English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (34 milliseconds)
English Persian
capture تصرف کردن ربایش
captures تصرف کردن ربایش
capturing تصرف کردن ربایش
Other Matches
occupations تصرف کردن
put in possession تصرف کردن
to take possession of تصرف کردن
to get possession of تصرف کردن
deflower تصرف کردن
deflowered تصرف کردن
deflowering تصرف کردن
deflowers تصرف کردن
grabbing تصرف کردن
occupying تصرف کردن
grabbed تصرف کردن
grabs تصرف کردن
to come to تصرف کردن
grab تصرف کردن
occupation تصرف کردن
occupies تصرف کردن
occupy تصرف کردن
take possession of تصرف کردن
glom on to تصرف کردن
holds تصرف کردن
hold تصرف کردن
seized تصرف کردن
seizes تصرف کردن
seize تصرف کردن
to come into تصرف کردن
come into تصرف کردن
captures اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
regaining دوباره تصرف کردن
dispossesses از تصرف محروم کردن
hold جا گرفتن تصرف کردن
disseise تصرف عدوانی کردن
holds جا گرفتن تصرف کردن
dispossess از تصرف محروم کردن
regains دوباره تصرف کردن
deforce تصرف غاصبانه کردن
dispossessing از تصرف محروم کردن
dispossessed از تصرف محروم کردن
regained دوباره تصرف کردن
regain دوباره تصرف کردن
deforce تصرف عدوانی کردن
preoccupies از پیش اشغال یا تصرف کردن
possesses تصرف کردن دارا بودن
secures تصرف کردن گرفتن هدف
preoccupying از پیش اشغال یا تصرف کردن
possess تصرف کردن دارا بودن
secure تصرف کردن گرفتن هدف
possessing تصرف کردن دارا بودن
preoccupy از پیش اشغال یا تصرف کردن
seized ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
seize ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
seizes ضبط کردن گرفتن تصرف کردن
grab ربایش
ravishment ربایش
grabs ربایش
grabbing ربایش
grabbed ربایش
removal ربایش
rapine ربایش
snatch ربایش
snatched ربایش
snatches ربایش
snatching ربایش
attraction ربایش
seizures ربایش
cleek ربایش
abduction ربایش
seizure ربایش
attractions ربایش
evictions چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
eviction چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
meson capture ربایش مزون
attraction force نیروی ربایش
electron capture ربایش الکترونی
earth's attraction ربایش زمین
rapture وجد روحانی ربایش
raptures وجد روحانی ربایش
conquers فتح کردن تصرف کردن
occupies تصرف کردن سرگرم کردن
conquering فتح کردن تصرف کردن
occupy تصرف کردن سرگرم کردن
conquer فتح کردن تصرف کردن
occupying تصرف کردن سرگرم کردن
to enter ضبط کردن تصرف کردن
abstraction ربایش بیخبری از کیفیات واقعی وفاهری
abstractions ربایش بیخبری از کیفیات واقعی وفاهری
escheat حق تصرف دارایی متوفی ازطرف دولت یا پادشاه درموردی که متوفی بی وارث یابی وصیت مرده باشد مصادره کردن
use and occupation عنوان دعوی که مالک علیه مستاجری که پس از انقضاء مدت اجاره ازملک استیفاء منفعت کردن به منظور مطالبه اجرت المثل این انتفاع و تصرف اقامه میکند
acquest تصرف
arrangements تصرف
right of possession حق تصرف
keeping تصرف
occupations تصرف
occupancy تصرف
occupations حق تصرف
arrangement تصرف
possessorship تصرف
lien حق تصرف
seizure تصرف
possession ید تصرف
possession تصرف
originality تصرف
tenure تصرف
seizures تصرف
occupation حق تصرف
occupation تصرف
re entry اعاده تصرف
seisin تصرف مطلق
right of lien حق تصرف وثیقه
seisin تصرف املاک
seizin تصرف مطلق
seizor تصرف کننده
re-entry اعاده تصرف
restitution اعاده تصرف
tenendum مدت تصرف
seizing تصرف توقیف
tenability قابلیت تصرف
possessory right حق تصرف یا مالکیت
lien حق تصرف وثیقه
vesture تصرف اراضی
figuration ترکیب تصرف
seizin تصرف املاک
inhabitancy تصرف حق سکنی
occupation اشغال تصرف
possesses در تصرف داشتن
occupations اشغال تصرف
priority سبق تصرف
possess در تصرف داشتن
priorities سبق تصرف
larceny تصرف غیرقانونی
prepossession تصرف قبلی
