Dictiornary-Farsi | تصویب یک پیشنهاد | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
acceptance	تصویب یک پیشنهاد
acceptances	تصویب یک پیشنهاد


Other Matches

they rejected his proposition	پیشنهاد وی را رد کگردن پیشنهاد اورا نپذیرفتند
approval by acclamation	تصویب به وسیله کف زدن وابراز احساسات این گونه تصویب زمانی مصداق پیدامیکند که مخالف جدی وجودنداشته باشد و طبعا" مسئله شمردن صاحبان اصوات تحسین امیز منتفی است
allotment advice	پیشنهاد تخصیص حقوق یاپرسنل پیشنهاد سهمیه بندی حقوق یا پرسنل
offers	پیشنهاد کردن پیشنهاد
offer	پیشنهاد کردن پیشنهاد
offered	پیشنهاد کردن پیشنهاد
sanctioned	تصویب
ratification	تصویب
sanctioning	تصویب
approval	تصویب
sanction	تصویب
enactments	تصویب
approbation	تصویب
okay	تصویب
enactment	تصویب
resolutions	تصویب
ok	تصویب
sanctions	تصویب
resolution	تصویب
ratification	تصدیق و تصویب
authorised [British] <adj.> <past-p.>	تصویب شده
approbate	تصویب کردن
sanctioned	تصویب کردن
sanctioning	تصویب کردن
approving	تصویب کردن
approvingly	تصویب شده
sanctions	تصویب کردن
approved	تصویب شده
sanction	تصویب کردن
approve	تصویب کردن
acted	تصویب نامه
act	تصویب نامه
ratified	تصویب کردن
ratifies	تصویب کردن
ratify	تصویب کردن
ratifying	تصویب کردن
disapproves	تصویب نکردن
disapprove	تصویب نکردن
approves	تصویب کردن
pass	تصویب شدن
passed	تصویب شدن
passes	تصویب شدن
resolute	تصویب کردن
allow	تصویب کردن
allowing	تصویب کردن
allows	تصویب کردن
passage	تصویب قطعه
authorized <adj.> <past-p.>	تصویب شده
approved <adj.> <past-p.>	تصویب شده
allowed <adj.> <past-p.>	تصویب شده
agreed <adj.> <past-p.>	تصویب شده
subscribe	تصویب کردن
subscribed	تصویب کردن
subscribes	تصویب کردن
subscribing	تصویب کردن
grant	تصویب کردن
allow	تصویب کردن
passed <adj.> <past-p.>	تصویب شده
passages	تصویب قطعه
disapproval	عدم تصویب
to meet the a of	به تصویب رسیدن
to be approved	به تصویب رسیدن
meet of approval of	به تصویب ..... رسیدن
indorsation	تصویب نمودن
imprimatur	تصویب پذیرش
discountenance	تصویب نکردن
disapprobation	عدم تصویب رد
approval of plan	تصویب نقشه
to have approved	به تصویب رساندن
approvable	قابل تصویب
order in council	تصویب نامه دولتی
reenactment	تصویب مجدد قانون
disapprove	رد کردن تصویب نکردن
disapproves	رد کردن تصویب نکردن
the royol a	تصویب یاصحه همایونی
subject to your approval	اگرشما تصویب نمایید
subject to your approval	موکول به تصویب شما
approval to the treaty	معاهدهای را تصویب کردن
passed	گذراندن تصویب شدن
passes	گذراندن تصویب شدن
pass	گذراندن تصویب شدن
enacting	تصویب کردن نمایش دادن
enact	تصویب کردن نمایش دادن
vote	با اکثریت اراء تصویب کردن
voted	با اکثریت اراء تصویب کردن
votes	با اکثریت اراء تصویب کردن
authorising	اختیار دادن تصویب کردن
passes	تصویب کردن قبول شدن
