English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English Persian
conceptualize تصور یا اندیشه چیزی راکردن
Other Matches
to wish for something ارزوی چیزی راکردن چیزی را خواستن
disproves اثبات کذب چیزی راکردن
disparages انکار فضیلت چیزی راکردن
disproving اثبات کذب چیزی راکردن
disparage انکار فضیلت چیزی راکردن
disparaged انکار فضیلت چیزی راکردن
disproved اثبات کذب چیزی راکردن
disprove اثبات کذب چیزی راکردن
misses از دست دادن احساس فقدان چیزی راکردن گم کردن
missed از دست دادن احساس فقدان چیزی راکردن گم کردن
miss از دست دادن احساس فقدان چیزی راکردن گم کردن
to meditate on/over something اندیشه کردن [در باره چیزی]
to take counsel of one'spillow شب هنگام اندیشه در چیزی کردن
to ruminate on something اندیشه کردن [در باره چیزی]
to contemplate about/on/over something اندیشه کردن [در باره چیزی]
approving تصور اینکه چیزی خوب است
approve تصور اینکه چیزی خوب است
anthropomorphism تصور شخصیت انسانی برای چیزی
approves تصور اینکه چیزی خوب است
think little of <idiom> تصور اینکه چیزی یا کسی مهم یا باارزش است
prejudged تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudge تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudges تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
prejudging تصدیق بلا تصور درباره چیزی کردن پیشداوری کردن
imaginable تصور کردنی قابل تصور
imaginal تصور کردنی قابل تصور
to go it blind بی پرواکاری راکردن
to break fresh ground کارنکردهای راکردن
to go bail for any one ضمانت کسی راکردن
To do something perfunctorily. سر سری کاری راکردن
To do something surreptitiously. زیر زیرکی کاری راکردن
to play the game رعایت قانون راکردن باشرافت رفتارکردن
reneges ترک تابعیت کشور یا دین خود راکردن
dabbling سرسری کارکردن بطور تفریحی کاری راکردن
dabbles سرسری کارکردن بطور تفریحی کاری راکردن
dabbled سرسری کارکردن بطور تفریحی کاری راکردن
dabble سرسری کارکردن بطور تفریحی کاری راکردن
reneging ترک تابعیت کشور یا دین خود راکردن
renege ترک تابعیت کشور یا دین خود راکردن
reneged ترک تابعیت کشور یا دین خود راکردن
to be wary of saying something در گفتن سخن ملاحظه اطراف کار راکردن
solicitude اندیشه
incogitant بی اندیشه
rapt in meditation اندیشه
anxiety اندیشه
anxieties اندیشه
reflexion اندیشه
devisal اندیشه
excogitation اندیشه
idea اندیشه
extemporal بی اندیشه
extemporarily بی اندیشه
afterthought پس اندیشه
second thoughts اندیشه
thought اندیشه
ideas اندیشه
mentality اندیشه
internal conception اندیشه
meditation اندیشه
concept اندیشه
conception اندیشه
mentalities اندیشه
brainchild اندیشه
on the impluse of the moment بی اندیشه
offhandedly بی اندیشه
notional اندیشه
offhanded بی اندیشه
afterthoughts پس اندیشه
by rote بی اندیشه
ideas اندیشه ها
concepts اندیشه ها
ponderation اندیشه
thoughts اندیشه
cogitable اندیشه پذیر
reflection بازتاب اندیشه
association of ideas تداعی اندیشه ها
bubbling اندیشه پوچ
notion اندیشه فکر
thought stopping technique فن بازداری اندیشه
cogitativeness قوه اندیشه
thought reading اندیشه خوانی
overwhelmed with reflection مستغرق اندیشه
to bethink oneself اندیشه کردن
speculative مربوط به اندیشه
thinkable اندیشه پذیر
otherworldiness اندیشه عاقبت
bubble اندیشه پوچ
to set one's affection اندیشه کردن
cogitated اندیشه کردن
cogitates اندیشه کردن
mused اندیشه کردن
muse اندیشه کردن
trow اندیشه کردن
delib erator اندیشه کننده
telepathy اندیشه خوانی
devisable شایسته اندیشه
cogitating اندیشه کردن
conspiratress اندیشه کردن در
musingly در حال اندیشه
bubbles اندیشه پوچ
bubbled اندیشه پوچ
economic thought اندیشه اقتصادی
muses اندیشه کردن
meditated اندیشه کردن
refelectingly اندیشه کنان
immersed in thinking غرق اندیشه
bethink اندیشه کردن
mentalities شیوه اندیشه
ponder اندیشه کردن
deliberations اندیشه تامل
deliberation اندیشه تامل
idiographic اندیشه نگار
opinion رای اندیشه
opinions رای اندیشه
brooder اندیشه کننده
cogitate اندیشه کردن
meditate اندیشه کردن
prenotion پیش اندیشه
intellectual history تاریخ اندیشه ها
pondered اندیشه کردن
pondering اندیشه کردن
meditating اندیشه کردن
ponders اندیشه کردن
notions اندیشه فکر
cogitation اندیشه وتفکر
an absurd notion اندیشه پوچ
ideational fluency سیالی اندیشه
ideation اندیشه پردازی
premeditatedly با اندیشه قبلی
considered با اندیشه صحیح
woriless بی غم اسوده بی اندیشه
meditates اندیشه کردن
cerebrotonia اندیشه ورزی
worries اندیشه نگرانی
syntaxic thought اندیشه منطقی
worry اندیشه نگرانی
cerebrotonic اندیشه ورز
plans تدبیر اندیشه
ponderingly اندیشه کنان
plan تدبیر اندیشه
ideality اندیشه گرایی
forethought اندیشه قبلی
mentality شیوه اندیشه
notion تصور
notions تصور
idea تصور
visualization تصور
ideas تصور
vision تصور
conceptualization تصور
supposition تصور
visions تصور
presumptions تصور
presumption تصور
notional تصور
imagination تصور
imaginations تصور
conceptions تصور
conception تصور
internal conception تصور
imaginativeness تصور
concept تصور
brainchild تصور
suppositions تصور
supposal تصور
fancies تصور
fancy تصور
fancying تصور
fanciest تصور
ideas تصور ها
fiction تصور
fancied تصور
fictions تصور
concepts تصور ها
tablature تصور
homo sapiens انسان اندیشه ورز
thinking type سنخ اندیشه ورز
pursuance of a plan تعقیب اندیشه یا نقشهای
to r.over something درچیزی اندیشه کردن
the seat thought مرکز اندیشه یا فکر
cogitative مربوط به اندیشه وتفکر
ideographs حروف اندیشه نگاری
image تصور خیالی
visions خیال تصور
unpremediated تصور نشده
visionary تصور غیرعملی
image تصور سیما
stereotype تصور قالبی
images تصور خیالی
images تصور سیما
stereotypes تصور قالبی
pictures تصور وصف
fancy تصور کردن
fanciest تصور کردن
fancied تصور کردن
fancies تصور کردن
concepts تصور کلی
concept تصور کلی
picture تصور وصف
pictured تصور وصف
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com