English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
English Persian
imaginable تصور کردنی قابل تصور
imaginal تصور کردنی قابل تصور
Other Matches
conceivable تصور کردنی
supposable تصور کردنی مفروض
imaginably بطور قابل تصور
incogitable غیر قابل تصور
notion تصور
supposition تصور
suppositions تصور
fancying تصور
brainchild تصور
notional تصور
fiction تصور
ideas تصور
fictions تصور
fancy تصور
fanciest تصور
vision تصور
imagination تصور
fancies تصور
presumption تصور
fancied تصور
presumptions تصور
idea تصور
visions تصور
concepts تصور ها
imaginativeness تصور
conceptions تصور
conception تصور
tablature تصور
notions تصور
visualization تصور
imaginations تصور
supposal تصور
conceptualization تصور
ideas تصور ها
concept تصور
internal conception تصور
to get the idea تصور کردن
plotted رسم تصور
ideate تصور کردن
pictured تصور وصف
vision خیال تصور
visionaries تصور غیرعملی
imagine تصور کردن
picture تصور وصف
imagined تصور کردن
imagines تصور کردن
imagining تصور کردن
legal fiction تصور حقوقی
images تصور سیما
plots رسم تصور
plot رسم تصور
prefiguration تصور قبلی
poetical imagination تصور شاعرانه
the power of imagination قوه تصور
public image تصور عمومی
psychological make up تصور باطنی
coneive تصور کردن
images تصور خیالی
image تصور سیما
image تصور خیالی
conceivability قابلیت تصور
inconceivable تصور نکردنی
imaginative faculty قوه تصور
phantasm تصور خام
image force قوه تصور
visions خیال تصور
to picture to oneself تصور کردن
to form a notion تصور کردن
inconceivable تصور ناپذیر
conceptive تصور کننده
pictures تصور وصف
picturing تصور وصف
if فرض تصور
stereotype تصور قالبی
fancied تصور کردن
fancies تصور کردن
fanciest تصور کردن
suppose تصور کردن
visionary تصور غیرعملی
fancying تصور کردن
unpremediated تصور نشده
fancy تصور کردن
misconception تصور غلط
concepts تصور کلی
ween تصور کردن
supposes تصور کردن
supposing تصور کردن
trow تصور کردن
whirligig تصور واهی
misconceptions تصور غلط
concept تصور کلی
stereotyping تصور قالبی
stereotypes تصور قالبی
wadeable کپه کردنی توده کردنی قابل ریه گذاری
prefigured از پیش تصور کردن
prefigures از پیش تصور کردن
prefigure از پیش تصور کردن
prefiguring از پیش تصور کردن
inconceivability غیرقابل تصور بودن
inconceivably بطور غیرقابل تصور
to from an idea of something چیزیرا تصور کردن
pejudgement تصدیق بلا تصور
prejudgment تصدیق بلا تصور
preconceive قبلا تصور کردن
prejudication تصدیق بلا تصور
idealization تطبیق یا تطابق با تصور
porenotion تصور پیش از وقت
porenotion تعصب بلا تصور
misconceive تصور غلط کردن
gimcrack تصور واهی نخودهراش
ideologist متخصص علم تصور
preconception تصدیق بلا تصور
preconceptions تصدیق بلا تصور
i imagine him to be my friend من تصور میکنم که او دوست من است
i imagine he is my friend من تصور میکنم او دوست من است
prefiguration or prefigurement تشبیه از پیش تصور قبلی
idealistically از روی اعتقاد به تصور وخیال
imaginative دارای قوه تصور زیاد
conceptualize تصور یا اندیشه چیزی راکردن
anthropomorphism تصور شخصیت انسانی برای چیزی
tabula rasa فکر ساده وبدون تصور اطفال
approve تصور اینکه چیزی خوب است
approves تصور اینکه چیزی خوب است
