English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 219 (10 milliseconds)
English Persian
arrangement تصفیه
arrangements تصفیه
clearance تصفیه
liquidation تصفیه
administration تصفیه
administrations تصفیه
adjustment تصفیه
adjustments تصفیه
settlement تصفیه
settlements تصفیه
infiltration تصفیه
fining تصفیه
conciliation تصفیه
clarification تصفیه
depuration تصفیه
expurgation تصفیه
percolation تصفیه
purgation تصفیه
rectification تصفیه
Other Matches
water softener اب تصفیه کن
water softeners اب تصفیه کن
water purification تصفیه اب
sublimating تصفیه کردن
administering تصفیه کردن
administers تصفیه کردن
sublimates تصفیه کردن
administratrix مدیره تصفیه
refined تصفیه شده
refineries تصفیه خانه
sublimated تصفیه کردن
sublimate تصفیه کردن
purified تصفیه شده
refinery تصفیه خانه
administered تصفیه کردن
administer تصفیه کردن
outstandingly تصفیه نشده
catharsis تصفیه تطهیر
liquidator مدیر تصفیه
rectify تصفیه کردن
rectifies تصفیه کردن
rectified تصفیه کردن
liquidators مدیر تصفیه
unsettled تصفیه نشده
official receiver مدیر تصفیه
outstanding تصفیه نشده
average adjustment تصفیه خسارت
purificator تصفیه کننده
puriform تصفیه کردن
rarefy تصفیه کردن
rarify تصفیه کردن
refinef copper مس تصفیه شده
secondary treatment تصفیه دومین
sewage purification تصفیه فاضلاب
smeet تصفیه کردن
to a upon تصفیه کردن
to pay off تصفیه کردن
to pay out تصفیه کردن
to set at rest تصفیه کردن
water sterilizing bag کیف تصفیه اب
zone purification تصفیه منطقهای
have it out with someone <idiom> تصفیه حساب
purification شستشو تصفیه
primary treatment تصفیه نخستین
break up price بهای تصفیه
calcining klin بوته تصفیه
calcining method روش تصفیه
calcine تصفیه کردن
depurate تصفیه کردن
depurative تصفیه کننده
depuratory تصفیه کننده
depurator تصفیه کننده
expurgator تصفیه کننده
expurgatory تصفیه کننده
filtration تصفیه پالایش
gas cleaning تصفیه گاز
gold parting تصفیه طلا
gold refining تصفیه طلا
official liquidator مدیر تصفیه
order of discharge حکم تصفیه
overrefinement تصفیه بسیار
administrator مدیر تصفیه
discharge مفاصا تصفیه
filters تصفیه کردن
filter تصفیه کردن
accords تصفیه کردن
accorded تصفیه کردن
accord تصفیه کردن
liquidation تصفیه شرکت
compounds تصفیه کردن
tries تصفیه کردن
try تصفیه کردن
discharges مفاصا تصفیه
settlement تصفیه پرداخت
refine تصفیه کردن
refine تصفیه شدن
trustee مدیر تصفیه
administrators مدیر تصفیه
adjust تصفیه نمودن
trustees مدیر تصفیه
refines تصفیه شدن
receivers مدیر تصفیه
receiver مدیر تصفیه
settlements تصفیه پرداخت
compounded تصفیه کردن
compound تصفیه کردن
clarify تصفیه شدن
clarifies تصفیه کردن
accommodates تصفیه کردن
accommodate تصفیه کردن
clarifying تصفیه کردن
accommodated تصفیه کردن
reconciles تصفیه کردن
clarifying تصفیه شدن
clarify تصفیه کردن
reconcile تصفیه کردن
refines تصفیه کردن
clarifies تصفیه شدن
reconciling تصفیه کردن
refined asphalt قیر تصفیه شده
gold refinery واحد تصفیه طلا
peaceful adjustment of disputes تصفیه مسالمت امیز
filtrate مایع تصفیه شده
provisional assignee مدیر تصفیه موقت
waste water purification plant تصفیه خانه فاضلاب
muscovado قند تصفیه نشده
furnace refining تصفیه و پالایش کوره
leaching تصفیه بوسیله شستشو
liquidation of company تصفیه امور شرکتها
sewage works {sg} تصفیه خانه فاضلاب
purificative تصفیه کننده تصفیهای
filtering صاف کنندگی تصفیه
liquidation [of something] تصفیه شرکت [اقتصاد]
realization [American E] [of something] تصفیه شرکت [اقتصاد]
to make odds even اختلافات را تصفیه کردن
scrubbing process فرایند شستشو و تصفیه
refined spelter روی تصفیه شده
refined oil نفت تصفیه شده
refined lead سرب تصفیه شده
refined iron اهن تصفیه شده
