Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (2 milliseconds)
English
Persian
purge
تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
purged
تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
purges
تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
Other Matches
identic notes
منظوریادداشتهایی با مضمون واحداست که چند دولت به یک دولت می دهند . چون این یادداشتها جداگانه تسلیم میشود عمل هر دولت فاهرا"مستقل از عمل دولت دیگراست تسلیم این یادداشتهاعمل غیردوستانه تلقی میشود
retorsion
عملی است که یک دولت در مقابل عمل دولت دیگری انجام میدهد وعمل اخیر کاملا" مشابه رفتاری است که از دولت اولی سر زده بوده است
open market operation
عملیات دولت در بازار ازاد خرید و فروشهایی که دولت از طریق خزانه داری کل میکند
unfriendly act
هر نوع عملی که از یک دولت سر بزند و دولت دیگر در آن ضرری نسبت به منافع خود مشاهده کند
dependent state
دولت تابع و وابسته به دولت یا قدرت دیگر
display board
تابلوی نمایش عناصر تیر نمودار عناصر تیر
combatant
یکان رزمنده عناصر رزمنده عناصر درگیردر جنگ
combatants
یکان رزمنده عناصر رزمنده عناصر درگیردر جنگ
federal state
دولت متحده یا دولت اتحادی
real will
مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
pay as you go principle
اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
social contract
اعتقاد به این مسئله که تفویض قدرت به دولتها ناشی از نوعی قرارداد است که ضمن ان فردقسمتی از حقوق خود را به دولت تفویض میکند ومتقابلا" از وجود دولت برخوردار میشود
authoritarainism
نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
continuously set vector
عناصر تصحیح شده متوالی هدف عناصر تنظیم شده هدف به طریق متوالی
exchange control
نظارت دولت بر مبادله ارز کنترل مبادله ارز توسط دولت
ingredients
عناصر
ingredient
عناصر
firing data
عناصر تیر
essential elements
عناصر ضروری
clemency
اعتدال عناصر
known data
عناصر تیرمعلوم
transmutation
تبدیل عناصر
target indications
عناصر هدف
cantilever elements
عناصر کنسولی
representative elements
عناصر نماینده
gft setting
عناصر خط کش تیر
combat , elements
عناصر رزمی
data element
عناصر اطلاعات
intelligence data
عناصر اطلاعات
column head
عناصر سرستون
meteorological data
عناصر هواسنجی
job elements
عناصر شغلی
trace elements
عناصر کمیاب
component operation
عناصر عملیاتی
known data
عناصر معلوم
conversion of data
تبدیل عناصر
minor elements
عناصر فرعی
orbital element
عناصر مداری
minor elements
عناصر جزئی
head
عناصر اولیه ستون
chart data
عناصر تیر نقشهای
essential elements of information
عناصر اصلی اخبار
data
سوابق عناصر داده ها
combat , elements
عناصر درگیر در رزم
transition series
گروه عناصر واسطه
antisurface
ضد عناصر سطحی شناوردشمن
treadway
پل برای عناصر پیاده
interrupted
[عناصر معماری منقطع]
inner transition elements
عناصر واسطه داخلی
basic data
عناصر تیر اولیه
elemental
مربوط به عناصر ابتدائی
periocic table
جدول تناوبی عناصر
constituent elements of crime
عناصر متشکله جرم
firing data
عناصر مربوط به تیراندازی
force augmentation
عناصر تقویتی یکان
replot data
عناصر دوباره بردن هدفها
direct plotting
تعیین عناصر تیر به طورمستقیم
coriolis force
اثرچرخش زمینی عناصر متحرک
record firing
عناصر تیر را ثبت کنید
chaines
[عناصر بنایی شبیه پایه]
computing sight
وسیله محاسبه عناصر تیر
computing gunsight
دوربین محاسب عناصر تیر
quantification
معرفی عناصر یک جسم تعریف
integration
یکپارچگی اتحاد عناصر مختلف اجتماع
gun pointing data
عناصر مربوط به روانه کردن توپ
task element
یکی از عناصر ناوگان ماموراجرای یک ماموریت
filter
حذف عناصر ناخواسته از فایل یا سیگنال
topology
روش اتصال عناصر مختلف شبکه
filters
حذف عناصر ناخواسته از فایل یا سیگنال
aided matching
سیستم انتقال عناصر تیر به کامپیوتر
aided matching
سیستم تبدیل عناصر تیر توپ
search
جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
searched
جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
searchingly
جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
combinational
آنچه شماره عناصر جدا را ترکیب میکند
searches
جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
circuits
ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند
articulation
[ترکیب معماری در عناصر و قسمت های مختلف ساختمان]
circuit
ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند
two-dimensional
