Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (15 milliseconds)
English
Persian
adapter
تطبیق کننده
coordinator
تطبیق کننده
Search result with all words
antivignetting filter
صافی هماهنگ کننده نور صافی تطبیق نور
homing adaptor
تطبیق کننده مسیر پروازهواپیما با جهت امواج راداریا ایستگاه کنترل
Other Matches
adaptations
تطبیق
accommodating
تطبیق
matches
تطبیق
matching
تطبیق
check
تطبیق
confirmation
تطبیق
collations
تطبیق
collation
تطبیق
match
تطبیق
harmonies
تطبیق
harmony
تطبیق
checks
تطبیق
adjustment
تطبیق
checked
تطبیق
comparisons
تطبیق
adjustments
تطبیق
conformation
تطبیق
comparison
تطبیق
adaptation
تطبیق
accomodate
تطبیق کردن
verification
وارسی تطبیق
fire support coordination
تطبیق اتش
collation
تطبیق دستخط ها
accommodations
تطبیق موافقت
accommodation
تطبیق موافقت
maladjustment
عدم تطبیق
maladjustments
عدم تطبیق
adjusts
تطبیق دادن
concordances
تطبیق نامه
concordance
تطبیق نامه
adjusting
تطبیق دادن
adjust
تطبیق دادن
versatility
تطبیق پذیری
collations
تطبیق دستخط ها
fire coordination
تطبیق اتش
comparisons
تطبیق سنجش
coincidence
تطبیق برخورد
coincidences
تطبیق برخورد
conformed
تطبیق کردن
conform
تطبیق کردن
comparison
تطبیق سنجش
adjustable
قابل تطبیق
dark adaptation
تطبیق با تاریکی
matches
تطبیق تطابق
adjusability
قابلیت تطبیق
identification
تطبیق تمیز
reconcilement
التیام تطبیق
completeness check
تطبیق کامل
adaption
تطبیق اقتباس
conforms
تطبیق کردن
adapter
تطبیق دهنده
adjustments
تنظیم تطبیق
match
تطبیق تطابق
check
تطبیق کردن
adapted
تطبیق شده
template matching
تطبیق الگوها
stock adjustment
تطبیق موجودی
accommodates
تطبیق دادن
reconcile
تطبیق کردن
adaptations
تطبیق اقتباس
conforming
تطبیق کردن
compare with
تطبیق کردن
reconciles
تطبیق کردن
reconciling
تطبیق کردن
checks
تطبیق کردن
certificate of compliance
گواهی تطبیق
checked
تطبیق کردن
inapplicable
تطبیق نکردنی
adaptation
تطبیق اقتباس
accommodate
تطبیق دادن
accommodate
تطبیق نمودن
jibed
تطبیق کردن
jibes
تطبیق کردن
accommodated
تطبیق دادن
jibing
تطبیق کردن
jibe
تطبیق کردن
accommodated
تطبیق نمودن
alignment
تطبیق دادن
alignments
تطبیق دادن
matched
تطبیق یافته
gibes
تطبیق کردن
accommodates
تطبیق نمودن
impedance comparator
تطبیق دهنده امپدانس
adapter toolholder
ابزارگیر تطبیق دهنده
adapter sleeve
پوسته تطبیق دهنده
adapter booster
غلاف تطبیق دهنده
adapter boards
برد تطبیق دهنده
adapter bearing
یاطاقان تطبیق دهنده
adapter flange
فلانژ تطبیق دهنده
adapters
تطبیق دهنده ماسوره
application of low to instances
تطبیق قانون با موارد
adaptors
تطبیق دهنده ماسوره
fire support coordinator
تطبیق دهنده اتشها
channel adapter
تطبیق دهنده کانال
idealization
تطبیق یا تطابق با تصور
irreconcilable
غیر قابل تطبیق
inventory reconciliation
تطبیق اسناد موجودی
adaptor
تطبیق دهنده ماسوره
adapter arbor
میله تطبیق دهنده
inapplicability
عدم تناسب یا تطبیق
inapplicably
بطوریکه تطبیق ننماید
acoustic coupler
تطبیق دهنده صوتی
adaptive
قابل تطبیق توافقی
adaptation kit
جعبه ابزار تطبیق
tally
تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tallied
تطبیق کردن مطابق بودن
reconcilability
التیام پذیری قابلیت تطبیق
tallied
تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tallies
تطبیق کردن مطابق بودن
tallies
تطبیق کردن حساب نگهداشتن
tally
تطبیق کردن مطابق بودن
sliding scales
جدول قابل تطبیق با در امدافراد
versatile
چندسو گرد تطبیق پذیر
tallying
تطبیق کردن مطابق بودن
tallying
تطبیق کردن حساب نگهداشتن
orients
روانه کردن تطبیق دادن
orienting
روانه کردن تطبیق دادن
orient
روانه کردن تطبیق دادن
sliding scale
جدول قابل تطبیق با در امدافراد
