Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 178 (9 milliseconds)
English
Persian
stereotype
تصور قالبی
stereotypes
تصور قالبی
stereotyping
تصور قالبی
Other Matches
imaginal
تصور کردنی قابل تصور
imaginable
تصور کردنی قابل تصور
slab
بتن قالبی
stereotypy
رفتار قالبی
slabs
بتن قالبی
mannerisms
اطوار قالبی
frame partition
تیغه قالبی
mannerism
اطوار قالبی
moulded insulations
عایقهای قالبی
moulded mica
میکای قالبی
form wound coil
سیم پیچ قالبی
stereotyped
دارای رفتار قالبی
briquet
خاک زغال قالبی
briquette
خاک زغال قالبی
die formed part
بخش قالبی حدیدهای
feminiene stereotype
الگوی قالبی زنانگی
plastic arts
صنایع پلاستیکی یا قالبی
mold drying oven
کوره خشک گردانی قالبی
lump suger
قند کلوخه یا قالبی یا خرده
stereotypy
یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
stereotype
یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
stereotypes
یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
stereotyping
یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
compacting
قالبی که به داده اجازه ذخیره شدن و پاک شده از دیسک فشرده میدهد
compacted
قالبی که به داده اجازه ذخیره شدن و پاک شده از دیسک فشرده میدهد
compacts
قالبی که به داده اجازه ذخیره شدن و پاک شده از دیسک فشرده میدهد
compact
قالبی که به داده اجازه ذخیره شدن و پاک شده از دیسک فشرده میدهد
rack
آویز فرش
[قالبی فلزی که در فروشگاه جهت آویزان کردن فرش و نمایش آن بکار می رود.]
conceptions
تصور
conceptualization
تصور
fancying
تصور
fancy
تصور
notional
تصور
visualization
تصور
presumption
تصور
supposition
تصور
presumptions
تصور
suppositions
تصور
fanciest
تصور
fancies
تصور
fancied
تصور
imagination
تصور
vision
تصور
imaginativeness
تصور
brainchild
تصور
notions
تصور
notion
تصور
visions
تصور
ideas
تصور ها
conception
تصور
idea
تصور
ideas
تصور
concept
تصور
tablature
تصور
concepts
تصور ها
internal conception
تصور
supposal
تصور
imaginations
تصور
fictions
تصور
fiction
تصور
programming
نرم افزاری که به کاربر امکان نوشتن مجموعه دستورات مشخص برای کاری را میدهد که بعداگ به قالبی ترجمه میشود که توسط کامپیوتر قابل فهم است
phantasm
تصور خام
to picture to oneself
تصور کردن
poetical imagination
تصور شاعرانه
conceptive
تصور کننده
fancies
تصور کردن
legal fiction
تصور حقوقی
coneive
تصور کردن
image force
قوه تصور
ideate
تصور کردن
to form a notion
تصور کردن
conceivability
قابلیت تصور
public image
تصور عمومی
psychological make up
تصور باطنی
fancying
تصور کردن
fancy
تصور کردن
prefiguration
تصور قبلی
imaginative faculty
قوه تصور
the power of imagination
قوه تصور
fancied
تصور کردن
image
تصور سیما
conceivable
تصور کردنی
plot
رسم تصور
plots
رسم تصور
plotted
رسم تصور
misconception
تصور غلط
misconceptions
تصور غلط
if
فرض تصور
suppose
تصور کردن
supposes
تصور کردن
inconceivable
تصور ناپذیر
inconceivable
تصور نکردنی
images
تصور خیالی
images
تصور سیما
picture
تصور وصف
pictured
تصور وصف
pictures
تصور وصف
picturing
تصور وصف
fanciest
تصور کردن
visions
خیال تصور
image
تصور خیالی
supposing
تصور کردن
concept
تصور کلی
trow
تصور کردن
visionary
تصور غیرعملی
whirligig
تصور واهی
ween
تصور کردن
unpremediated
تصور نشده
vision
