Dictiornary-Farsi | تصرف بشرط خدمت اصول ملوک الطوایفی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
feudality	تصرف بشرط خدمت اصول ملوک الطوایفی


Other Matches

feudalism	سیستم اقطاعداری اصول ملوک الطوایفی
feddality	ملوک الطوایفی
feudalism	ملوک الطوایفی
feudal	ملوک الطوایفی
feudalistic	ملوک الطوایفی
feudalize	ملوک الطوایفی کردن
subinfeudate	ملوک الطوایفی فرعی
chateau	کاخ دوره ملوک الطوایفی دژ
seigniory	قلمرو امرای دوره ملوک الطوایفی
feudist	متخصص حقوق وقوانین دوره ملوک الطوایفی
feudalization	عمل ملوک الطوایفی کردن تبدیل به تیول
bailey	دیوار با حیاط خارجی قلعه ملوک الطوایفی
sergeanty	انجام خدمات مختلف در دوره ملوک الطوایفی برای تملک تیول
feudalist	طرفدار اصول ملوک الطوایف
careering	شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
careers	شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
career	شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
careered	شغل مدت خدمت دوران خدمت خدمت
duty assignment	واگذار کردن وفیفه گماردن به خدمت تعیین محل خدمت شغل دادن
provided	بشرط انکه
On condition that. Provided that.	بشرط آنکه (بشرطی که )
to buy on trial	بشرط امتحان خریدن
he was engagedon probation	بشرط ازمایش اورابکارگماشتند
To purchase on approval .	بشرط امتحان ( شرطی )خریدن
monk's hood	گل تاج ملوک
sanitize	مطابق اصول بهداشت کردن از روی اصول بهداشتی عمل کردن
wait on	خدمت رسیدن و خدمت کردن
tie-ins	فروش جنسی بشرط انکه مشتری کالای دیگری را هم بخرد
tie-in	فروش جنسی بشرط انکه مشتری کالای دیگری را هم بخرد
tie in	فروش جنسی بشرط انکه مشتری کالای دیگری را هم بخرد
feudally	به ترتیب ملوک الطوایف بطور تیول
antinomian	مخالفین اصول اخلاقی فرقهای از مسیحیان که مخالف مراعات اصول اخلاقی بودند و اعتقادداشتند که خداوند در همه حال نسبت به مسیحیان لطف دارد
dishonorable discharge	اخراج از خدمت به علت عدم صلاحیت اخراج از خدمت
wait upon	پیشخدمتی کردن خدمت رسیدن و خدمت کردن
provided he goes at once	بشرط اینکه بی درنگ برود مشروط بر اینکه فورا برود
tenure	تصرف
right of possession	حق تصرف
occupations	تصرف
occupations	حق تصرف
occupation	تصرف
possessorship	تصرف
possession	تصرف
possession	ید تصرف
acquest	تصرف
originality	تصرف
occupancy	تصرف
seizures	تصرف
seizure	تصرف
occupation	حق تصرف
keeping	تصرف
arrangements	تصرف
lien	حق تصرف
arrangement	تصرف
forceble entry and detainer	تصرف عدوانی
deflowers	تصرف کردن
deflowering	تصرف کردن
priorities	سبق تصرف
priority	سبق تصرف
grab	تصرف کردن
seizor	تصرف کننده
seize	تصرف کردن
tenendum	مدت تصرف
occupation	اشغال تصرف
seisin	تصرف مطلق
seisin	تصرف املاک
seizin	تصرف مطلق
seizin	تصرف املاک
grabbed	تصرف کردن
grabbing	تصرف کردن
larceny	تصرف غیرقانونی
figuration	ترکیب تصرف
modification	تصرف در معنی
seizing	تصرف توقیف
possessing	در تصرف داشتن
possesses	در تصرف داشتن
deflower	تصرف کردن
possess	در تصرف داشتن
to get possession of	تصرف کردن
occupying	تصرف کردن
deflowered	تصرف کردن
occupy	تصرف کردن
grabs	تصرف کردن
occupations	اشغال تصرف
vesture	تصرف اراضی