adaptation kit
جعبه وسایل تطبیق دهنده
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
harmonist
موسیقی دان متخصص تطبیق روایات
accomodation
تطبیق طرز زندگی با محیط همراهی
to align oneself with somebody
خود را با کسی میزان
[تطبیق]
کردن
tick
نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
ticks
نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
ticked
نشانی که دررسیدگی و تطبیق ارقام بکارمیرود
coordination
تشریک مساعی تطبیق دادن هم اهنگ کردن
agriology
مطاله و تطبیق اداب و رسوم قبایل وحشی
time chart
جدول تطبیق ساعات نصف النهارات مختلف
speed ring
طوقه تطبیق سرعت توپ پدافند هوایی طبله سرعت نما
self reacting
بطور خودکار متعادل شونده خود بخود تطبیق شونده
altitude/height hold
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
fire coordination
هماهنگ کردن اتش تطبیق کردن اتشها
homogeneous computer network
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
vasomotor
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
steam fitter
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
del credere
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
detonator
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
changer
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
makgi boowi
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
distractive
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
interceptor
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
detonators
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
interceptors
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
search jammer
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
claqueur
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
prepossessing
مجذوب کننده جلب توجه کننده
sprining charge
خرج چال کننده یا گود کننده
expostulator
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
suppressive
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
padding
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
align
تنظیم کردن تطبیق کردن
aligns
تنظیم کردن تطبیق کردن
aligning
تنظیم کردن تطبیق کردن
aligned
تنظیم کردن تطبیق کردن
flexile
قابل تغییر قابل تطبیق
astigmatizer
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
vibrator
ارتعاش کننده نوسان کننده
lifter
مرتفع کننده برطرف کننده
designative
اشاره کننده تعیین کننده
sniffy
افهار تنفر کننده فن فن کننده
contractive
جمع کننده چوروک کننده
trimmer
دستکاری کننده صاف کننده
gesticulant
اشاره کننده وحرکت کننده
prosecutor
پیگرد کننده تعقیب کننده
presentor
ارائه کننده معرفی کننده
prosecutors
پیگرد کننده تعقیب کننده
desolator
ویران کننده متروک کننده
provisioner
تدارک کننده تهیه کننده
desolater
ویران کننده متروک کننده
acknowledger
تصدیق کننده قبول کننده
presenter
ارائه کننده معرفی کننده
modifier
اصلاح کننده تعدیل کننده
modifiers
اصلاح کننده تعدیل کننده
divider
جدا کننده تقسیم کننده
diverting
سرگرم کننده منحرف کننده
discriminant
تفکیک کننده جدا کننده
oppressive
خورد کننده ناراحت کننده
preventive
حفافت کننده جلوگیری کننده
practicer
تمرین کننده مشق کننده
striking force
نیروی تک کننده یا کمین کننده
corrupter
فاسد کننده منحرف کننده
transmitter
منتقل کننده مخابره کننده
toaster
سرخ کننده برشته کننده
toasters
سرخ کننده برشته کننده
coordinator
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
accaimer
هلهله کننده تحسین کننده
thwarter
خنثی کننده مسدود کننده
corruptor
فاسد کننده منحرف کننده
presenters
ارائه کننده معرفی کننده
transmitters
منتقل کننده مخابره کننده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com