Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
impedance comparator
تطبیق دهنده امپدانس
Other Matches
adapter
تطبیق دهنده
adapter bearing
یاطاقان تطبیق دهنده
adapter flange
فلانژ تطبیق دهنده
adapter sleeve
پوسته تطبیق دهنده
adapter toolholder
ابزارگیر تطبیق دهنده
adapter boards
برد تطبیق دهنده
fire support coordinator
تطبیق دهنده اتشها
adapter arbor
میله تطبیق دهنده
adaptors
تطبیق دهنده ماسوره
acoustic coupler
تطبیق دهنده صوتی
channel adapter
تطبیق دهنده کانال
adapters
تطبیق دهنده ماسوره
adaptor
تطبیق دهنده ماسوره
adapter booster
غلاف تطبیق دهنده
adaptation kit
جعبه وسایل تطبیق دهنده
line impedance
امپدانس خط
impedance bridge
پل امپدانس
impedance
امپدانس
impedance matrix
ماتریس امپدانس
internal impedance
امپدانس داخلی
output impedance
امپدانس خروجی
impedance corrector
مصصح امپدانس
impedance irregularity
غیریکنواختی امپدانس
coupling impedance
امپدانس تزویج
impedance meter
امپدانس متر
impedance of grid
امپدانس شبکه
impedance protection
حفافت امپدانس
impedance ratio
نسبت امپدانس
input impedance
امپدانس ورودی
impedance relay
رله ی امپدانس
impedance transformation
تبدیل امپدانس
zener impedance
امپدانس زنر
impedance function
تابع امپدانس
impedance coupling
پیوست امپدانس
high impedance
امپدانس بالا
image impedance
امپدانس تصویر
impedance balancing
تعادل امپدانس
generator impedance
امپدانس ژنراتور
impedance converter
مبدل امپدانس
impedance transformer
مبدل امپدانس
impedance characteristic
مشخصات امپدانس
impedance balancing
تقارن امپدانس
impedance feedback
پیوست برگشت امپدانس
low impedance input
ورودی اولیه با امپدانس کم
impedance transforming filter
صافی تبدیل امپدانس
impedance meter
دستگاه اندازه گیری امپدانس
impedance
مقاومت جریان متناوب امپدانس
impedance unbalance finder
دستگاه یابنده امپدانس نامتعادل
high input impedance circuit
مدار با امپدانس ورودی زیاد
impedance measuring set
دستگاه اندازه گیری امپدانس
trimmer
زینت دهنده تغییر عقیده دهنده بنابمصالح روز
impedance unbalance measuring set
دستگاه اندازه گیری امپدانس نامتعادل
exhibiter
نمایش دهنده ارائه دهنده
extender
توسعه دهنده ادامه دهنده
catalyst
تشکیلات دهنده سازمان دهنده
exhibitor
نمایش دهنده ارائه دهنده
exhibitors
نمایش دهنده ارائه دهنده
bailor
امانت دهنده کفیل دهنده
bailer
امانت دهنده کفیل دهنده
conglutinative
التیام دهنده جوش دهنده
catalysts
تشکیلات دهنده سازمان دهنده
checks
تطبیق
conformation
تطبیق
matching
تطبیق
comparisons
تطبیق
adjustments
تطبیق
matches
تطبیق
match
تطبیق
confirmation
تطبیق
checked
تطبیق
harmonies
تطبیق
harmony
تطبیق
check
تطبیق
accommodating
تطبیق
comparison
تطبیق
adaptations
تطبیق
adaptation
تطبیق
collations
تطبیق
collation
تطبیق
adjustment
تطبیق
reconcilement
التیام تطبیق
conforming
تطبیق کردن
conforms
تطبیق کردن
jibed
تطبیق کردن
coordinator
تطبیق کننده
maladjustment
عدم تطبیق
dark adaptation
تطبیق با تاریکی
adjust
تطبیق دادن
adjusting
تطبیق دادن
conform
تطبیق کردن
conformed
تطبیق کردن
inapplicable
تطبیق نکردنی
adjustable
قابل تطبیق
completeness check
تطبیق کامل
accommodations
تطبیق موافقت
adapted
تطبیق شده
accommodation
تطبیق موافقت
maladjustments
عدم تطبیق
matched
تطبیق یافته
comparisons
تطبیق سنجش
compare with
تطبیق کردن
adjusts
تطبیق دادن
match
تطبیق تطابق
accommodates
تطبیق نمودن
matches
تطبیق تطابق