خیال تصور
visionaries
تصور غیرعملی
concepts
تصور کلی
imagine
تصور کردن
imagined
تصور کردن
imagines
تصور کردن
imagining
تصور کردن
to get the idea
تصور کردن
porenotion
تصور پیش از وقت
porenotion
تعصب بلا تصور
prejudication
تصدیق بلا تصور
to from an idea of something
چیزیرا تصور کردن
supposable
تصور کردنی مفروض
prejudgment
تصدیق بلا تصور
pejudgement
تصدیق بلا تصور
preconceptions
تصدیق بلا تصور
ideologist
متخصص علم تصور
prefigure
از پیش تصور کردن
preconceive
قبلا تصور کردن
prefigures
از پیش تصور کردن
gimcrack
تصور واهی نخودهراش
prefiguring
از پیش تصور کردن
prefigured
از پیش تصور کردن
imaginably
بطور قابل تصور
incogitable
غیر قابل تصور
inconceivability
غیرقابل تصور بودن
idealization
تطبیق یا تطابق با تصور
misconceive
تصور غلط کردن
preconception
تصدیق بلا تصور
inconceivably
بطور غیرقابل تصور
imaginative
دارای قوه تصور زیاد
conceptualize
تصور یا اندیشه چیزی راکردن
i imagine he is my friend
من تصور میکنم او دوست من است
i imagine him to be my friend
من تصور میکنم که او دوست من است
prefiguration or prefigurement
تشبیه از پیش تصور قبلی
idealistically
از روی اعتقاد به تصور وخیال
ideally
بطوریکه فقط بتوان تصور کرد
idealism
خیال پرستی مسلک اصالت تصور
approve
تصور اینکه چیزی خوب است
approves
تصور اینکه چیزی خوب است
approving
تصور اینکه چیزی خوب است
tabula rasa
فکر ساده وبدون تصور اطفال
anthropomorphism
تصور شخصیت انسانی برای چیزی
lycanthropy
تصور این که شخصی تبدیل به گرگ شده
idegraphy
علامت نویسی نمایش فکر یا تصور با نشان
lycanthrope
کسی که تصور میکند گرگ شده است
think little of
<idiom>
تصور اینکه چیزی یا کسی مهم یا باارزش است
i have no idea of that
هیچ اگاهی از ان ندارم نمیتوانم تصور کنم چه چیزاست
material theory of heat
پندار مادیت نسبت بگرما تصور اینکه گرما ماده است
MIP mapping
روش محاسبه پیکس ها در یک تصور برای بدست آوردن فاصله شی از دید بیننده
frame
بخشی از حافظه برای ذخیره سازی تصور پیش ز نمایش آن روی صفحه
graphics
در کامپیوتر که دستورات نرم افزاری را به سگنالهای الکتریکی تبدیل می کنند که گرافیک را روی صفحه تصور متصل نشان میدهد
prejudging
تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudges
تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudged
تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudge
تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
infinity
حجم بسیار بسیار بزرگ که از بیشترین حد تصور هم بزرگتر باشد
ignisfatuus
روشنایی شبانه بر روی زمینهای باتلاقی که تصور میرفت ازاحتراق گازهای باتلاقی بوجودمیاید
visualised
تجسم کردن تصور کردن
visualises
تجسم کردن تصور کردن
visualising
تجسم کردن تصور کردن
visualize
تجسم کردن تصور کردن
visualized
تجسم کردن تصور کردن
visualizes
تجسم کردن تصور کردن
visualizing
تجسم کردن تصور کردن
Brontide
نوعی صدا
[صدایی خفه شده و آرام که در برخی از مناطق زلزله خیز، به خصوص در امتداد سواحل و روی دریاچه ها شنیده میشود و تصور میرود که به دلیل لرزشهای ضعیف زمین باشد.]
LCD
چاپگر کاغذ که از تابلوی CCD در مقابل نور روشن استفاده میکند تا تصاویری را روی رسانه حساس به عکس نشان دهد. تابلوی CCD عبور نور را متوقف میکند بجز در پیکس هایی که تصور را شرح می دهند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com