردن
grabbing تصرف کردن
restitution اعاده تصرف
right of lien حق تصرف وثیقه
grabs تصرف کردن
seisin تصرف املاک
seisin تصرف مطلق
occupation franchise حق رای در انتخابات درصورتی که مستلزم درتصرف داشتن مقداربخصوصی از اراضی در حوزه محل رای گیری باشد
redisseinsin اعاده تصرف عدوانی
to hold in fee تصرف مطلق داشتن در
usucaption تصرف بلا معارض
mere right حق مالکیت بدون تصرف
possession by title of ownership تصرف به عنوان مالکیت
orinality قوه انشا تصرف
interpolate دخل و تصرف در سند
capturing تصرف کردن ربایش
regains دوباره تصرف کردن
hold جا گرفتن تصرف کردن
abating غصب یا تصرف عدوانی
holds جا گرفتن تصرف کردن
capture تصرف کردن ربایش
tenements هر چیز قابل تصرف
tenement هر چیز قابل تصرف
captures تصرف کردن ربایش
abates غصب یا تصرف عدوانی
abated غصب یا تصرف عدوانی
abate غصب یا تصرف عدوانی
dispossessing از تصرف محروم کردن
interpolating دخل و تصرف در سند
interpolated دخل و تصرف در سند
dispossessed از تصرف محروم کردن
dispossesses از تصرف محروم کردن
deforce تصرف عدوانی کردن
deforce تصرف غاصبانه کردن
forcible de ainer ضبط یا تصرف عدوانی
dispossess از تصرف محروم کردن
regain دوباره تصرف کردن
expropriator سلب تصرف کننده
regained دوباره تصرف کردن
interpolates دخل و تصرف در سند
disposable income درامد قابل تصرف
disseise تصرف عدوانی کردن
regaining دوباره تصرف کردن
fee tail تقسیم مالکیت اراضی بین مالک و دیگری به نحوی که نصف ان برای خود مالک ونیم دیگر به منتقل الیه
ejectment حق تصرف ملک ومطالبه خسارت
preoccupy از پیش اشغال یا تصرف کردن
suppliant خواهان دعوی اعاده تصرف
preoccupies از پیش اشغال یا تصرف کردن
land control operation عملیات تصرف اماجهای زمینی
tenruial وابسته بمدت تصرف یااجاره
lien حق وصول طلب حق تصرف وثیقه
secures تصرف کردن گرفتن هدف
possessing تصرف کردن دارا بودن
possesses تصرف کردن دارا بودن
possess تصرف کردن دارا بودن
preoccupying از پیش اشغال یا تصرف کردن
reduction into possession از قوه به فعل دراوردن تصرف
secure تصرف کردن گرفتن هدف
personal disposable income درامد قابل تصرف شخصی
vested in possession واگذاری مال تحت تصرف
p is nine points of the law تصرف شرط عمده مالکیت است
things in possession اموالی که بالفعل در تصرف شخص هستند
hold down نصرف به عنوان مالکیت تصرف مالکانه
deflorate تصرف شده بکارت ازدست داده
knight service تصرف مجانی ملک دربرابرخدمت نظامی
hold down برای اثبات مالکیت در تصرف داشتن
misappropriation of public property تصرف غیر قانونی در اموال عمومی
occupations حقوق و امتیازات ناشیه از تصرف اعیان غیرمنقول
feudality تصرف بشرط خدمت اصول ملوک الطوایفی
chose in action حق مالکیت نسبت به اموالی که در تصرف فرد نیست
occupation حقوق و امتیازات ناشیه از تصرف اعیان غیرمنقول
eviction چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
evictions چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
catches ذخایر به دست امده ازدشمن تصرف وسایل و سلاح دشمن
lien حق تصرف مال یا ملکی تاهنگامیکه بدهی وابسته به ان داده شود
root of title منشاء سمت در CL فروشنده اراضی بایدترتیب ایادی را ضمن 03سال گذشته در موقع معامله روشن و منشاء سمت مالکیت خود را مشخص کند
prescription دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
prescriptions دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
copyhold تصرف زمین بموجب رونوشت صورتی که درمحکمه ارباب تیول تنظیم میش
irredentism نهضت استرداد منظور جنبشی است که هدف ان پیوستن قسمتی از اراضی مجاور یک کشورکه اهالی ان به زبان اهالی کشور منشاء نهضت صحبت می کنند به این مملکت باشد
waste تعدی و تفریط مستاجر یا متصرف در عین مستاجره یا مورد تصرف درمدت اجاره حاشیه جاده
wastes تعدی و تفریط مستاجر یا متصرف در عین مستاجره یا مورد تصرف درمدت اجاره حاشیه جاده
things in action اموالی که بالفعل در تصرف شخصی نیستند ولی نسبت به ان ها حقی دارد ومیتواند از طریق طرح دعوی ان ها را مطالبه کند
prior possession تصرف به عنوان مالکیت دلیل مالکیت است مگر انکه خلاف ان ثابت شود
disposable personal income درامد شخصی قابل تصرف درامد خالص پس از کسرمالیات
wife's equity عبارت است از مقدار مناسب و معقولی ازاثاث البیت و ..... که زن میتواند برای خود و اطفالش نگهدارد و شوهر حق تصرف در ان یا انتقال دادنش راندارد
escheat حق تصرف دارایی متوفی ازطرف دولت یا پادشاه درموردی که متوفی بی وارث یابی وصیت مرده باشد مصادره کردن
seize ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
seized ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
seizes ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com