Dictiornary-Farsi | تطبیق موافقت | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (9 milliseconds)

English	Persian
accommodation	تطبیق موافقت
accommodations	تطبیق موافقت


Other Matches

accommodating	تطبیق
adaptation	تطبیق
checks	تطبیق
confirmation	تطبیق
adjustment	تطبیق
checked	تطبیق
adaptations	تطبیق
check	تطبیق
collation	تطبیق
collations	تطبیق
adjustments	تطبیق
harmonies	تطبیق
match	تطبیق
conformation	تطبیق
comparison	تطبیق
matches	تطبیق
matching	تطبیق
comparisons	تطبیق
harmony	تطبیق
adjustments	تنظیم تطبیق
accommodates	تطبیق دادن
accommodates	تطبیق نمودن
completeness check	تطبیق کامل
adaption	تطبیق اقتباس
compare with	تطبیق کردن
adjusability	قابلیت تطبیق
accommodate	تطبیق دادن
accommodated	تطبیق نمودن
certificate of compliance	گواهی تطبیق
accommodated	تطبیق دادن
adapter	تطبیق کننده
check	تطبیق کردن
matches	تطبیق تطابق
match	تطبیق تطابق
adjustable	قابل تطبیق
adapter	تطبیق دهنده
identification	تطبیق تمیز
adjusts	تطبیق دادن
adjusting	تطبیق دادن
matched	تطبیق یافته
accomodate	تطبیق کردن
jibes	تطبیق کردن
accommodate	تطبیق نمودن
adjust	تطبیق دادن
checks	تطبیق کردن
checked	تطبیق کردن
adapted	تطبیق شده
maladjustment	عدم تطبیق
collation	تطبیق دستخط ها
concordances	تطبیق نامه
concordance	تطبیق نامه
reconcilement	التیام تطبیق
stock adjustment	تطبیق موجودی
jibing	تطبیق کردن
versatility	تطبیق پذیری
conformed	تطبیق کردن
conform	تطبیق کردن
inapplicable	تطبیق نکردنی
jibed	تطبیق کردن
jibe	تطبیق کردن
gibes	تطبیق کردن
alignment	تطبیق دادن
maladjustments	عدم تطبیق
conforms	تطبیق کردن
comparisons	تطبیق سنجش
collations	تطبیق دستخط ها
adaptation	تطبیق اقتباس
fire support coordination	تطبیق اتش
fire coordination	تطبیق اتش
reconciling	تطبیق کردن
verification	وارسی تطبیق
dark adaptation	تطبیق با تاریکی
coordinator	تطبیق کننده
reconciles	تطبیق کردن
reconcile	تطبیق کردن
alignments	تطبیق دادن
comparison	تطبیق سنجش
coincidence	تطبیق برخورد
adaptations	تطبیق اقتباس
conforming	تطبیق کردن
template matching	تطبیق الگوها
coincidences	تطبیق برخورد
adapter bearing	یاطاقان تطبیق دهنده
adapter sleeve	پوسته تطبیق دهنده
adapter boards	برد تطبیق دهنده
adaptation kit	جعبه ابزار تطبیق
acoustic coupler	تطبیق دهنده صوتی
adapter arbor	میله تطبیق دهنده
adapters	تطبیق دهنده ماسوره
application of low to instances	تطبیق قانون با موارد
fire support coordinator	تطبیق دهنده اتشها
idealization	تطبیق یا تطابق با تصور
impedance comparator	تطبیق دهنده امپدانس
adaptive	قابل تطبیق توافقی
inapplicably	بطوریکه تطبیق ننماید
inventory reconciliation	تطبیق اسناد موجودی
inapplicability	عدم تناسب یا تطبیق
adapter toolholder	ابزارگیر تطبیق دهنده
adaptor	تطبیق دهنده ماسوره
adapter flange	فلانژ تطبیق دهنده
adaptors	تطبیق دهنده ماسوره
adapter booster	غلاف تطبیق دهنده
irreconcilable	غیر قابل تطبیق
channel adapter	تطبیق دهنده کانال
versatile	چندسو گرد تطبیق پذیر
tallied	تطبیق کردن مطابق بودن
orients	روانه کردن تطبیق دادن
sliding scale	جدول قابل تطبیق با در امدافراد
orienting	روانه کردن تطبیق دادن
orient	روانه کردن تطبیق دادن
sliding scales	جدول قابل تطبیق با در امدافراد
reconcilability	التیام پذیری قابلیت تطبیق
tallies	تطبیق کردن مطابق بودن
tallying	تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tallied	تطبیق کردن حساب نگهداشتن
adaptation kit	جعبه وسایل تطبیق دهنده
tallies	تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tally	تطبیق کردن مطابق بودن
tally	تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tallying	تطبیق کردن مطابق بودن
harmonist	موسیقی دان متخصص تطبیق روایات
to align oneself with somebody	خود را با کسی میزان [تطبیق] کردن
tick	نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
ticks	نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
ticked	نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
accomodation	تطبیق طرز زندگی با محیط همراهی
time chart	جدول تطبیق ساعات نصف النهارات مختلف
agriology	مطاله و تطبیق اداب و رسوم قبایل وحشی
coordination	تشریک مساعی تطبیق دادن هم اهنگ کردن
congruity	موافقت
assentation	موافقت
acquiescence	موافقت
accompt	موافقت
congeniality	موافقت
agreement	موافقت
agreeableness	موافقت
agreeability	موافقت
agreements	موافقت
settle for <idiom>	موافقت با
consentaneity	موافقت
approbation	موافقت
consenting	موافقت
understanding	موافقت
understandings	موافقت
accord	موافقت
keeping	موافقت
accordance	موافقت
approval	موافقت
ententes cordiales	موافقت
ententes	موافقت
consents	موافقت
entente	موافقت
adhesion	موافقت
sympathy	موافقت
sympathies	موافقت
consented	موافقت
concurrence	موافقت
consent	موافقت
accommodating	موافقت
accorded	موافقت
union	موافقت
accords	موافقت
unions	موافقت
homologate	موافقت کردن
implicit agreement	موافقت ضمنی
incompliance	عدم موافقت
incongrvity	عدم موافقت
concordat	موافقت نامه
approbate	موافقت کردن
congruency	موافقت تناسب
congruence	موافقت تناسب
compliable	قابل موافقت
accord	موافقت کردن
accorded	موافقت کردن
assentient	موافقت دهنده
gentlemen's agreement	موافقت شرافتمندانه
non cincurrence	عدم موافقت
acquiesce	موافقت کردن
consented	موافقت کردن
consent	موافقت کردن
complying	موافقت کردن
comply	موافقت کردن
complies	موافقت کردن
non compliance	عدم موافقت
non concurrence	عدم موافقت
non placer	موافقت نمیشود
propitiousness	موافقت مساعدت
quota agreement	موافقت سهمیه
consents	موافقت کردن
to come in to line	موافقت کردن
to come to an agreement	موافقت پیداکردن
to look after	موافقت کردن
verbal agreement	موافقت شفاهی
come to terms <idiom>	به موافقت رسیدن
go along <idiom>	موافقت کردن
consenting	موافقت کردن
in league with <idiom>	موافقت مخفیانه
no go <idiom>	موافقت نکردن
complied	موافقت کردن
jibe	موافقت کردن