cathartic تصفیه کننده روانپاکساز
raffinate ماده تصفیه شده
purofier اسباب تصفیه گاز
realisation [British E] [of something] تصفیه شرکت [اقتصاد]
purificatory تصفیه کننده تصفیهای
chastening تصفیه وتزکیه کردن
expurgatorial تصفیه یاتنقیح کننده
settles تصفیه حساب کردن
chastened تصفیه وتزکیه کردن
refines تصفیه کردن پالودن
acquitting پرداختن و تصفیه کردن
acquits پرداختن و تصفیه کردن
calcined lime اهک تصفیه شده
acquit پرداختن و تصفیه کردن
chasten تصفیه وتزکیه کردن
aquavitae الکل تصفیه نشده
air refining process فرایند تصفیه با هوا
air refining با هوا تصفیه کردن
settle تصفیه حساب کردن
clarified ناب تصفیه شده
chastens تصفیه وتزکیه کردن
check out تصفیه حساب کردن
purifying تصفیه کردن پالودن
purify تصفیه کردن پالودن
refine تصفیه کردن پالودن
purifies تصفیه کردن پالودن
clarificant ماده تصفیه کننده
smelt تصفیه کردن گداخته شدن
accommodate وفق دادن تصفیه کردن
puritaism سخت گیری در تصفیه مذهب
filtrable قابل پالایش تصفیه پذیر
we squared for our meal حساب خوراکمان را تصفیه کردیم
smelted تصفیه کردن گداخته شدن
to pay up حساب پس از افت را تصفیه کردن
filterable قابل پالایش تصفیه پذیر
assignees in bankruptcy هیئت تصفیه امور ورشکسته
age harden تصفیه کردن عمل اوردن
accommodates وفق دادن تصفیه کردن
clearance sale فروش به منظور تصفیه حراج
accommodated وفق دادن تصفیه کردن
smelts تصفیه کردن گداخته شدن
calcined ore سنگ معدن تصفیه شده
adjusting تصفیه نمودن تنظیم کردن
adjusts تصفیه نمودن تنظیم کردن
clearance sales فروش به منظور تصفیه حراج
settling days روزهای مشخص تصفیه حسابها در بورس
purges تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
purged تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
purge تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
scrubber دستگاه تصفیه گاز کوره بلند
catharsis تصفیه وتزکیه نفس بوسیله هنر
finery زر و زیور جامه پر زرق و برق کارخانه تصفیه فلزات
leaching دباغی بوسیله اب نمک وپوست درخت وغیره تصفیه خاک
hierarchy of claims اعلام تصفیه ورشکستگی دستور پرداخت مطالبات غرماء تاجر ورشکسته
creditor's bill رسیدی که بستانکار متوفی درمقابل دریافت مقداری ازترکه به عنوان تصفیه حساب
proof of debt سندی که از طرف بستانکار شخص ورشکسته یامتوفی یا شرکت در حال تصفیه ارائه میشود
carring over تعویق تصفیه حساب در خریدو فروش سهام برای انتقال مال یا تسلیم مبیع مهلت تعیین کردن
clearing a bill محاسبه سر رسید برات پرداخت مبلغ برات و تصفیه حساب مربوط به ان
pattinsonprocess عمل پاک کردن سرب از سیم تصفیه سرب
to try out خوب ازمایش کردن کاملاازمودن تصفیه کردن گداختن
clean-up عمل تمیز کردن وپاک کردن تصفیه
clean up عمل تمیز کردن وپاک کردن تصفیه
unresolved تصمیم نگرفته حل نشده تصفیه نشده
cleaned فضایی که دیسکهای سخت و قط عات ساخته شده اند. هوای درون تصفیه میشود تا هیچ گونه آلودگی در آن نباشد تا به قط عات آسیب برساند
clean فضایی که دیسکهای سخت و قط عات ساخته شده اند. هوای درون تصفیه میشود تا هیچ گونه آلودگی در آن نباشد تا به قط عات آسیب برساند
cleanest فضایی که دیسکهای سخت و قط عات ساخته شده اند. هوای درون تصفیه میشود تا هیچ گونه آلودگی در آن نباشد تا به قط عات آسیب برساند
cleans فضایی که دیسکهای سخت و قط عات ساخته شده اند. هوای درون تصفیه میشود تا هیچ گونه آلودگی در آن نباشد تا به قط عات آسیب برساند
reckonings تصفیه حساب صورت حساب
establishes تصدیق کردن تصفیه کردن
establish تصدیق کردن تصفیه کردن
establishing تصدیق کردن تصفیه کردن
reckoning تصفیه حساب صورت حساب
settles واریز کردن تصفیه کردن
settle واریز کردن تصفیه کردن
settles تصفیه کردن سازش کردن
urbanizing صاف کردن تصفیه کردن
urbanizes صاف کردن تصفیه کردن
urbanized صاف کردن تصفیه کردن
urbanize صاف کردن تصفیه کردن
urbanising صاف کردن تصفیه کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com