English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 108 (6 milliseconds)
English Persian
incidental images تصویرهایی که مشاهده انهانتیجه تاثیراتی است که ازچشم ناپدیدگشته اند
Other Matches
observation مشاهده
observantion مشاهده
seeing مشاهده
course line shot مشاهده در خط
observations مشاهده
observational techniques فنون مشاهده
beholds مشاهده کردن
observing مشاهده کردن
observation error خطای مشاهده
observed مشاهده کردن
observes مشاهده کردن
perceive مشاهده کردن
perceived مشاهده کردن
beheld مشاهده کرده
observational مبنی بر مشاهده
animadversion مراقبت مشاهده
apperceive مشاهده کردن
faculty of observation قوه مشاهده
naturalistic observation مشاهده طبیعی
observability مشاهده پذیری
unseen مشاهده نشده
perceiving مشاهده کردن
perceives مشاهده کردن
beheld مشاهده شده
beholding مشاهده کردن
perceptivity قوه مشاهده
twing مشاهده کردن
objectives قابل مشاهده
objective قابل مشاهده
see مشاهده کردن
sees مشاهده کردن
observer مشاهده کننده
behold مشاهده کردن
ovservation قوه مشاهده
observe مشاهده کردن
observers مشاهده کننده
a posteriori مبنی بر تجربه و مشاهده
observational error خطای مشاهده [ریاضی]
imperceptibly بطور غیرقابل مشاهده
observed score نمره مشاهده شده
indiscernibly بطور غیرقابل مشاهده
observed frequency بسامد مشاهده شده
sight the anchor مشاهده کردن لنگر
perception of an object مشاهده یا دیدن چیزی
perceptiveness بینایی قوه مشاهده
ovservation مشاهده رصد کردن
participant observation مشاهده توام با مشارکت
perceivable مشاهده کردنی دیدنی
observable quantity کمیت مشاهده پذیر
participant observer مشاهده گر شرکت کننده
empirically از روی مشاهده و تجربه
history صفحاتی که مشاهده شده
perception مشاهده قوه ادراک
perceptions مشاهده قوه ادراک
histories صفحاتی که مشاهده شده
spots مشاهده کردن گلوله ها
spot مشاهده کردن گلوله ها
imperceptible غیر قابل مشاهده
identifies مشاهده کردن شناسایی کنید
review مشاهده مجدد یا برگشت و بررسی
reviewed مشاهده مجدد یا برگشت و بررسی
reviewing مشاهده مجدد یا برگشت و بررسی
reviews مشاهده مجدد یا برگشت و بررسی
identified مشاهده کردن شناسایی کنید
identifying مشاهده کردن شناسایی کنید
identify مشاهده کردن شناسایی کنید
imperceptibility غیر قابل مشاهده بودن
see for oneself از نزدیک مشاهده کردن بچشم خود دیدن
confucion symbols علاپم کنفسیون که صرفا در فرش چین مشاهده می شود
periscope دوربین زیر دریایی مخصوص مشاهده اشیاء روی سطح اب
periscopes دوربین زیر دریایی مخصوص مشاهده اشیاء روی سطح اب
homosphere قسمتی از اتمسفر که در ان تغییری در ترکیب و ساخت گازهای تشکیل دهنده مشاهده نمیشود
hidden پاک کننده خط وطی که در هنگام مشاهده شکل دوبعدی یک شی سه بعدی نباید دیده شوند
Internet جستجوگر وب سافت ماکروسافت که در حال حاضر آماده است و به کاربر امکان مشاهده صفحه وب را میدهد
system follow up ارزیابی و بررسی مستمرسیستم جدید نصب شده به منظور مشاهده میزان عملکرد ان طبق طرح
diamonds شکل موجهای ضربهای که معمولا در جریان خروجی راکتها بصورت لوزیهای پشت سر هم قابل مشاهده است
System Monitor امکانی در ویندوز که به کاربر امکان مشاهده اجرای منابع PC را میادهد و اگر وسیله اشتراکی دارند بررسی میکند
finder واسط کاربر گرافیکی به Macintosh اجازه دادن به کابر به مشاهده فایل ها و شروع برنامههای کاربردی با استفاده از Mouse
news reader نرم افزاری که به کاربر امکان مشاهده لیست گروههای خبری و خواندن مقالات چاپ شده در هر گروه یا ارسال آن مقاله را میدهد
thumbnail نمایش گرافیکی فریف یک تصویر, به عنوان یک روش سریع و مرسوم برای مشاهده محتوای گرافیک یا فایل PTP پیش از بازیابی
thumbnails نمایش گرافیکی فریف یک تصویر, به عنوان یک روش سریع و مرسوم برای مشاهده محتوای گرافیک یا فایل PTP پیش از بازیابی
sensing تخمین محل اصابت گلوله به زمین مشاهده ترکش گلوله
gastroscope اسباب معاینه داخلی معده وسیله مشاهده داخل معده
observers نافر عینی نافر یا مشاهده کننده دیدبان جلوی توپخانه
observer نافر عینی نافر یا مشاهده کننده دیدبان جلوی توپخانه
unfriendly act هر نوع عملی که از یک دولت سر بزند و دولت دیگر در آن ضرری نسبت به منافع خود مشاهده کند
high oblique عکس هوایی موربی که ازارتفاع زیاد گرفته شده و افق فاهری عکس در ان مشاهده میشود
browsed مشاهده داده در پایگاه داده ها یا سیستم online
browses مشاهده داده در پایگاه داده ها یا سیستم online
browse مشاهده داده در پایگاه داده ها یا سیستم online
presentment اطلاع هیات منصفه دادگاه جنایی از وقوع جرم درصورتی که مبنی بر مشاهده یا اگاهی خود ایشان بوده بر مبنای کیفرخواست تنظیمی نباشد
tree مشاهده پروندههای ذخیره شده روی دیسک ه برای نشان دادن پرونده ها و زیرپرونده ها مرتب شده اند
systems analysis 1-بررسی فرایند یا سیسیتم برای مشاهده اینکه آیا میتواند در حین اجرا کاراتر باشد. 2-بررسی سیستم موجود با هدف بهبود یا جایگزینی آن
transparently برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparent برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
garden design طرح باغی [با تقسیمات مستطیلی بصورت باغچه ها و چهارباغ و حوض و آبروها. این طرح از قرن بازدم میلادی مشاهده شد و جلوه ای از حیاط خانه ها و کاخ ها را نشان می دهد.]
observe مراعات کردن مشاهده کردن
observing مراعات کردن مشاهده کردن
observes مراعات کردن مشاهده کردن
observation دیدبانی کردن مشاهده کردن
observed مراعات کردن مشاهده کردن
observable قابل مشاهده قابل گفتن
observations دیدبانی کردن مشاهده کردن
indiscernible غیرقابل مشاهده غیرقابل تشخیص
Windows Explorer امکان نرم افزاری در ویندوز که به کاربر امکان مشاهده پرونده ها و فایل ها روی دیسک سخت فلاپی دیسک , ROM-CD , و هر درایو اشتراکی شبکه را میدهد
cloud band border [حاشیه ترکیبی از شکل نعل اسب و ابر آسمان بصورت امواج و شکل اس لاتین که کل فضای حاشیه را پر می کند . این طرح در قالی بافته شده در قرن شانزدهم میلادی در ایران نیز مشاهده شده است.]
retardation [افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین] [در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com