English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 151 (7 milliseconds)
English Persian
idea تصور
ideas تصور
vision تصور
visions تصور
notion تصور
notions تصور
fiction تصور
fictions تصور
imagination تصور
imaginations تصور
notional تصور
supposition تصور
suppositions تصور
conception تصور
conceptions تصور
fancied تصور
fancies تصور
fanciest تصور
fancy تصور
fancying تصور
presumption تصور
presumptions تصور
conceptualization تصور
imaginativeness تصور
supposal تصور
tablature تصور
visualization تصور
brainchild تصور
concept تصور
internal conception تصور
Other Matches
imaginable تصور کردنی قابل تصور
imaginal تصور کردنی قابل تصور
ideas تصور ها
concepts تصور ها
pictured تصور وصف
concepts تصور کلی
fancy تصور کردن
pictures تصور وصف
picturing تصور وصف
fanciest تصور کردن
psychological make up تصور باطنی
fancied تصور کردن
fancying تصور کردن
picture تصور وصف
ween تصور کردن
legal fiction تصور حقوقی
unpremediated تصور نشده
image تصور خیالی
imaginative faculty قوه تصور
image تصور سیما
image force قوه تصور
whirligig تصور واهی
phantasm تصور خام
poetical imagination تصور شاعرانه
ideate تصور کردن
prefiguration تصور قبلی
conceptive تصور کننده
conceivability قابلیت تصور
images تصور خیالی
images تصور سیما
trow تصور کردن
coneive تصور کردن
concept تصور کلی
stereotype تصور قالبی
misconception تصور غلط
inconceivable تصور ناپذیر
if فرض تصور
imagines تصور کردن
suppose تصور کردن
imagined تصور کردن
supposes تصور کردن
supposing تصور کردن
imagine تصور کردن
plot رسم تصور
plotted رسم تصور
inconceivable تصور نکردنی
imagining تصور کردن
to form a notion تصور کردن
vision خیال تصور
stereotyping تصور قالبی
stereotypes تصور قالبی
visions خیال تصور
misconceptions تصور غلط
visionary تصور غیرعملی
visionaries تصور غیرعملی
plots رسم تصور
public image تصور عمومی
fancies تصور کردن
to picture to oneself تصور کردن
to get the idea تصور کردن
conceivable تصور کردنی
the power of imagination قوه تصور
misconceive تصور غلط کردن
supposable تصور کردنی مفروض
pejudgement تصدیق بلا تصور
porenotion تصور پیش از وقت
porenotion تعصب بلا تصور
preconceive قبلا تصور کردن
preconceptions تصدیق بلا تصور
to from an idea of something چیزیرا تصور کردن
prejudication تصدیق بلا تصور
preconception تصدیق بلا تصور
inconceivably بطور غیرقابل تصور
prefigured از پیش تصور کردن
prefigures از پیش تصور کردن
prefiguring از پیش تصور کردن
prejudgment تصدیق بلا تصور
gimcrack تصور واهی نخودهراش
prefigure از پیش تصور کردن
inconceivability غیرقابل تصور بودن
incogitable غیر قابل تصور
imaginably بطور قابل تصور
idealization تطبیق یا تطابق با تصور
ideologist متخصص علم تصور
imaginative دارای قوه تصور زیاد
i imagine him to be my friend من تصور میکنم که او دوست من است
conceptualize تصور یا اندیشه چیزی راکردن
idealistically از روی اعتقاد به تصور وخیال
prefiguration or prefigurement تشبیه از پیش تصور قبلی
i imagine he is my friend من تصور میکنم او دوست من است
ideally بطوریکه فقط بتوان تصور کرد
tabula rasa فکر ساده وبدون تصور اطفال
idealism خیال پرستی مسلک اصالت تصور
approve تصور اینکه چیزی خوب است
approves تصور اینکه چیزی خوب است
approving تصور اینکه چیزی خوب است
anthropomorphism تصور شخصیت انسانی برای چیزی
idegraphy علامت نویسی نمایش فکر یا تصور با نشان
lycanthrope کسی که تصور میکند گرگ شده است
lycanthropy تصور این که شخصی تبدیل به گرگ شده
i have no idea of that هیچ اگاهی از ان ندارم نمیتوانم تصور کنم چه چیزاست
think little of <idiom> تصور اینکه چیزی یا کسی مهم یا باارزش است
material theory of heat پندار مادیت نسبت بگرما تصور اینکه گرما ماده است
MIP mapping روش محاسبه پیکس ها در یک تصور برای بدست آوردن فاصله شی از دید بیننده
frame بخشی از حافظه برای ذخیره سازی تصور پیش ز نمایش آن روی صفحه
graphics در کامپیوتر که دستورات نرم افزاری را به سگنالهای الکتریکی تبدیل می کنند که گرافیک را روی صفحه تصور متصل نشان میدهد
prejudge تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudging تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudges تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudged تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
infinity حجم بسیار بسیار بزرگ که از بیشترین حد تصور هم بزرگتر باشد
ignisfatuus روشنایی شبانه بر روی زمینهای باتلاقی که تصور میرفت ازاحتراق گازهای باتلاقی بوجودمیاید
visualizes تجسم کردن تصور کردن
visualize تجسم کردن تصور کردن
visualising تجسم کردن تصور کردن
visualises تجسم کردن تصور کردن
visualised تجسم کردن تصور کردن
visualizing تجسم کردن تصور کردن
visualized تجسم کردن تصور کردن
Brontide نوعی صدا [صدایی خفه شده و آرام که در برخی از مناطق زلزله خیز، به خصوص در امتداد سواحل و روی دریاچه ها شنیده میشود و تصور میرود که به دلیل لرزشهای ضعیف زمین باشد.]
LCD چاپگر کاغذ که از تابلوی CCD در مقابل نور روشن استفاده میکند تا تصاویری را روی رسانه حساس به عکس نشان دهد. تابلوی CCD عبور نور را متوقف میکند بجز در پیکس هایی که تصور را شرح می دهند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com