Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
inhabitancy
تصرف حق سکنی
Other Matches
dwelling house
در CL درقوانین مربوط به هتک حرمت منازل و ورود در شب به منازل به قصد ارتکاب جرم مطرح میشود و عبارت ازمحلی است که عملا" و بالفعل محل سکنی باشد و یا ازملحقات عرفی محل سکنی محسوب شود
occupation
سکنی
biding
سکنی
right of occupation
حق سکنی
right of habitation
حق سکنی
inhabitation
سکنی
habitance
سکنی
inhabitancy
سکنی
inhabitance
سکنی
habitancy
سکنی
occupations
سکنی
abidance
سکنی
occupancy
سکنی
abhide
سکنی کردن
inhabitable
قابل سکنی
residence
سکونت سکنی
residences
سکونت سکنی
by
محل سکنی
habitability
قابلیت سکنی
habitation
سکنی مستعمره
won
سکنی کردن
habitations
سکنی مستعمره
place of abode
محل سکنی
habitable
قابل سکنی
dwelling
محل سکنی
dwellings
محل سکنی
take up ones abode
سکنی گرفتن
to hang out
سکنی کردن
manses
محل سکنی خانه کشیش
inhabits
مسکن گزیدن سکنی گرفتن در
inhabiting
مسکن گزیدن سکنی گرفتن در
manse
محل سکنی خانه کشیش
residential
وابسته به اقامت قابل سکنی
inhabit
مسکن گزیدن سکنی گرفتن در
right of possession
حق تصرف
seizures
تصرف
seizure
تصرف
tenure
تصرف
lien
حق تصرف
possessorship
تصرف
acquest
تصرف
possession
ید تصرف
possession
تصرف
originality
تصرف
occupancy
تصرف
keeping
تصرف
occupation
حق تصرف
occupation
تصرف
arrangements
تصرف
occupations
حق تصرف
arrangement
تصرف
occupations
تصرف
seisin
تصرف مطلق
seize
تصرف کردن
seisin
تصرف املاک
seizin
تصرف املاک
right of lien
حق تصرف وثیقه
put in possession
تصرف کردن
seizor
تصرف کننده
take possession of
تصرف کردن
grabs
تصرف کردن
tenendum
مدت تصرف
re-entry
اعاده تصرف
grabbing
تصرف کردن
grabbed
تصرف کردن
grab
تصرف کردن
priority
سبق تصرف
priorities
سبق تصرف
holds
تصرف کردن
prepossession
تصرف قبلی
figuration
ترکیب تصرف
forcible entry and detainer
تصرف عدوانی
glom on to
تصرف کردن
occupations
تصرف کردن
occupations
اشغال تصرف
hold
تصرف کردن
occupation
تصرف کردن
occupation
اشغال تصرف
come into
تصرف کردن
lien
حق تصرف وثیقه
seizes
تصرف کردن
seized
تصرف کردن
possessory right
حق تصرف یا مالکیت
forceble entry and detainer
تصرف عدوانی
occupying
تصرف کردن
possesses
در تصرف داشتن
seizing
تصرف توقیف
occupy
تصرف کردن
re entry
اعاده تصرف
larceny
تصرف غیرقانونی
possessing
در تصرف داشتن
possess
در تصرف داشتن
modification
تصرف در معنی
deflower
تصرف کردن
to come to
تصرف کردن
tenability
قابلیت تصرف
seizin
تصرف مطلق
to get possession of
تصرف کردن
to take possession of
تصرف کردن
occupies
تصرف کردن
to come into
تصرف کردن
restitution
اعاده تصرف
vesture
تصرف اراضی
deflowers
تصرف کردن
deflowered
تصرف کردن
deflowering
تصرف کردن
forcible de ainer
ضبط یا تصرف عدوانی
regains
دوباره تصرف کردن
redisseinsin
اعاده تصرف عدوانی
possession by title of ownership
تصرف به عنوان مالکیت
regained
دوباره تصرف کردن
orinality
قوه انشا تصرف
interpolating
دخل و تصرف در سند
regaining
دوباره تصرف کردن
to hold in fee
تصرف مطلق داشتن در
mere right
حق مالکیت بدون تصرف
usucaption
تصرف بلا معارض
regain
دوباره تصرف کردن
abates
غصب یا تصرف عدوانی
hold
جا گرفتن تصرف کردن
tenements
هر چیز قابل تصرف
tenement
هر چیز قابل تصرف
holds
جا گرفتن تصرف کردن
dispossesses
از تصرف محروم کردن
dispossessing
از تصرف محروم کردن
capture
تصرف کردن ربایش
interpolate
دخل و تصرف در سند
interpolated
دخل و تصرف در سند
captures
تصرف کردن ربایش
interpolates
دخل و تصرف در سند
capturing
تصرف کردن ربایش
abate
غصب یا تصرف عدوانی
abating
غصب یا تصرف عدوانی
abated
غصب یا تصرف عدوانی
dispossessed
از تصرف محروم کردن
deforce
تصرف غاصبانه کردن
disposable income
درامد قابل تصرف
dispossess
از تصرف محروم کردن
expropriator
سلب تصرف کننده
deforce
تصرف عدوانی کردن
disseise
تصرف عدوانی کردن
location audit
تصدیق دقت تعیین محل هدف به وسیله رادار تصدیق محل سکنی پرسنل یامحل اجناس درانبار
