English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
English Persian
order in council تصویب نامه دولتی
Other Matches
acted تصویب نامه
act تصویب نامه
floater گواهی نامه سهام دولتی یا راه اهن
pork barrel برنامه دولتی دارای منافع مادی برای اشخاص تصویب کننده ان یا برای دولت
recredential نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
make a diplomatic representation به دولتی تذکر دادن یا توجه دولتی را به موضوعی جلب کردن
the funds قرضه دولتی سهام وام دولتی
crown debt طلب دولتی بستانکاری دولتی
approval by acclamation تصویب به وسیله کف زدن وابراز احساسات این گونه تصویب زمانی مصداق پیدامیکند که مخالف جدی وجودنداشته باشد و طبعا" مسئله شمردن صاحبان اصوات تحسین امیز منتفی است
post script مطلبی که در هنگام تهیه نامه فراموش شده و بعدا درذیل نامه ذکر میگردد
letter of intent تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
pourparley جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparler جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
cryptoparts بخشهای یک نامه رمز قسمتهای رمزی نامه
libelled هجو نامه یا توهین نامه افترا
libels هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelling هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeled هجو نامه یا توهین نامه افترا
libel هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeling هجو نامه یا توهین نامه افترا
affidavits شهادت نامه قسم نامه
written agreement موافقت نامه پیمان نامه
certificate رضایت نامه شهادت نامه
credential گواهی نامه اعتبار نامه
certificates رضایت نامه شهادت نامه
to a. letter روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
testacy دارای وصیت نامه بودن نگارش وصیت نامه
stated دولتی
stating دولتی
governmental <adj.> دولتی
government-run [television, newspaper etc.] <adj.> دولتی
belonging to the state <adj.> دولتی
governmental دولتی
state دولتی
state- دولتی
national [state, federal state] <adj.> دولتی
states دولتی
government office اداره دولتی
economic unit موسسه دولتی و ...
public ownership مالکیت دولتی
public domain خالصه دولتی
public ownership خالصه دولتی
etatism سوسیالیزم دولتی
debenture حواله دولتی
government control نظارت دولتی
government control کنترل دولتی
state bank بانک دولتی
state enterprise بنگاه دولتی
state enterprise مالکیت دولتی
quasi public نیمه دولتی
public ship ناو دولتی
public service استخدام دولتی
public ownership مالکیت دولتی
public monopoly انحصار دولتی
public institutions نهادهای دولتی
public domain خالصه دولتی
public assistance کمکهای دولتی
state college دانشکده دولتی
state ownership مالکیت دولتی
state prison زندان دولتی
government departments دوایر دولتی
government officials مامورین دولتی
public servants مامورین دولتی
government owned industries صنایع دولتی
government property مال دولتی
government regulation مقررات دولتی
government sector بخش دولتی
political circles دوایر دولتی
the funds وام دولتی
state university دانشگاه دولتی
state socialism سوسیالیسم دولتی
nationalized industries صنایع دولتی
public domain مالکیت دولتی
states دولتی حالت
state دولتی حالت
public sector بخش دولتی
civil servants مستخدم دولتی
state- دولتی حالت
civil servant مستخدم دولتی
stated دولتی حالت
stating دولتی حالت
public schools مدارس دولتی
civil services خدمات دولتی
private غیر دولتی
privates غیر دولتی
government enterprise موسسات تولیدی دولتی
the king in council شورای دولتی باحضوراعلیحضرت
