English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 172 (9 milliseconds)
English Persian
adaptation تطبیق اقتباس
adaptations تطبیق اقتباس
adaption تطبیق اقتباس
Other Matches
excerption اقتباس
derivations اقتباس
derivation اقتباس
adopting اقتباس کردن
quotation اقتباس عبارت
adopt اقتباس کردن
extracts اقتباس کردن
extracting اقتباس کردن
quotations اقتباس عبارت
adopts اقتباس کردن
extraction اقتباس اصل
extracted اقتباس کردن
extract اقتباس کردن
adapt اقتباس کردن
quoteworthy قابل اقتباس
snippel قطعه اقتباس شده
it is a passage from gulistan اقتباس از گلستان است
the a.of boreign words اقتباس یاگرفتن لغات بیگانه
borrows وام گرفتن اقتباس کردن
borrow وام گرفتن اقتباس کردن
borrowed وام گرفتن اقتباس کردن
textualist کسیکه درنقل یا اقتباس عبارات چالاک است
cento قطعه یاتصنیفی که از چند جا اقتباس شده باشد
adoption اقتباس استعمال لغت بیگانه بدون تغییر شکل آن
low comedy نمایشنامه مضحکی که اززندگی مردم طبقه سوم اقتباس شده
comparison تطبیق
accommodating تطبیق
match تطبیق
harmonies تطبیق
conformation تطبیق
harmony تطبیق
adaptations تطبیق
adaptation تطبیق
comparisons تطبیق
matching تطبیق
matches تطبیق
collations تطبیق
check تطبیق
checked تطبیق
collation تطبیق
checks تطبیق
adjustments تطبیق
confirmation تطبیق
adjustment تطبیق
jibing تطبیق کردن
coincidences تطبیق برخورد
jibes تطبیق کردن
jibed تطبیق کردن
comparison تطبیق سنجش
jibe تطبیق کردن
maladjustment عدم تطبیق
comparisons تطبیق سنجش
gibes تطبیق کردن
verification وارسی تطبیق
accommodate تطبیق نمودن
fire support coordination تطبیق اتش
maladjustments عدم تطبیق
fire coordination تطبیق اتش
concordance تطبیق نامه
dark adaptation تطبیق با تاریکی
adapter تطبیق دهنده
adapter تطبیق کننده
collation تطبیق دستخط ها
certificate of compliance گواهی تطبیق
coordinator تطبیق کننده
accomodate تطبیق کردن
adapted تطبیق شده
compare with تطبیق کردن
adjustable قابل تطبیق
accommodations تطبیق موافقت
accommodation تطبیق موافقت
completeness check تطبیق کامل
concordances تطبیق نامه
collations تطبیق دستخط ها
adjusability قابلیت تطبیق
checked تطبیق کردن
matches تطبیق تطابق
check تطبیق کردن
matched تطبیق یافته
checks تطبیق کردن
reconcilement التیام تطبیق
stock adjustment تطبیق موجودی
match تطبیق تطابق
identification تطبیق تمیز
template matching تطبیق الگوها
versatility تطبیق پذیری
alignments تطبیق دادن
alignment تطبیق دادن
adjusts تطبیق دادن
adjusting تطبیق دادن
adjust تطبیق دادن
adjustments تنظیم تطبیق
accommodate تطبیق دادن
accommodated تطبیق نمودن
conformed تطبیق کردن
conform تطبیق کردن
inapplicable تطبیق نکردنی
conforms تطبیق کردن
reconciling تطبیق کردن
coincidence تطبیق برخورد
reconciles تطبیق کردن
reconcile تطبیق کردن
accommodates تطبیق دادن
accommodates تطبیق نمودن
accommodated تطبیق دادن
conforming تطبیق کردن
adaptive قابل تطبیق توافقی
idealization تطبیق یا تطابق با تصور
adapter toolholder ابزارگیر تطبیق دهنده
application of low to instances تطبیق قانون با موارد
impedance comparator تطبیق دهنده امپدانس
fire support coordinator تطبیق دهنده اتشها
inapplicability عدم تناسب یا تطبیق
inventory reconciliation تطبیق اسناد موجودی
inapplicably بطوریکه تطبیق ننماید
adapter sleeve پوسته تطبیق دهنده
adapter flange فلانژ تطبیق دهنده
adaptor تطبیق دهنده ماسوره
channel adapter تطبیق دهنده کانال
adaptors تطبیق دهنده ماسوره
acoustic coupler تطبیق دهنده صوتی
adaptation kit جعبه ابزار تطبیق
adapters تطبیق دهنده ماسوره
adapter boards برد تطبیق دهنده
adapter bearing یاطاقان تطبیق دهنده
adapter booster غلاف تطبیق دهنده
adapter arbor میله تطبیق دهنده
irreconcilable غیر قابل تطبیق
tally تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tallying تطبیق کردن حساب نگهداشتن
versatile چندسو گرد تطبیق پذیر
reconcilability التیام پذیری قابلیت تطبیق
sliding scale جدول قابل تطبیق با در امدافراد
sliding scales جدول قابل تطبیق با در امدافراد
tally تطبیق کردن مطابق بودن
tallies تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tallies تطبیق کردن مطابق بودن
tallied تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tallied تطبیق کردن مطابق بودن
orients روانه کردن تطبیق دادن
tallying تطبیق کردن مطابق بودن
orienting روانه کردن تطبیق دادن
orient روانه کردن تطبیق دادن
adaptation kit جعبه وسایل تطبیق دهنده
to align oneself with somebody خود را با کسی میزان [تطبیق] کردن
ticks نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
ticked نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
accomodation تطبیق طرز زندگی با محیط همراهی
tick نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
harmonist موسیقی دان متخصص تطبیق روایات
time chart جدول تطبیق ساعات نصف النهارات مختلف
agriology مطاله و تطبیق اداب و رسوم قبایل وحشی
coordination تشریک مساعی تطبیق دادن هم اهنگ کردن
adapts تعدیل کردن اقتباس کردن
adapting تعدیل کردن اقتباس کردن
adopts اتخاذ کردن اقتباس کردن
adopting اتخاذ کردن اقتباس کردن
homing adaptor تطبیق کننده مسیر پروازهواپیما با جهت امواج راداریا ایستگاه کنترل
speed ring طوقه تطبیق سرعت توپ پدافند هوایی طبله سرعت نما
self reacting بطور خودکار متعادل شونده خود بخود تطبیق شونده
fire coordination هماهنگ کردن اتش تطبیق کردن اتشها
aligning تنظیم کردن تطبیق کردن
aligns تنظیم کردن تطبیق کردن
flexile قابل تغییر قابل تطبیق
aligned تنظیم کردن تطبیق کردن
align تنظیم کردن تطبیق کردن
fire support coordination هماهنگ کردن پشتیبانی اتش تطبیق پشتیبانی اتش
antivignetting filter صافی هماهنگ کننده نور صافی تطبیق نور
adjustable wheel چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com