Dictiornary-Farsi | تصفیه خسارت | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)

English	Persian
average adjustment	تصفیه خسارت


Other Matches

certificate of damage	تصدیق خسارت وارده بر کالای خسارت دیده یا تخلیه نشده که از طرف مقامات بندرصادر میشود
general average	خسارت دریایی عمومی خسارت کلی
indemnity	تضمین جبران خسارت احتمالی اینده تضمین هر نوع خسارت
indemnities	تضمین جبران خسارت احتمالی اینده تضمین هر نوع خسارت
punitive damages	خسارت ناشی از مجازات خسارت حاصله از اجرای مجازات
claim for indemnification	ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
fining	تصفیه
administrations	تصفیه
clearance	تصفیه
settlement	تصفیه
water softener	اب تصفیه کن
clarification	تصفیه
water purification	تصفیه اب
administration	تصفیه
purgation	تصفیه
liquidation	تصفیه
adjustment	تصفیه
adjustments	تصفیه
settlements	تصفیه
water softeners	اب تصفیه کن
conciliation	تصفیه
arrangements	تصفیه
arrangement	تصفیه
rectification	تصفیه
depuration	تصفیه
expurgation	تصفیه
percolation	تصفیه
infiltration	تصفیه
lesions	خسارت
lesion	خسارت
detriment	خسارت
casualties	خسارت
casualty	خسارت
loss	خسارت
injury	خسارت
damage	خسارت
recompense	خسارت
averaging	خسارت
averages	خسارت
averaged	خسارت
reprise	خسارت
harms	خسارت
harming	خسارت
smart money	خسارت
harmed	خسارت
harm	خسارت
scathe	خسارت
average	خسارت
depredations	خسارت
depredation	خسارت
recompensing	خسارت
recompenses	خسارت
recompensed	خسارت
rectified	تصفیه کردن
primary treatment	تصفیه نخستین
depuratory	تصفیه کننده
unsettled	تصفیه نشده
accommodate	تصفیه کردن
accommodates	تصفیه کردن
rectifies	تصفیه کردن
clarifying	تصفیه کردن
rarify	تصفیه کردن
filtration	تصفیه پالایش
tries	تصفیه کردن
clarifying	تصفیه شدن
reconciles	تصفیه کردن
reconciling	تصفیه کردن
clarify	تصفیه شدن
clarifies	تصفیه کردن
accommodated	تصفیه کردن
clarifies	تصفیه شدن
purification	شستشو تصفیه
purificator	تصفیه کننده
puriform	تصفیه کردن
reconcile	تصفیه کردن
rarefy	تصفیه کردن
try	تصفیه کردن
clarify	تصفیه کردن
rectify	تصفیه کردن
outstanding	تصفیه نشده
depurate	تصفیه کردن
sublimating	تصفیه کردن
sublimates	تصفیه کردن
sublimated	تصفیه کردن
sublimate	تصفیه کردن
purified	تصفیه شده
refined	تصفیه شده
refinery	تصفیه خانه
administratrix	مدیره تصفیه
gold parting	تصفیه طلا
gas cleaning	تصفیه گاز
depurative	تصفیه کننده
calcine	تصفیه کردن
calcining method	روش تصفیه
calcining klin	بوته تصفیه
depurator	تصفیه کننده
break up price	بهای تصفیه
expurgator	تصفیه کننده
expurgatory	تصفیه کننده
refineries	تصفیه خانه
liquidators	مدیر تصفیه
liquidator	مدیر تصفیه
outstandingly	تصفیه نشده
official receiver	مدیر تصفیه
overrefinement	تصفیه بسیار
official liquidator	مدیر تصفیه
order of discharge	حکم تصفیه
catharsis	تصفیه تطهیر
administers	تصفیه کردن
administering	تصفیه کردن
administered	تصفیه کردن
administer	تصفیه کردن
gold refining	تصفیه طلا
refinef copper	مس تصفیه شده
settlements	تصفیه پرداخت
to set at rest	تصفیه کردن
refine	تصفیه کردن
refine	تصفیه شدن
settlement	تصفیه پرداخت
refines	تصفیه کردن
refines	تصفیه شدن
compound	تصفیه کردن
administrators	مدیر تصفیه
administrator	مدیر تصفیه
have it out with someone <idiom>	تصفیه حساب
adjust	تصفیه نمودن
trustee	مدیر تصفیه
trustees	مدیر تصفیه
zone purification	تصفیه منطقهای
receivers	مدیر تصفیه
receiver	مدیر تصفیه
compounds	تصفیه کردن
compounded	تصفیه کردن
to pay out	تصفیه کردن
sewage purification	تصفیه فاضلاب
filter	تصفیه کردن
secondary treatment	تصفیه دومین
accorded	تصفیه کردن
smeet	تصفیه کردن
accords	تصفیه کردن
filters	تصفیه کردن
accord	تصفیه کردن
liquidation	تصفیه شرکت
to a upon	تصفیه کردن
discharge	مفاصا تصفیه
water sterilizing bag	کیف تصفیه اب
to pay off	تصفیه کردن
discharges	مفاصا تصفیه
recompensed	رفع خسارت
liquidated damages	خسارت نقدی
recompense	رفع خسارت
recuperation	رفع خسارت
averages	خسارت بحری
material damage	خسارت مادی
recuperation	جبران خسارت
recompensing	رفع خسارت
recompenses	رفع خسارت
moral damage	خسارت معنوی
averaging	خسارت بحری
indemnification	تضمین خسارت
actual damage	خسارت واقعی
compensations	جبران خسارت
certificate of damage	گواهی خسارت
compensation	جبران خسارت
civil injury	خسارت مدنی
claim of compensation	ادعای خسارت
delayed payment penalty	خسارت تاخیرتادیه
damnify	خسارت زدن
constructive total loss	خسارت کلی
consequential damages	خسارت تبعی
award of damages	جبران خسارت
averaged	خسارت بحری
wreck	خسارت وارداوردن
general damage	خسارت کلی
general damage	خسارت عمومی
average	خسارت بحری
assumpsit	ادعای خسارت
g/a	خسارت کلی
g/a	خسارت عمومی
fractional damage	خسارت جزئی
backwardation	خسارت دیرکرد
effective damage	خسارت موثر
consequential damages	خسارت غیرمستقیم
lesions	جراحت خسارت
particular average	خسارت جزئی
swooper	موجد خسارت
particular average	خسارت خاص
special damage	خسارت مخصوص
proceeding for damage	دعوی خسارت
redresses	جبران خسارت
tolls	تحمل خسارت
blemished	خسارت واردکردن
total loss	خسارت کلی
lesion	جراحت خسارت
to recover damages	خسارت گرفتن
willful misconduct	خسارت عمدی
blemishing	خسارت واردکردن
redressed	جبران خسارت
blemishes	خسارت واردکردن
water damage	خسارت اب دیدگی