enacts	تصویب کردن نمایش دادن
instruments of ratification	اسناد دال بر تصویب و تصدیق
passed	تصویب کردن قبول شدن
deposit of instrument of ratification	ایداع اسناد دال بر تصویب
approved circuit	مدار تصویب شده مخابراتی
authorizing	اختیار دادن تصویب کردن
authorizes	اختیار دادن تصویب کردن
authorize	اختیار دادن تصویب کردن
authorises	اختیار دادن تصویب کردن
it depends on his approval	منوط به موافقت و تصویب اوست
pass	تصویب کردن قبول شدن
enacted	تصویب کردن نمایش دادن
propositioned	پیشنهاد
bids	پیشنهاد
propositioning	پیشنهاد
propositions	پیشنهاد
proposition	پیشنهاد
applications	پیشنهاد ها
offers	پیشنهاد ها
proposals	پیشنهاد ها
overtures	پیشنهاد ها
overture	پیشنهاد
motion [politic]	پیشنهاد
proposal	پیشنهاد
offer	پیشنهاد
application	پیشنهاد
bid	پیشنهاد
motions	پیشنهاد
recommendation	پیشنهاد
tender	پیشنهاد
overture	پیشنهاد
tenderest	پیشنهاد
suggestions	پیشنهاد
bidders	پیشنهاد
plea	پیشنهاد
suggestion	پیشنهاد
pleas	پیشنهاد
motioning	پیشنهاد
proposal	پیشنهاد
recommendations	پیشنهاد
proposals	پیشنهاد
purpose	پیشنهاد
purposes	پیشنهاد
tendered	پیشنهاد
motion	پیشنهاد
motioned	پیشنهاد
offers	پیشنهاد
overtures	پیشنهاد
tendering	پیشنهاد
bidder	پیشنهاد
offered	پیشنهاد
proffered	پیشنهاد
proffering	پیشنهاد
proffer	پیشنهاد
proffers	پیشنهاد
offer	پیشنهاد
unit price contract	قیمت واحد تصویب شده درقرارداد
homologate	تصویب نوع اتومبیل بوسیله داوران
projected	پیشنهاد پلان
counterbid	پیشنهاد متقابل
counter offer	پیشنهاد متقابل
tendering	پیشنهاد دادن
offer to purchase	پیشنهاد خرید
offer curve	منحنی پیشنهاد
offer	پیشنهاد کردن
projected	پیشنهاد کردن
mover	پیشنهاد دهنده
firm offer	پیشنهاد قطعی
firm offer	پیشنهاد ثابت
tenderest	پیشنهاد دادن
offerer	پیشنهاد دهنده
tendering form	ورقه پیشنهاد
tender	پیشنهاد دادن
suggestions	پیشنهاد القاء
advance	پیشنهاد کردن
advancing	پیشنهاد کردن
to make overtures	پیشنهاد کردن
offers	پیشنهاد کردن
suggester	پیشنهاد دهنده
tenderer	پیشنهاد دهنده
propounder	پیشنهاد دهنده
offeror	پیشنهاد دهنده
projects	پیشنهاد کردن
tendered	پیشنهاد دادن
overbid	پیشنهاد زیادتر
suggestion	پیشنهاد القاء
projects	پیشنهاد پلان
proposal form	فرم پیشنهاد
proposal of marriage	پیشنهاد عروسی
proposer	پیشنهاد کننده
acceptance of offer	قبولی پیشنهاد
bid	پیشنهاد حراج
bidders	پیشنهاد دهنده
offered	پیشنهاد کردن
suggests	پیشنهاد کردن
suggestible	پیشنهاد کردنی
propose	پیشنهاد کردن
proposed	پیشنهاد کردن
proposes	پیشنهاد کردن
proposing	پیشنهاد کردن
propound	پیشنهاد کردن
proposition	گزاره پیشنهاد
bidders	پیشنهاد کننده
recommend	پیشنهاد کردن
bid	پیشنهاد مناقصه
bid	پیشنهاد دادن
bids	پیشنهاد مناقصه
bid	پیشنهاد خرید
bids	پیشنهاد کردن
bids	پیشنهاد مزایده
bid	پیشنهاد مزایده
bid	پیشنهاد کردن