English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
sing تصنیف اواز خواندن
sings تصنیف اواز خواندن
Other Matches
ballad تصنیف اواز یکنفری که در ضمن ان داستانی بیان میشود
ballads تصنیف اواز یکنفری که در ضمن ان داستانی بیان میشود
chitter اواز خواندن
cantillate با اواز خواندن
descant اواز زیر خواندن ازادانه انتقاد کردن
descants اواز زیر خواندن ازادانه انتقاد کردن
lilts اهنگ خوش نوا وموزون خواندن شعرنشاط انگیز خواندن باسبکروحی حرکت کردن
lilt اهنگ خوش نوا وموزون خواندن شعرنشاط انگیز خواندن باسبکروحی حرکت کردن
literary work تصنیف
song تصنیف
songs تصنیف
compilation تصنیف
chanson تصنیف
halving تصنیف
compilations تصنیف
aliterary production تصنیف
copyrights حق تالیف و تصنیف
extravaganza اثر یا تصنیف
make تصنیف کردن
authorship تالیف و تصنیف
hymnography فن تصنیف سرود
copyright حق تالیف و تصنیف
makes تصنیف کردن
impromptu بی مطالعه تصنیف
ballad singer تصنیف خوان
ballad monger تصنیف ساز
extravaganzas اثر یا تصنیف
symphonist تصنیف ساز
ballad monger تصنیف فروش
balladry تصنیف سازی
hhymnography فن تصنیف سرود
humoresque تصنیف خیالی
ditty تصنیف کوچک
ditties تصنیف کوچک
indite تصنیف کردن
concertino قطعه تصنیف کوچک
canzonet سرود یا تصنیف کوچک
the drama تصنیف داستانهای نمایشی
roundelay تصنیف یاسرودی که برگردان داشته باشد
sings اواز
sing اواز
voice اواز
voicing اواز
voices اواز
songless بی اواز
songfest مجلس اواز
arias اواز یکنفره
singer اواز خوان
yodeler اواز خوان
songs اواز سرودروحانی
scat اواز بی معنی
airs اواز اهنگ
singsong یک وزن اواز
song اواز سرودروحانی
deep mouthed گنده اواز
aria اواز یکنفره
loudmouthed بلند اواز
singers اواز خوان
crooner اواز خوان
aired اواز اهنگ
air اواز اهنگ
songster اواز خوان
crooners اواز خوان
songstress زن اواز خوان
read head هد خواندن راس خواندن
tunes اهنگ صدا اواز
duo اواز یا موسیقی دونفری
singin bird پرنده اواز خوان
serenader سراینده اواز عاشقانه
triller اواز خوان باتحریر
duos اواز یا موسیقی دونفری
cadenzas قطعه اواز یکنفری
to sing to sleep با اواز یا لالایی خوابندن
cadenza قطعه اواز یکنفری
croon زمزمه کردن اواز
croons زمزمه کردن اواز
crooning زمزمه کردن اواز
tune اهنگ صدا اواز
cantor اواز خوان مذهبی
cantabile مناسب برای اواز
musicale مجلس ساز و اواز
crooned زمزمه کردن اواز
glee club کلوب یا باشگاه اواز و سرود
vaudeville درام دارای رقص و اواز
hers is best مال اواز همه بهتراست
callithump اواز یاتصنیف هزلی وتفریحی
accompaniments ساز یا اواز همراهی کننده
can you pronounce him safe بگویید که اواز خطر محفوظ است
oratorios قطعه موسیقی و اواز همراه با گفتار
oratorio قطعه موسیقی و اواز همراه با گفتار
discant نوعی اواز به درازا بحث کردن
quavered لرزش و تحریر صدا در اواز ارتعاش
quavers لرزش و تحریر صدا در اواز ارتعاش
acapella اواز دسته جمعی بسبک کلیسایی
quavering لرزش و تحریر صدا در اواز ارتعاش
quaver لرزش و تحریر صدا در اواز ارتعاش
we sang them home ایشان را با اواز و سرود تامنزلشان همراهی کردیم
accompanists همراهی کننده با اواز یاسازی چون پیانو
head crash برخورد فیزیکی نوک خواندن /نوشتن با سطح دیسک برخورد نوک خواندن ونوشتن با سطح ضبط شونده یک دیسک سخت که نتیجه اش از دست اطلاعات میباشد خرابی هد
quintet قطعه موسیقی مخصوص ساز و اواز پنج نفری
quintets قطعه موسیقی مخصوص ساز و اواز پنج نفری
