Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (4 milliseconds)
English	Persian
overrefinement	تصفیه بسیار
Other Matches
vlsi	مجتمع سازی درمقیاس بسیار بزرگ تجمع مقیاس بسیار وسیع
infinity	حجم بسیار بسیار بزرگ که از بیشترین حد تصور هم بزرگتر باشد
super-	کامپیوتر main Frame بسیار قوی برای عملیات ریاضی بسیار سریع
u.h.f.	بسامد بسیار بسیار زیاد
ultra high frequency	بسامد بسیار بسیار زیاد
cray	نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
quartz clock	بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
state-of-the-art	بسیار پیشرفته یا از نظر تکنیکی بسیار پیشرفته
administration	تصفیه
liquidation	تصفیه
water softeners	اب تصفیه کن
clearance	تصفیه
administrations	تصفیه
infiltration	تصفیه
clarification	تصفیه
adjustments	تصفیه
adjustment	تصفیه
conciliation	تصفیه
purgation	تصفیه
settlement	تصفیه
settlements	تصفیه
rectification	تصفیه
arrangements	تصفیه
fining	تصفیه
depuration	تصفیه
water softener	اب تصفیه کن
arrangement	تصفیه
water purification	تصفیه اب
expurgation	تصفیه
percolation	تصفیه
order of discharge	حکم تصفیه
trustee	مدیر تصفیه
trustees	مدیر تصفیه
settlement	تصفیه پرداخت
refines	تصفیه کردن
refines	تصفیه شدن
outstandingly	تصفیه نشده
liquidators	مدیر تصفیه
to pay off	تصفیه کردن
to pay out	تصفیه کردن
administrators	مدیر تصفیه
liquidator	مدیر تصفیه
administrator	مدیر تصفیه
official liquidator	مدیر تصفیه
refine	تصفیه کردن
refine	تصفیه شدن
water sterilizing bag	کیف تصفیه اب
settlements	تصفیه پرداخت
reconciling	تصفیه کردن
reconciles	تصفیه کردن
reconcile	تصفیه کردن
accommodates	تصفیه کردن
accommodated	تصفیه کردن
accommodate	تصفیه کردن
clarifying	تصفیه کردن
clarifying	تصفیه شدن
clarify	تصفیه کردن
to set at rest	تصفیه کردن
clarifies	تصفیه کردن
zone purification	تصفیه منطقهای
unsettled	تصفیه نشده
tries	تصفیه کردن
try	تصفیه کردن
adjust	تصفیه نمودن
outstanding	تصفیه نشده
rectify	تصفیه کردن
clarify	تصفیه شدن
rectifies	تصفیه کردن
rectified	تصفیه کردن
receiver	مدیر تصفیه
receivers	مدیر تصفیه
clarifies	تصفیه شدن
depurate	تصفیه کردن
expurgatory	تصفیه کننده
administratrix	مدیره تصفیه
compound	تصفیه کردن
compounded	تصفیه کردن
compounds	تصفیه کردن
rarify	تصفیه کردن
rarefy	تصفیه کردن
filtration	تصفیه پالایش
gas cleaning	تصفیه گاز
gold parting	تصفیه طلا
puriform	تصفیه کردن
sublimating	تصفیه کردن
gold refining	تصفیه طلا
expurgator	تصفیه کننده
average adjustment	تصفیه خسارت
have it out with someone <idiom>	تصفیه حساب
depurative	تصفیه کننده
depuratory	تصفیه کننده
smeet	تصفیه کردن
to a upon	تصفیه کردن
depurator	تصفیه کننده
sewage purification	تصفیه فاضلاب
calcine	تصفیه کردن
secondary treatment	تصفیه دومین
calcining method	روش تصفیه
calcining klin	بوته تصفیه
refinef copper	مس تصفیه شده
break up price	بهای تصفیه
sublimates	تصفیه کردن
refinery	تصفیه خانه
refineries	تصفیه خانه
official receiver	مدیر تصفیه
catharsis	تصفیه تطهیر
administering	تصفیه کردن
filter	تصفیه کردن
filters	تصفیه کردن
administered	تصفیه کردن
administer	تصفیه کردن
primary treatment	تصفیه نخستین
discharge	مفاصا تصفیه
discharges	مفاصا تصفیه