tenruial
وابسته بمدت تصرف یااجاره
possessing
تصرف کردن دارا بودن
possesses
تصرف کردن دارا بودن
secure
تصرف کردن گرفتن هدف
vested in possession
واگذاری مال تحت تصرف
reduction into possession
از قوه به فعل دراوردن تصرف
suppliant
خواهان دعوی اعاده تصرف
preoccupy
از پیش اشغال یا تصرف کردن
ejectment
حق تصرف ملک ومطالبه خسارت
secures
تصرف کردن گرفتن هدف
lien
حق وصول طلب حق تصرف وثیقه
possess
تصرف کردن دارا بودن
preoccupies
از پیش اشغال یا تصرف کردن
preoccupying
از پیش اشغال یا تصرف کردن
personal disposable income
درامد قابل تصرف شخصی
land control operation
عملیات تصرف اماجهای زمینی
things in possession
اموالی که بالفعل در تصرف شخص هستند
knight service
تصرف مجانی ملک دربرابرخدمت نظامی
hold down
نصرف به عنوان مالکیت تصرف مالکانه
p is nine points of the law
تصرف شرط عمده مالکیت است
misappropriation of public property
تصرف غیر قانونی در اموال عمومی
hold down
برای اثبات مالکیت در تصرف داشتن
deflorate
تصرف شده بکارت ازدست داده
occupations
حقوق و امتیازات ناشیه از تصرف اعیان غیرمنقول
occupation
حقوق و امتیازات ناشیه از تصرف اعیان غیرمنقول
feudality
تصرف بشرط خدمت اصول ملوک الطوایفی
chose in action
حق مالکیت نسبت به اموالی که در تصرف فرد نیست
evictions
چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
eviction
چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
catches
ذخایر به دست امده ازدشمن تصرف وسایل و سلاح دشمن
lien
حق تصرف مال یا ملکی تاهنگامیکه بدهی وابسته به ان داده شود
prescriptions
دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
prescription
دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
copyhold
تصرف زمین بموجب رونوشت صورتی که درمحکمه ارباب تیول تنظیم میش
wastes
تعدی و تفریط مستاجر یا متصرف در عین مستاجره یا مورد تصرف درمدت اجاره حاشیه جاده
waste
تعدی و تفریط مستاجر یا متصرف در عین مستاجره یا مورد تصرف درمدت اجاره حاشیه جاده
waste of manor
اراضی کشت نشده اطراف ملک مورد اجاره یا تصرف که مستاجرین و متصرفین در ان حق علف چر دارند
things in action
اموالی که بالفعل در تصرف شخصی نیستند ولی نسبت به ان ها حقی دارد ومیتواند از طریق طرح دعوی ان ها را مطالبه کند
prior possession
تصرف به عنوان مالکیت دلیل مالکیت است مگر انکه خلاف ان ثابت شود
disposable personal income
درامد شخصی قابل تصرف درامد خالص پس از کسرمالیات
wife's equity
عبارت است از مقدار مناسب و معقولی ازاثاث البیت و ..... که زن میتواند برای خود و اطفالش نگهدارد و شوهر حق تصرف در ان یا انتقال دادنش راندارد
escheat
حق تصرف دارایی متوفی ازطرف دولت یا پادشاه درموردی که متوفی بی وارث یابی وصیت مرده باشد مصادره کردن
captured
تصرف شده اغتنامی دستگیر شده
seize
ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
seized
ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
seizes
ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
use and occupation
عنوان دعوی که مالک علیه مستاجری که پس از انقضاء مدت اجاره ازملک استیفاء منفعت کردن به منظور مطالبه اجرت المثل این انتفاع و تصرف اقامه میکند
reputed owner
در CL تاجرورشکسته مالک اعتباری کلیه اموالی که در تصرف داردتلقی میشود ولو اینکه واقعا" مالک انها نباشد و این از نظر حفظ حقوق غرماء است
terming
مدت استمرار تصرف مال غیرمنقول مدت تمتع از منافع مدت محدودی که یک دادگاه جهت طرح و فصل دعاوی تشکیل داده است
termed
مدت استمرار تصرف مال غیرمنقول مدت تمتع از منافع مدت محدودی که یک دادگاه جهت طرح و فصل دعاوی تشکیل داده است
term
مدت استمرار تصرف مال غیرمنقول مدت تمتع از منافع مدت محدودی که یک دادگاه جهت طرح و فصل دعاوی تشکیل داده است
occupy
تصرف کردن سرگرم کردن
tenable
قابل مدافعه قابل تصرف
to enter
ضبط کردن تصرف کردن
conquers
فتح کردن تصرف کردن
conquer
فتح کردن تصرف کردن
occupies
تصرف کردن سرگرم کردن
occupying
تصرف کردن سرگرم کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com