quintette قطعه موسیقی مخصوص ساز و اواز پنج نفری
antistrophe حرکت از چپ براست نمایشگران هنگام اواز دسته جمعی
extending فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extends فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extend فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
songfest دستهای که اواز معروفومحبوب یا اهنگهای محلی جالبی را اجراء میکنند
fugue قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
fugues قطعه موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند
skate off حرکت بطرف حریف و تماس بدنی با او برای دور کردن اواز گوی
author : نویسندگی کردن تالیف و تصنیف کردن
fugal وابسته به قطعهای موسیقی که دران چند تن پشت سرهم دنباله اواز را میگیرند نوعی ماشین پشم خشک کن
compose درست کردن تصنیف کردن
composes درست کردن تصنیف کردن
choral وابسته بدسته سرودخوانان وابسته به اواز دسته جمعی
yodelled صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
yodels صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
yodelling صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
yodeling صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
yodeled صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
yodel صدای اواز مانند دلی دلی که اهالی سویس و مردم کوهستانی دراواز خود تکرارمیکنند
intoned خواندن
intones خواندن
readings خواندن
intoning خواندن
intone خواندن
to take lessons یا خواندن
reading خواندن
lip-reads لب خواندن
recitation از بر خواندن
recitations از بر خواندن
reads خواندن
misread بد خواندن
misreading بد خواندن
read خواندن
misreads بد خواندن
reading age سن خواندن
lip-read لب خواندن
lip read لب خواندن
rhapsodiz خواندن
lullabies لالایی خواندن
citing به دادگاه خواندن
trills با تحریر خواندن
spelled پی بردن به خواندن
trilled با تحریر خواندن
misreads غلط خواندن
misreading غلط خواندن
misread غلط خواندن
lulls لالایی خواندن
chortle سرودوتسبیح خواندن
lulled لالایی خواندن
lull لالایی خواندن
chortling سرودوتسبیح خواندن
spells پی بردن به خواندن
lulling لالایی خواندن
peruse بدقت خواندن
chortles سرودوتسبیح خواندن
trill با تحریر خواندن
numerate خواندن یاشمردن
chortled سرودوتسبیح خواندن
spell پی بردن به خواندن
lullaby لالایی خواندن
brags رجز خواندن
scans با وزن خواندن
cite به دادگاه خواندن
bragging رجز خواندن
to go to school درس خواندن
brag رجز خواندن
perusing بدقت خواندن
peruses بدقت خواندن
perused بدقت خواندن
scan با وزن خواندن
beatified مبارک خواندن
beatifies مبارک خواندن
to glance بشتاب خواندن
to read out بلند خواندن
bragged رجز خواندن
cites به دادگاه خواندن
cited به دادگاه خواندن
to bid d. to بمبارزه خواندن
beatifying مبارک خواندن
beatify مبارک خواندن
to call to witness بگواهی خواندن
to fling down the gauntlet بمبارزه خواندن
scanned با وزن خواندن
reading disability ناتوانی در خواندن
reading rate سرعت خواندن
reading speed سرعت خواندن
reading span فراخنای خواندن
boast رجز خواندن
boasted رجز خواندن
boasts رجز خواندن
reading station ایستگاه خواندن
readout خواندن بازخواندن
readable قابل خواندن
psalmodize زبور خواندن
rehearsal تمرین از بر خواندن
reading quotient بهر خواندن
reading readiness امادگی خواندن
readability قابلیت خواندن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com