accommodated
تطبیق نمودن
accommodate
تطبیق دادن
accommodate
تطبیق نمودن
gibes
تطبیق کردن
fire coordination
تطبیق اتش
reconciling
تطبیق کردن
adaptations
تطبیق اقتباس
accommodates
تطبیق دادن
template matching
تطبیق الگوها
accommodated
تطبیق دادن
jibes
تطبیق کردن
coincidence
تطبیق برخورد
coincidences
تطبیق برخورد
jibing
تطبیق کردن
adaptation
تطبیق اقتباس
comparison
تطبیق سنجش
jibe
تطبیق کردن
reconciles
تطبیق کردن
identification
تطبیق تمیز
reconcile
تطبیق کردن
fire support coordination
تطبیق اتش
stock adjustment
تطبیق موجودی
collation
تطبیق دستخط ها
alignments
تطبیق دادن
accomodate
تطبیق کردن
concordances
تطبیق نامه
concordance
تطبیق نامه
check
تطبیق کردن
checked
تطبیق کردن
checks
تطبیق کردن
adjustments
تنظیم تطبیق
alignment
تطبیق دادن
collations
تطبیق دستخط ها
adapter
تطبیق کننده
adjusability
قابلیت تطبیق
verification
وارسی تطبیق
adaption
تطبیق اقتباس
certificate of compliance
گواهی تطبیق
versatility
تطبیق پذیری
adaptive
قابل تطبیق توافقی
inapplicably
بطوریکه تطبیق ننماید
irreconcilable
غیر قابل تطبیق
application of low to instances
تطبیق قانون با موارد
inapplicability
عدم تناسب یا تطبیق
adaptation kit
جعبه ابزار تطبیق
idealization
تطبیق یا تطابق با تصور
inventory reconciliation
تطبیق اسناد موجودی
choke impedance
امپدانس یا مقاومت فاهری چوک مقاومت پیچک
impedance
مقاومت فاهری الکتریسیته مقاومت سیم امپدانس
three state logic
: بالای منط قی , پایین منط قی و امپدانس بالا
tallies
تطبیق کردن مطابق بودن
tallies
تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tally
تطبیق کردن مطابق بودن
tallied
تطبیق کردن مطابق بودن
tallying
تطبیق کردن مطابق بودن
tallying
تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tally
تطبیق کردن حساب نگهداشتن
orients
روانه کردن تطبیق دادن
orienting
روانه کردن تطبیق دادن
orient
روانه کردن تطبیق دادن
tallied
تطبیق کردن حساب نگهداشتن
reconcilability
التیام پذیری قابلیت تطبیق
versatile
چندسو گرد تطبیق پذیر
sliding scales
جدول قابل تطبیق با در امدافراد
sliding scale
جدول قابل تطبیق با در امدافراد
tick
نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
ticked
نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
ticks
نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
accomodation
تطبیق طرز زندگی با محیط همراهی
to align oneself with somebody
خود را با کسی میزان
[تطبیق]
کردن
harmonist
موسیقی دان متخصص تطبیق روایات
time chart
جدول تطبیق ساعات نصف النهارات مختلف
coordination
تشریک مساعی تطبیق دادن هم اهنگ کردن
agriology
مطاله و تطبیق اداب و رسوم قبایل وحشی
homing adaptor
تطبیق کننده مسیر پروازهواپیما با جهت امواج راداریا ایستگاه کنترل
indicator
نشان دهنده دستگاه نشان دهنده
speed ring
طوقه تطبیق سرعت توپ پدافند هوایی طبله سرعت نما
self reacting
بطور خودکار متعادل شونده خود بخود تطبیق شونده
altitude azimuth
عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
fire coordination
هماهنگ کردن اتش تطبیق کردن اتشها
flexile
قابل تغییر قابل تطبیق
align
تنظیم کردن تطبیق کردن
aligning
تنظیم کردن تطبیق کردن
aligns
تنظیم کردن تطبیق کردن
aligned
تنظیم کردن تطبیق کردن
donors
دهنده
joggers
هل دهنده
irriguous
اب دهنده
shover
هل دهنده
pushers
هل دهنده
transferor
دهنده
pusher
هل دهنده
jogger
هل دهنده
donar
دهنده
giver
دهنده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com