lien	حق تصرف وثیقه
come into	تصرف کردن
to take possession of	تصرف کردن
tenability	قابلیت تصرف
to come to	تصرف کردن
to come into	تصرف کردن
re-entry	اعاده تصرف
re entry	اعاده تصرف
restitution	اعاده تصرف
prepossession	تصرف قبلی
holds	تصرف کردن
hold	تصرف کردن
possessory right	حق تصرف یا مالکیت
occupations	تصرف کردن
seizes	تصرف کردن
glom on to	تصرف کردن
occupation	تصرف کردن
put in possession	تصرف کردن
forcible entry and detainer	تصرف عدوانی
occupies	تصرف کردن
inhabitancy	تصرف حق سکنی
right of lien	حق تصرف وثیقه
seized	تصرف کردن
take possession of	تصرف کردن
root	اصول
technic	اصول
doctrine	اصول
nitty-gritty	اصول
ism	: اصول
doctrines	اصول
ism	اصول
roots	اصول
teaching	اصول
tenet	اصول
teachings	اصول
principles	اصول
interpolating	دخل و تصرف در سند
mere right	حق مالکیت بدون تصرف
interpolates	دخل و تصرف در سند
abating	غصب یا تصرف عدوانی
forcible de ainer	ضبط یا تصرف عدوانی
abates	غصب یا تصرف عدوانی
abated	غصب یا تصرف عدوانی
abate	غصب یا تصرف عدوانی
to hold in fee	تصرف مطلق داشتن در
usucaption	تصرف بلا معارض
deforce	تصرف عدوانی کردن
redisseinsin	اعاده تصرف عدوانی
capturing	تصرف کردن ربایش
interpolated	دخل و تصرف در سند
capture	تصرف کردن ربایش
deforce	تصرف غاصبانه کردن
orinality	قوه انشا تصرف
disseise	تصرف عدوانی کردن
holds	جا گرفتن تصرف کردن
hold	جا گرفتن تصرف کردن
disposable income	درامد قابل تصرف
possession by title of ownership	تصرف به عنوان مالکیت
captures	تصرف کردن ربایش
expropriator	سلب تصرف کننده
regained	دوباره تصرف کردن
tenement	هر چیز قابل تصرف
tenements	هر چیز قابل تصرف
regaining	دوباره تصرف کردن
dispossess	از تصرف محروم کردن
regain	دوباره تصرف کردن
regains	دوباره تصرف کردن
dispossessing	از تصرف محروم کردن
dispossessed	از تصرف محروم کردن
dispossesses	از تصرف محروم کردن
interpolate	دخل و تصرف در سند
economic principles	اصول اقتصادی
theory	اصول نظری
theories	اصول نظری
principles of economy	اصول اقتصاد
mutualism	اصول همکاری
principles of economics	اصول اقتصاد
kinesiology	اصول مکانیزم
constitutionalism	اصول مشروطیت
banking principles	اصول بانکداری
creationism	اصول افرینش
principles of religion	اصول مذهب
copernician system	اصول کپرنیک
naziism	اصول نازی
methodologies	علم اصول
roots and branches	اصول وفروع
relativity principles	اصول نسبیت
methodology	علم اصول
politics	اصول سیاسی
neodoxy	اصول نوین
technics	اصول فنی
rational principle	اصول عقلیه
denial measures	اصول ممانعت
general principles	اصول کلی
chung shin	اصول تکواندو
monopolism	اصول انحصار
monopolosm	اصول انحصار
abolitionist	اصول بردگی
mormonism	اصول mormon ها
prineipal parts	اصول فعل
accounting principles	اصول حسابداری
nazism	اصول نازی
modernism	اصول امروزی
systems	اصول وجود
tenet	اصول مرام
doctrine	اصول حکمت
dogma	اصول عقاید
tenets	اصول مسلم
functional	اصول مبادی
dogmas	اصول عقاید
systems	روش اصول
technological	اصول فنی
grimacing	ادا و اصول
doctrines	اصول حکمت
communism	اصول اشتراکی
grimace	ادا و اصول