modification تصرف در معنی
forceble entry and detainer تصرف عدوانی
possessing در تصرف داشتن
forcible entry and detainer تصرف عدوانی
abates غصب یا تصرف عدوانی
interpolates دخل و تصرف در سند
redisseinsin اعاده تصرف عدوانی
interpolated دخل و تصرف در سند
usucaption تصرف بلا معارض
interpolate دخل و تصرف در سند
tenement هر چیز قابل تصرف
tenements هر چیز قابل تصرف
abating غصب یا تصرف عدوانی
mere right حق مالکیت بدون تصرف
to hold in fee تصرف مطلق داشتن در
possession by title of ownership تصرف به عنوان مالکیت
forcible de ainer ضبط یا تصرف عدوانی
interpolating دخل و تصرف در سند
orinality قوه انشا تصرف
expropriator سلب تصرف کننده
abated غصب یا تصرف عدوانی
abate غصب یا تصرف عدوانی
disposable income درامد قابل تصرف
vested in possession واگذاری مال تحت تصرف
suppliant خواهان دعوی اعاده تصرف
land control operation عملیات تصرف اماجهای زمینی
lien حق وصول طلب حق تصرف وثیقه
personal disposable income درامد قابل تصرف شخصی
ejectment حق تصرف ملک ومطالبه خسارت
tenruial وابسته بمدت تصرف یااجاره
reduction into possession از قوه به فعل دراوردن تصرف
things in possession اموالی که بالفعل در تصرف شخص هستند
hold down برای اثبات مالکیت در تصرف داشتن
hold down نصرف به عنوان مالکیت تصرف مالکانه
knight service تصرف مجانی ملک دربرابرخدمت نظامی
misappropriation of public property تصرف غیر قانونی در اموال عمومی
p is nine points of the law تصرف شرط عمده مالکیت است
deflorate تصرف شده بکارت ازدست داده
feudality تصرف بشرط خدمت اصول ملوک الطوایفی
chose in action حق مالکیت نسبت به اموالی که در تصرف فرد نیست
occupation حقوق و امتیازات ناشیه از تصرف اعیان غیرمنقول
occupations حقوق و امتیازات ناشیه از تصرف اعیان غیرمنقول
catches ذخایر به دست امده ازدشمن تصرف وسایل و سلاح دشمن
lien حق تصرف مال یا ملکی تاهنگامیکه بدهی وابسته به ان داده شود
prescriptions دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
prescription دستورالعمل نسخه حق مالکیت در نتیجه تصرف طولانی و بلامعارض مرور زمان
copyhold تصرف زمین بموجب رونوشت صورتی که درمحکمه ارباب تیول تنظیم میش
waste تعدی و تفریط مستاجر یا متصرف در عین مستاجره یا مورد تصرف درمدت اجاره حاشیه جاده
waste of manor اراضی کشت نشده اطراف ملک مورد اجاره یا تصرف که مستاجرین و متصرفین در ان حق علف چر دارند
wastes تعدی و تفریط مستاجر یا متصرف در عین مستاجره یا مورد تصرف درمدت اجاره حاشیه جاده
things in action اموالی که بالفعل در تصرف شخصی نیستند ولی نسبت به ان ها حقی دارد ومیتواند از طریق طرح دعوی ان ها را مطالبه کند
prior possession تصرف به عنوان مالکیت دلیل مالکیت است مگر انکه خلاف ان ثابت شود
disposable personal income درامد شخصی قابل تصرف درامد خالص پس از کسرمالیات
wife's equity عبارت است از مقدار مناسب و معقولی ازاثاث البیت و ..... که زن میتواند برای خود و اطفالش نگهدارد و شوهر حق تصرف در ان یا انتقال دادنش راندارد
captured تصرف شده اغتنامی دستگیر شده
reputed owner در CL تاجرورشکسته مالک اعتباری کلیه اموالی که در تصرف داردتلقی میشود ولو اینکه واقعا" مالک انها نباشد و این از نظر حفظ حقوق غرماء است
term مدت استمرار تصرف مال غیرمنقول مدت تمتع از منافع مدت محدودی که یک دادگاه جهت طرح و فصل دعاوی تشکیل داده است
termed مدت استمرار تصرف مال غیرمنقول مدت تمتع از منافع مدت محدودی که یک دادگاه جهت طرح و فصل دعاوی تشکیل داده است
terming مدت استمرار تصرف مال غیرمنقول مدت تمتع از منافع مدت محدودی که یک دادگاه جهت طرح و فصل دعاوی تشکیل داده است
tenable قابل مدافعه قابل تصرف
the house is in my possession خانه در تصرف من است خانه در دست من است
hold over به تصرف ملک ادامه دادن ادامه دادن
to let somebody treat you like a doormat <idiom> با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
challengo ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com