idealism خیال پرستی مسلک اصالت تصور
ideally بطوریکه فقط بتوان تصور کرد
approving تصور اینکه چیزی خوب است
lycanthropy تصور این که شخصی تبدیل به گرگ شده
lycanthrope کسی که تصور میکند گرگ شده است
idegraphy علامت نویسی نمایش فکر یا تصور با نشان
i have no idea of that هیچ اگاهی از ان ندارم نمیتوانم تصور کنم چه چیزاست
think little of <idiom> تصور اینکه چیزی یا کسی مهم یا باارزش است
material theory of heat پندار مادیت نسبت بگرما تصور اینکه گرما ماده است
MIP mapping روش محاسبه پیکس ها در یک تصور برای بدست آوردن فاصله شی از دید بیننده
frame بخشی از حافظه برای ذخیره سازی تصور پیش ز نمایش آن روی صفحه
graphics در کامپیوتر که دستورات نرم افزاری را به سگنالهای الکتریکی تبدیل می کنند که گرافیک را روی صفحه تصور متصل نشان میدهد
infinity حجم بسیار بسیار بزرگ که از بیشترین حد تصور هم بزرگتر باشد
prejudges تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudging تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudge تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudged تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
ignisfatuus روشنایی شبانه بر روی زمینهای باتلاقی که تصور میرفت ازاحتراق گازهای باتلاقی بوجودمیاید
impugnable رد کردنی قابل تکذیب
visualizes تجسم کردن تصور کردن
visualised تجسم کردن تصور کردن
visualizing تجسم کردن تصور کردن
visualises تجسم کردن تصور کردن
visualising تجسم کردن تصور کردن
visualized تجسم کردن تصور کردن
visualize تجسم کردن تصور کردن
usable قابل استفاده مصرف کردنی
presentative قابل تقدیم درک کردنی
calculable براورد کردنی قابل اعتماد
expressible قابل افهار بیان کردنی
comparable قابل مقایسه مانند کردنی
vindicable قابل دفاع ثابت کردنی
useable قابل استفاده مصرف کردنی
Brontide نوعی صدا [صدایی خفه شده و آرام که در برخی از مناطق زلزله خیز، به خصوص در امتداد سواحل و روی دریاچه ها شنیده میشود و تصور میرود که به دلیل لرزشهای ضعیف زمین باشد.]
LCD چاپگر کاغذ که از تابلوی CCD در مقابل نور روشن استفاده میکند تا تصاویری را روی رسانه حساس به عکس نشان دهد. تابلوی CCD عبور نور را متوقف میکند بجز در پیکس هایی که تصور را شرح می دهند
statable افهار کردنی قابل افهار یا توضیح
stateable افهار کردنی قابل افهار یا توضیح
erectile نصب کردنی قابل نصب
rebuttable رو کردنی
solvency حل کردنی
refutable رد کردنی
doable کردنی
rejectable رد کردنی
forfoitable گم کردنی
rebuttable رد کردنی
challengeable رد کردنی
discountable کم کردنی
confutable رد کردنی
appraisable قیمت کردنی
suppressible متوقف کردنی
vindicable حمایت کردنی
pracitcable گذار کردنی
surmountable برطرف کردنی
tarnishable کدر کردنی
tactile لمس کردنی
assurable بیمه کردنی
violable غصب کردنی
tangibly لمس کردنی
assumable فرض کردنی
leviable وضع کردنی
tangible لمس کردنی
leasable اجاره کردنی
palpable پرماسیدنی حس کردنی
iterable تکرار کردنی
issuable صادر کردنی
supposable فرض کردنی
persuasible وادار کردنی
impotable وارد کردنی
includable شامل کردنی
operable عمل کردنی
adoptable اتخاذ کردنی
collectable جمع کردنی
defensible دفاع کردنی
inflictable تحمیل کردنی
fair game مسخره کردنی
weighable وزن کردنی
participable شرکت کردنی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com