privatizing غیر دولتی کردن
government securities اوراق بهادار دولتی
The corruption in government offices . فساد دردستگاههای دولتی
privatizes غیر دولتی کردن
privatized غیر دولتی کردن
government broadcasting پخش برنامههای دولتی
privatization غیر دولتی کردن
state planning برنامه ریزی دولتی
government bonds اوراق قرضه دولتی
privatising غیر دولتی کردن
privatised غیر دولتی کردن
adhesion الحاق دولتی به یک پیمان
privatises غیر دولتی کردن
quasi public company شرکت نیمه دولتی
privatize غیر دولتی کردن
bill of oredit اوراق قرضه دولتی
bureaucracies مجموع گماشتگان دولتی
arms نشان دولتی نیرو
bureaucracy مجموع گماشتگان دولتی
grants کمک دولتی اعانه
granted کمک دولتی اعانه
grant کمک دولتی اعانه
lycee l دبیرستان دولتی درفرانسه
dole کمک هزینه دولتی به بیکاران
funded تنخواه قرضه دولتی سهام
security گرو سهام قرضه دولتی
iranian state railways راه اهن دولتی ایران
fund holder دارنده سهام قرضه دولتی
blue book هرکتاب یانشریه رسمی دولتی
fund تنخواه قرضه دولتی سهام
sanctioning تصویب
sanctions تصویب
approbation تصویب
sanction تصویب
okay تصویب
ok تصویب
sanctioned تصویب
approval تصویب
ratification تصویب
enactments تصویب
enactment تصویب
resolutions تصویب
resolution تصویب
public ship کشتی حمل و نقل و مسافربر دولتی
approval of plan تصویب نقشه
indorsation تصویب نمودن
approves تصویب کردن
sanction تصویب کردن
approve تصویب کردن
imprimatur تصویب پذیرش
approvable قابل تصویب
disapprobation عدم تصویب رد
approbate تصویب کردن
discountenance تصویب نکردن
resolute تصویب کردن
allow تصویب کردن
approving تصویب کردن
approvingly تصویب شده
approved تصویب شده
sanctions تصویب کردن
sanctioning تصویب کردن
ratify تصویب کردن
disapprove تصویب نکردن
disapproves تصویب نکردن
ratifies تصویب کردن
allowing تصویب کردن
ratifying تصویب کردن
allows تصویب کردن
ratified تصویب کردن
sanctioned تصویب کردن
passed تصویب شدن
authorized <adj.> <past-p.> تصویب شده
authorised [British] <adj.> <past-p.> تصویب شده
subscribes تصویب کردن
approved <adj.> <past-p.> تصویب شده
allowed <adj.> <past-p.> تصویب شده
passes تصویب شدن
subscribe تصویب کردن
subscribing تصویب کردن
ratification تصدیق و تصویب
acceptances تصویب یک پیشنهاد
passed <adj.> <past-p.> تصویب شده
pass تصویب شدن
subscribed تصویب کردن
passages تصویب قطعه
acceptance تصویب یک پیشنهاد
passage تصویب قطعه
meet of approval of به تصویب ..... رسیدن
to meet the a of به تصویب رسیدن
disapproval عدم تصویب
agreed <adj.> <past-p.> تصویب شده
to have approved به تصویب رساندن
to be approved به تصویب رسیدن
grant تصویب کردن
allow تصویب کردن
The subsidy will be phased out next year. یارانه دولتی در سال آینده به پایان می رسد.
welfare state دولتی که به خدمات اجتماعی توجه خاص دارد
barratry خرید و فروش مقامهای دولتی ومذهبی با پول
emission انتشار سهام دولتی و اوراق قرضه و اسکناس
emissions انتشار سهام دولتی و اوراق قرضه و اسکناس
disapprove رد کردن تصویب نکردن
disapproves رد کردن تصویب نکردن
passes گذراندن تصویب شدن
subject to your approval اگرشما تصویب نمایید
approval to the treaty معاهدهای را تصویب کردن
reenactment تصویب مجدد قانون
subject to your approval موکول به تصویب شما
the royol a تصویب یاصحه همایونی
pass گذراندن تصویب شدن
passed گذراندن تصویب شدن
approved circuit مدار تصویب شده مخابراتی
authorizing اختیار دادن تصویب کردن
pass تصویب کردن قبول شدن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com