Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (35 milliseconds)
English
Persian
assume
تظاهر کردن تقلید کردن
assumes
تظاهر کردن تقلید کردن
Other Matches
backslap
تظاهر بصمیمیت کردن چاخان کردن
shams
تظاهر کردن
sham
تظاهر کردن
pass off
<idiom>
تظاهر کردن
affects
تظاهر کردن به
affect
تظاهر کردن به
pretend
تظاهر کردن
feign
تظاهر کردن
dissemble
تظاهر کردن
sham
تظاهر کردن
demonstration
تظاهر به انجام عملیات کردن
demonstrations
تظاهر به انجام عملیات کردن
To pretend sickness(ignorance).
تظاهر به ناخوشی ( بی اطلاعی وناآگاهی ) کردن
demonstrated
نشان دادن تظاهر به عمل کردن
demonstrate
نشان دادن تظاهر به عمل کردن
demonstrates
نشان دادن تظاهر به عمل کردن
demonstrating
نشان دادن تظاهر به عمل کردن
emulate
تقلید کردن
personate
تقلید کردن از
mimicked
تقلید کردن
mimic
تقلید کردن
fabricating
تقلید کردن
simulafe
تقلید کردن
emulating
<adj.>
<pres-p.>
تقلید کردن
emulates
تقلید کردن
emulated
تقلید کردن
fabricated
تقلید کردن
pantomiming
<adj.>
<pres-p.>
تقلید کردن
mock up
تقلید کردن
fabricate
تقلید کردن
patterning
تقلید کردن
mimics
تقلید کردن
mimicking
<adj.>
<pres-p.>
تقلید کردن
fabricates
تقلید کردن
to go to school to
یاد گرفتن یا تقلید کردن از
to copyright
حق چاپ و تقلید را محفوظ کردن
travesties
تقلید مسخره امیز کردن
travesty
تقلید مسخره امیز کردن
simulating
تقلید نشان دادن وانمود کردن
simulates
تقلید نشان دادن وانمود کردن
simulate
تقلید نشان دادن وانمود کردن
piracy
چاپ کردن تالیف دیگری بدون اجازه تقلید غیر قانونی اثر دیگری privateer
prudery
تظاهر
grimacing
تظاهر
grimaced
تظاهر
pretensions
تظاهر
pretenses
تظاهر
effusions
تظاهر
pretense
تظاهر
eyewash
تظاهر
fakery
تظاهر
displaying
تظاهر
make-believe
تظاهر
make believe
تظاهر
affectations
تظاهر
affectation
تظاهر
pretences
تظاهر
pretence
تظاهر
display
تظاهر
displayed
تظاهر
displays
تظاهر
semblance
تظاهر
effusion
تظاهر
grimaces
تظاهر
pretension
تظاهر
grimace
تظاهر
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
simulation
وانمود تظاهر
gleamed
تظاهر موقتی
ostensive
تظاهر امیز
gleaming
تظاهر موقتی
gleams
تظاهر موقتی
simulations
وانمود تظاهر
flashiness
خودفروشی تظاهر
preciosity
تصنع تظاهر
gleam
تظاهر موقتی
ostentation
خود فروشی تظاهر
take a dive
تظاهر به ناک اوت
feinting
نمایش دروغی تظاهر
feint
نمایش دروغی تظاهر
feint
تظاهر به عملیات تظاهرات
feinting
تظاهر به عملیات تظاهرات
feints
نمایش دروغی تظاهر
feints
تظاهر به عملیات تظاهرات
feinted
تظاهر به عملیات تظاهرات
feinted
نمایش دروغی تظاهر
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
She was pretending to be happy.
او
[زن]
تظاهر به شاد بودن کرد.
His liberalism is merely a pose
[an act]
آزادمنشی او فقط تظاهر است
The demonstrators were waving the flags.
تظاهر کنندگان پرچمها راتکان می دادند
put up a good front
<idiom>
وانمودبه خوشحالی ،تظاهر به خوشحال بودن
To stage political demonstrations.
تظاهرات سیاسی برپاکردناسلااهل تظاهر نیستم
one two
تظاهر شمشیربازبه دفاع و حمله در همان مسیر
face dodge
گول زدن حریف با تظاهر به پاس دادن
To be a bit la – di – da .
«مکش مرگ ما» بودن ( پرافاده و اهل تظاهر )
capturing
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
apery
تقلید
infringement
تقلید
infringements
تقلید
imitations
تقلید
sequacity
تقلید
mimicry
تقلید
imitativeness
تقلید
faked
تقلید
emulation
تقلید
fake
تقلید
fakes
تقلید
imitation
تقلید
mimesis
تقلید
mimetism
تقلید حفافتی
burlesque
تقلید و هجوکردن
stereotyped
تقلید شده
mimesis
تقلید واگیری
exemplary
شایان تقلید
farces
تقلید لودگی
mock
تقلید دراوردن
imitatively
از روی تقلید
mocks
تقلید دراوردن
hokeypokey
تقلید واداواصول
monkey
تقلید دراوردن
farce
تقلید لودگی
monkeys
تقلید دراوردن
imitativeness
استعداد تقلید
mocked
تقلید دراوردن
burlesques
تقلید و هجوکردن
imitable
قابل تقلید
imitative of
تقلید کننده از
copyright
چاپ و تقلید
mimed
تقلید دراوردن
copyrights
حق چاپ و تقلید
copyright
حق چاپ و تقلید
copyrights
چاپ و تقلید
pantomime
تقلید در اوردن
miming
تقلید دراوردن
mimetism
تقلید استتاری
terminal emulation
تقلید ترمینالی
simulation
تقلید تمارض
mime
تقلید دراوردن
pantomimes
تقلید در اوردن
impressionist
تقلید درآور
mimes
تقلید دراوردن
imitability
قابلیت تقلید
impressionists
تقلید درآور
simulations
تقلید تمارض
mimetic
وابسته به تقلید
take for granted
<idiom>
تقلید از چیزی
mocking
تقلید دراوردن
parodies
تقلید مسخره امیزکردن
inimitable
غیر قابل تقلید
adopting the opinion
تقلید در مسائل شرعی
sequacious
اهل تقلید تابع
mimesis
تقلید هنر از واقعیات
birdcall
تقلید صدای پرنده
burlesque
تقلید رقص لخت
parody
تقلید مسخره امیزکردن
copycat
<idiom>
تقلید از شخص دیگری
burlesques
تقلید رقص لخت
pastiche
تقلید ادبی یا صنعتی از اثاراستادان فن
it is copyright
حق چاپ و تقلید محفوظ است
pastiches
تقلید ادبی یا صنعتی از اثاراستادان فن
mime
تقلید نمایش بدون گفتگو
mimes
تقلید نمایش بدون گفتگو
mimed
تقلید نمایش بدون گفتگو
miming
تقلید نمایش بدون گفتگو
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verify
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
orienting
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper
[metal or glass]
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
orients
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
inimitably
چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
onomatopoeic
به تقلید صدغا درست شده تقلیدی
quarterback draw
نوعی حمله که مهاجم پشت خط مرکزی با تظاهر به پاس عقب می رود و بعد خودبجلو میشتابد
parody
نوشته یاشعری که تقلید از سبک دیگری باشد
transvestism
تقلید از روش و طرز لباس جنس مخالف
parodies
نوشته یاشعری که تقلید از سبک دیگری باشد
to appeal
[to]
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
concentrate
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
buck up
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
concentrating
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
tae
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
calk
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
serves
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigning
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com