English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
public image تصور عمومی
Other Matches
imaginable تصور کردنی قابل تصور
imaginal تصور کردنی قابل تصور
general quarters اماده باش عمومی دریایی محلهای سکونت عمومی
introduce بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduced بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduces بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introducing بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
common hardware ابزار و الات عمومی سخت ابزارهای عمومی
general orders دستورات عمومی دستورالعملهای عمومی
general porpose کارهای عمومی مصارف عمومی
consolidated dining facility تاسیسات غذاخوری عمومی مجتمع غذاخوری عمومی
fiction تصور
fictions تصور
imagination تصور
conceptualization تصور
supposal تصور
tablature تصور
presumptions تصور
suppositions تصور
supposition تصور
idea تصور
ideas تصور
notional تصور
vision تصور
visions تصور
notion تصور
notions تصور
presumption تصور
brainchild تصور
fancies تصور
conceptions تصور
conception تصور
ideas تصور ها
concept تصور
concepts تصور ها
fancied تصور
internal conception تصور
fanciest تصور
imaginations تصور
fancying تصور
visualization تصور
imaginativeness تصور
fancy تصور
to get the idea تصور کردن
to picture to oneself تصور کردن
vision خیال تصور
conceivable تصور کردنی
trow تصور کردن
supposing تصور کردن
legal fiction تصور حقوقی
unpremediated تصور نشده
ween تصور کردن
imaginative faculty قوه تصور
picturing تصور وصف
pictures تصور وصف
visions خیال تصور
misconception تصور غلط
misconceptions تصور غلط
imagine تصور کردن
conceptive تصور کننده
whirligig تصور واهی
ideate تصور کردن
supposes تصور کردن
suppose تصور کردن
coneive تصور کردن
imagined تصور کردن
conceivability قابلیت تصور
to form a notion تصور کردن
imagining تصور کردن
imagines تصور کردن
inconceivable تصور نکردنی
if فرض تصور
inconceivable تصور ناپذیر
plot رسم تصور
plots رسم تصور
plotted رسم تصور
the power of imagination قوه تصور
image تصور خیالی
fancying تصور کردن
psychological make up تصور باطنی
image force قوه تصور
visionaries تصور غیرعملی
visionary تصور غیرعملی
prefiguration تصور قبلی
stereotype تصور قالبی
stereotypes تصور قالبی
stereotyping تصور قالبی
phantasm تصور خام
poetical imagination تصور شاعرانه
images تصور خیالی
image تصور سیما
concept تصور کلی
fancy تصور کردن
fanciest تصور کردن
images تصور سیما
picture تصور وصف
concepts تصور کلی
fancies تصور کردن
fancied تصور کردن
pictured تصور وصف
preconceptions تصدیق بلا تصور
preconception تصدیق بلا تصور
inconceivably بطور غیرقابل تصور
inconceivability غیرقابل تصور بودن
pejudgement تصدیق بلا تصور
to from an idea of something چیزیرا تصور کردن
prejudgment تصدیق بلا تصور
imaginably بطور قابل تصور
prejudication تصدیق بلا تصور
supposable تصور کردنی مفروض
ideologist متخصص علم تصور
incogitable غیر قابل تصور
idealization تطبیق یا تطابق با تصور
preconceive قبلا تصور کردن
porenotion تعصب بلا تصور
porenotion تصور پیش از وقت
prefigures از پیش تصور کردن
prefigure از پیش تصور کردن
prefigured از پیش تصور کردن
prefiguring از پیش تصور کردن
misconceive تصور غلط کردن
gimcrack تصور واهی نخودهراش
conceptualize تصور یا اندیشه چیزی راکردن
i imagine he is my friend من تصور میکنم او دوست من است
i imagine him to be my friend من تصور میکنم که او دوست من است
idealistically از روی اعتقاد به تصور وخیال
imaginative دارای قوه تصور زیاد
prefiguration or prefigurement تشبیه از پیش تصور قبلی
approves تصور اینکه چیزی خوب است
approve تصور اینکه چیزی خوب است
anthropomorphism تصور شخصیت انسانی برای چیزی
idealism خیال پرستی مسلک اصالت تصور
ideally بطوریکه فقط بتوان تصور کرد
approving تصور اینکه چیزی خوب است
tabula rasa فکر ساده وبدون تصور اطفال
lycanthrope کسی که تصور میکند گرگ شده است
lycanthropy تصور این که شخصی تبدیل به گرگ شده
idegraphy علامت نویسی نمایش فکر یا تصور با نشان
think little of <idiom> تصور اینکه چیزی یا کسی مهم یا باارزش است
i have no idea of that هیچ اگاهی از ان ندارم نمیتوانم تصور کنم چه چیزاست
common carrier موسسه حمل و نقل عمومی شرکت حمل و نقل عمومی متصدی حمل و نقل
material theory of heat پندار مادیت نسبت بگرما تصور اینکه گرما ماده است
MIP mapping روش محاسبه پیکس ها در یک تصور برای بدست آوردن فاصله شی از دید بیننده
frame بخشی از حافظه برای ذخیره سازی تصور پیش ز نمایش آن روی صفحه
graphics در کامپیوتر که دستورات نرم افزاری را به سگنالهای الکتریکی تبدیل می کنند که گرافیک را روی صفحه تصور متصل نشان میدهد
common control کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
prejudging تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
infinity حجم بسیار بسیار بزرگ که از بیشترین حد تصور هم بزرگتر باشد
prejudges تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudged تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudge تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
popular عمومی
widest عمومی
common user عمومی
wider عمومی
generic عمومی
wide عمومی
the public voice عمومی
rife عمومی
hackneyed عمومی
oecumenical عمومی
general عمومی
common :عمومی
universal عمومی
common عمومی
commoners :عمومی
commoners عمومی
commonest :عمومی
commonest عمومی
generals عمومی
overt عمومی
public عمومی
outlining خط عمومی
outlined خط عمومی
outlines خط عمومی
general porpose عمومی
ecumenic عمومی
outline خط عمومی
ignisfatuus روشنایی شبانه بر روی زمینهای باتلاقی که تصور میرفت ازاحتراق گازهای باتلاقی بوجودمیاید
public amnsement نمایشگاه عمومی
general education اموزش عمومی
common items قطعات عمومی
general psychology روانشناسی عمومی
general quarters اسایشگاههای عمومی
general reserve احتیاط عمومی
latrine مستراح عمومی
general stock سهام عمومی
general relativity نسبیت عمومی
public benefits منافع عمومی
potlatch جشن عمومی
general equilibrium تعادل عمومی
public borrowing استقراض عمومی
general paralysis فلج عمومی
general outpost پاسدار عمومی
general outpatient clinic درمانگاه عمومی
general meeting مجمع عمومی
public a وکیل عمومی
general message پیام عمومی
general mobilization بسیج عمومی
vogue عمومی ورایج
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com