آرایهای که عناصر افقی و عمودی محل دهی میکند
charting
نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
centerpiece
[عناصر تزئینی اصلی درگاه های پیچ و تاب دار]
half thickness
ضخامت لازم برای نصف کردن نفوذ عناصر تراونده
clustering
مجموعهای از عناصر که در یک خط ترتیبی فاهر می شوند و یک جدول دستیابی دارند
circular
صف کامپیوتری که از دو علامت برای ابتداوانتهای خط ذخیره عناصر استفاده میکند
electrothermal printer
چاپگری با سرعت زیاد بااستفاده از عناصر گرمازا چاپگر حرارتی
arrays
تعداد عناصر آرایه که به صورت سط ر و ستون داده شده اند
charts
نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
neglecting
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglected
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
chart
نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
neglect
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglects
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
charted
نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
cartesian structure
ساختار دادهای که اندازه ثابتی دارد و عناصر به صورت خط ی مرتبند
circulars
صف کامپیوتری که از دو علامت برای ابتداوانتهای خط ذخیره عناصر استفاده میکند
array
تعداد عناصر آرایه که به صورت سط ر و ستون داده شده اند
direct coupled transistor logic
سیستم منطقی که منحصرا" ازترانزیستورها به عنوان عناصر فعال استفاده میکند
dichogamic
دارای عناصر نر وماده ایکه در مواقع متفاوت اماده باروری می شوند
dichogamous
دارای عناصر نروماده ایکه درمواقع متفاوت اماده باروری می شوند
direct plotting
تعیین عناصر تیربدون استفاده از طرح تیر یاوسایل هدایت اتش
guerrillas
جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
guerillas
جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
pert chart
نمودار وابستگیهای داخلی عناصر کاری که نسبت به زمان سنجیده می شوند
guerrilla
جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
selective clock stetching
تکنیک برطرف کردن اختلافات زمان گیری دیجیتال بین عناصر سیستم
circuit
وسیلهای که عناصر را با قط ع برق در صورت بروز شرایط غیر عادی محافظت میکند
circuits
وسیلهای که عناصر را با قط ع برق در صورت بروز شرایط غیر عادی محافظت میکند
unit matrix
ماترسی که عناصر قطر اصلی همگی برابر یک و بقیه عناصرش صفر باشند
depuration
تصفیه
rectification
تصفیه
fining
تصفیه
administration
تصفیه
conciliation
تصفیه
percolation
تصفیه
clearance
تصفیه
purgation
تصفیه
clarification
تصفیه
liquidation
تصفیه
administrations
تصفیه
arrangements
تصفیه
expurgation
تصفیه
infiltration
تصفیه
water softeners
اب تصفیه کن
water softener
اب تصفیه کن
settlements
تصفیه
settlement
تصفیه
arrangement
تصفیه
adjustments
تصفیه
adjustment
تصفیه
water purification
تصفیه اب
powers
دولت
powering
دولت
powered
دولت
power
دولت
government
دولت
mammon
دولت
states
دولت
state-
دولت
stating
دولت
respublica
دولت
state
دولت
governments
دولت
stated
دولت
sublimating
تصفیه کردن
rectified
تصفیه کردن
rectify
تصفیه کردن
outstanding
تصفیه نشده
rectifies
تصفیه کردن
outstandingly
تصفیه نشده
unsettled
تصفیه نشده
liquidator
مدیر تصفیه
liquidators
مدیر تصفیه
depurator
تصفیه کننده
refineries
تصفیه خانه
refinery
تصفیه خانه
break up price
بهای تصفیه
expurgator
تصفیه کننده
average adjustment
تصفیه خسارت
refined
تصفیه شده
purified
تصفیه شده
sublimate
تصفیه کردن
sublimated
تصفیه کردن
sublimates
تصفیه کردن
filtration
تصفیه پالایش
administratrix
مدیره تصفیه
catharsis
تصفیه تطهیر
depuratory
تصفیه کننده
official receiver
مدیر تصفیه
depurate
تصفیه کردن
administer
تصفیه کردن
administered
تصفیه کردن
administering
تصفیه کردن
administers
تصفیه کردن
gas cleaning
تصفیه گاز
gold refining
تصفیه طلا
gold parting
تصفیه طلا
calcine
تصفیه کردن
calcining method
روش تصفیه
calcining klin
بوته تصفیه
depurative
تصفیه کننده
expurgatory
تصفیه کننده
to pay off
تصفیه کردن
receiver
مدیر تصفیه
receivers
مدیر تصفیه
to a upon
تصفیه کردن
discharges
مفاصا تصفیه
adjust
تصفیه نمودن
trustee
مدیر تصفیه
trustees
مدیر تصفیه
smeet
تصفیه کردن
sewage purification
تصفیه فاضلاب
secondary treatment
تصفیه دومین
refinef copper
مس تصفیه شده
administrator
مدیر تصفیه
administrators
مدیر تصفیه
rarify
تصفیه کردن
rarefy
تصفیه کردن
refine
تصفیه کردن
settlements
تصفیه پرداخت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com