English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
back lash eliminator تعادل در مسیر مرده
Other Matches
stabilising به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilized به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilised به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilises به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilizes به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilize به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilization برقرار کردن تعادل یاثبات گلوله در مسیر
stillborn زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
stillbirths زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
keb میشی که بره مرده انداخته یابره اش مرده است
stillbirth زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
dog cheap مفت مسلم بقیمت سگ مرده یاصاحب مرده
self poise تعادل بدون پایه یا پشیبان تعادل ناپایدار
walras law براساس این قانون در تعادل عمومی بازارها با دخالت بازار پول چنانچه تعدادی بازار کالا درحالت تعادل قرارداشته باشنددر این صورت بازار بعدی که میتواند بازار پول باشد نیز درحالت تعادل قرار خواهدداشت
dead wool پشم مرده [که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.]
counterweights حالت تعادل وزنه تعادل
counterweight حالت تعادل وزنه تعادل
fasts سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fastest سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fasted سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fast سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
lane مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
lanes مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
switched network backup انتخاب کاربر برای مسیر جانبی از شبکه وقتی که مسیر اول مشغول است
multithread طرح برنامه که از بیش یک مسیر منط قی استفاده میکند و هر مسیر همزمان اجرا میشود
grooves خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
groove خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
landing approach مسیر نشستن هواپیما مسیر پیاده شدن به ساحل
ball cushion دیوار پشتی دار در انتهای مسیر گوی بولینگ که مانع برگرداندن میله به مسیر میشود
crane rail مسیر حرکت پاتیل جرثقیل مسیر بالابر
transit route مسیر دریایی بین المللی مسیر ترانزیت راه ترانزیت
summit حداکثر ارتفاع قله مسیر بلندترین قله مسیر گلوله
midcourse guidance هدایت موشک در مسیر میانه یا مسیر پرواز ازاد موشک
summits حداکثر ارتفاع قله مسیر بلندترین قله مسیر گلوله
base of trajectory تصویر افقی مسیر گلوله پایه مسیر گلوله
fire lane مسیر تیراندازی دریایی مسیر پاک شده تیراندازی
nodes ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
node ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
in the dust مرده
dead مرده
one-man یک مرده
his heart sank دل مرده شد
one man یک مرده
at rest مرده
exanimate مرده
hearses مرده کش
deceased مرده
low spirited دل مرده
low-spirited دل مرده
hearse مرده کش
extinct مرده
defunct مرده
lifeless مرده
six feet under <idiom> مرده
vapid مرده
stillbirth مرده زاد
dead load بار مرده
inhumationist مرده خاک کن
dead soils خاکهای مرده
stillbirths مرده زاد
dead volume حجم مرده
blate روح مرده
parted درگذشته مرده
down with him مرده باد
dull finish کالیبر مرده
dull finish رخده مرده
air slaked lime اهک مرده
dead band نوار مرده
dead as a d. بکلی مرده
dead ball توپ مرده
idle wire سیم مرده
exanimate دل مرده وبیروح
out of play توپ مرده
dead storage حجم مرده
deadness حالت مرده
death day سال مرده
dead storage گنجایش مرده
death feigning مرده نمایی
ground swell موج مرده
playing dead مرده نمایی
death watch پاسبان مرده
death's head جمجمه مرده
dead rise فاصله مرده
morgues مرده خانه
morgue مرده خانه
deadball توپ مرده
idle turn کلاف مرده
dead time زمان مرده
living corpse مرده متحرک
cremation مرده سوزانی
cremations مرده سوزانی
autopsies تشریح مرده
slaked lime اهک مرده اهک مرده
autopsy تشریح مرده
saprophage مرده خوار
defunct مرده درگذشته
resurrectionist مرده دزد
resurrection man مرده دزد
time lags زمان مرده
time lag زمان مرده
still born مرده بدنیاامده
dead space فضای مرده
dead as a doornail <idiom> کاملا مرده
swell موج مرده
swelled موج مرده
swells موج مرده
reliquiae مرده ریگ
death mask قیافه مرده
widowers مرد زن مرده
necrophagous مرده خور
necrophobia مرده هراسی
murrain گوشت مرده
necrolatry مرده پرستی
necromania مرده پرستی
necrophilia مرده گرایی
necrophagous مرده خوار
necropsy مرده نگری
death masks قیافه مرده
lyke wake پاسبانی مرده در شب
non productive time زمان مرده
pah مرده شور
widower مرد زن مرده
steadiest مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadied مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
dog leg شاخه مسیر شاخه انحرافی از مسیر اصلی
steadies مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steadying مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
steady مسیر ثابت فرمان مسیر را ثابت نگهدارید
departed مرده درگذشته مرحوم
necromimesis خود مرده انگاری
blast it مرده شورش را ببرد
balefire اتش مرده سوزانی
eloge ستایش شخص مرده
aeropause منطقه جوی مرده
autopsy تشریح نسج مرده
death mask ماسک صورت مرده
autopsies تشریح نسج مرده
d. paleness رنگ ارام مرده
cirerar yurn فرف خاکستر مرده
time lags فاصله زمانی مرده
time lag فاصله زمانی مرده
cadaveric دارای رنگ مرده
mortuary مرده شوی خانه
mortuaries مرده شوی خانه
inheritances مرده ریگ وراثت
inheritance مرده ریگ وراثت
death masks ماسک صورت مرده
he seems to have died ازقرارمعلوم مرده است
still born مرده زاییده شده
sloughy شبیه پوست مرده
sequestrum قسمت بافت مرده
plague on it مرده شورش ببرد
funeral home مرده شوی خانه
protoxlead سنگ مرده مرتک
Speak well of the dead . <proverb> پشت سر مرده بد نگو.
gralloch احشای گوزن مرده
He is not dead by any chance , is he ? نکند مرده باشد ؟
dead-house مرده شوی خانه
palled تابوت محتوی مرده حائل
pall تابوت محتوی مرده حائل
palling تابوت محتوی مرده حائل
palls تابوت محتوی مرده حائل
deathy مرگ نما مرده وار
cadaverous دارای رنگ پریده و مرده
heritage مرده ریگ سهم موروثی
sciomantic غیبگو از روی سایه مرده
prosector تشریح کننده بدن مرده
natimortality امار مرده زاییده شدگان
To be crazy about agirl . کشته مرده دختری بودن
convoy routing تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
trunkair route مسیر هوایی استراتژیکی مسیر حرکت و حمل و نقل استراتژیکی هوایی
dragway مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
dragstrip مسیر مسابقه موتورسیکلت رانی سرعت مسیر مسابقه قایقرانی سرعت
par تعادل
astatic بی تعادل
line balance تعادل خط
equilibrium تعادل
stasis تعادل
stability تعادل
equivalence تعادل
equality تعادل
unbalancing تعادل
unbalances تعادل
unbalance تعادل
static sense حس تعادل
equipoise تعادل
balance تعادل
equivalency تعادل
equipollence تعادل
balances تعادل
f. pile or pyre توده هیزم که مرده راروی ان میسوزانند
ossuary محل امانت گذاری استخوان مرده
urns گلدان یا فرف محتوی خاکستر مرده
sciomacy غیب گویی از روی سایه مرده
wraiths روح مرده کمی قبل یا پس از مرگ
wraith روح مرده کمی قبل یا پس از مرگ
necrotic دارای بافت مرده یااستخوان فاسد
postmortem مرده رامعاینه وکالبد شکافی کردن
funeral pyre توده هیزم که مرده را روی ان میسوزانند
ossuary فرف مخصوص نگاهداری استخوانهای مرده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com