administers	تصفیه کردن
liquidation	تصفیه شرکت
purified	تصفیه شده
accord	تصفیه کردن
accorded	تصفیه کردن
accords	تصفیه کردن
refined	تصفیه شده
sublimate	تصفیه کردن
purificator	تصفیه کننده
sublimated	تصفیه کردن
purification	شستشو تصفیه
expurgatorial	تصفیه یاتنقیح کننده
refines	تصفیه کردن پالودن
gold refinery	واحد تصفیه طلا
clarified	ناب تصفیه شده
liquidation of company	تصفیه امور شرکتها
purifies	تصفیه کردن پالودن
refine	تصفیه کردن پالودن
purify	تصفیه کردن پالودن
check out	تصفیه حساب کردن
acquitting	پرداختن و تصفیه کردن
purifying	تصفیه کردن پالودن
leaching	تصفیه بوسیله شستشو
settle	تصفیه حساب کردن
settles	تصفیه حساب کردن
air refining	با هوا تصفیه کردن
chastening	تصفیه وتزکیه کردن
chastened	تصفیه وتزکیه کردن
filtrate	مایع تصفیه شده
aquavitae	الکل تصفیه نشده
chasten	تصفیه وتزکیه کردن
acquits	پرداختن و تصفیه کردن
acquit	پرداختن و تصفیه کردن
calcined lime	اهک تصفیه شده
air refining process	فرایند تصفیه با هوا
chastens	تصفیه وتزکیه کردن
clarificant	ماده تصفیه کننده
muscovado	قند تصفیه نشده
furnace refining	تصفیه و پالایش کوره
peaceful adjustment of disputes	تصفیه مسالمت امیز
provisional assignee	مدیر تصفیه موقت
refined oil	نفت تصفیه شده
purificatory	تصفیه کننده تصفیهای
waste water purification plant	تصفیه خانه فاضلاب
realization [American E] [of something]	تصفیه شرکت [اقتصاد]
raffinate	ماده تصفیه شده
liquidation [of something]	تصفیه شرکت [اقتصاد]
purificative	تصفیه کننده تصفیهای
refined spelter	روی تصفیه شده
purofier	اسباب تصفیه گاز
realisation [British E] [of something]	تصفیه شرکت [اقتصاد]
refined lead	سرب تصفیه شده
filtering	صاف کنندگی تصفیه
refined asphalt	قیر تصفیه شده
sewage works {sg}	تصفیه خانه فاضلاب
cathartic	تصفیه کننده روانپاکساز
scrubbing process	فرایند شستشو و تصفیه
to make odds even	اختلافات را تصفیه کردن
refined iron	اهن تصفیه شده
calcined ore	سنگ معدن تصفیه شده
adjusts	تصفیه نمودن تنظیم کردن
to pay up	حساب پس از افت را تصفیه کردن
age harden	تصفیه کردن عمل اوردن
accommodate	وفق دادن تصفیه کردن
clearance sale	فروش به منظور تصفیه حراج
accommodates	وفق دادن تصفیه کردن
filterable	قابل پالایش تصفیه پذیر
filtrable	قابل پالایش تصفیه پذیر
clearance sales	فروش به منظور تصفیه حراج
assignees in bankruptcy	هیئت تصفیه امور ورشکسته
we squared for our meal	حساب خوراکمان را تصفیه کردیم
smelts	تصفیه کردن گداخته شدن
smelted	تصفیه کردن گداخته شدن
smelt	تصفیه کردن گداخته شدن
puritaism	سخت گیری در تصفیه مذهب
accommodated	وفق دادن تصفیه کردن
adjusting	تصفیه نمودن تنظیم کردن
purged	تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
purges	تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
catharsis	تصفیه وتزکیه نفس بوسیله هنر
purge	تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
scrubber	دستگاه تصفیه گاز کوره بلند
settling days	روزهای مشخص تصفیه حسابها در بورس
finery	زر و زیور جامه پر زرق و برق کارخانه تصفیه فلزات
leaching	دباغی بوسیله اب نمک وپوست درخت وغیره تصفیه خاک
hierarchy of claims	اعلام تصفیه ورشکستگی دستور پرداخت مطالبات غرماء تاجر ورشکسته

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com