Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
stern chase
تعاقب کشتی فراری
Other Matches
pursuit course
جریان تعاقب مسیر تعاقب مدت تعاقب
pursued
تعاقب
pursues
تعاقب
pursue
تعاقب
pursuance
تعاقب
pursuing
تعاقب
pursuit
تعاقب
pursuits
تعاقب
curve of pursuit
منحنی تعاقب
tailer
تعاقب کننده
pursuits
تعاقب کردن
heeler
تعاقب کننده
pursuit
تعاقب کردن
direct pressure
تعاقب کردن مستقیم دشمن
topgallant
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
chaser
مشروبی که بدرقه نوشابهای باشد تعاقب کننده
chasers
مشروبی که بدرقه نوشابهای باشد تعاقب کننده
runaway
فراری
escapee
فراری
fugitive
فراری
fugitives
فراری
deserters
فراری
evacuee
فراری
deserter
فراری
volatileness
فراری
rampant
<adj.>
فراری
evacuees
فراری
defector
فراری
run away
فراری
defectors
فراری
refugee
فراری
refugees
فراری
absconder
فراری
elusive
فراری
lamister
فراری
lamster
فراری
fugitively
بشکل فراری
The fujitive ( elusive ) prisoner .
زندانی فراری
gleanings
ریزه فراری
runaway
شخص فراری
bleeder resistor
مقاومت فراری
bleeder current
جریان فراری
fugitiveness
پناهنده یا فراری
straggler
فراری سرگردان
stragglers
فراری سرگردان
induction relay
رله فراری
lamster
فراری ازقانون
lamister
فراری ازقانون
escaped slave
برده فراری
flyaway
فرار فراری
to put to flight
فراری کردن
low test
دارای خاصیت فراری
scatback
توپدار سریع و فراری
run away
گریختن شخص فراری
fugitives
سرباز فراری گریخته
slackers
فراری ازخدمت نظام
desert from military service
فراری از خدمت نظام
wetback
مهاجر فراری مکزیکی
slacker
فراری ازخدمت نظام
fugitive
سرباز فراری گریخته
scuppered
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
load line
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
ship's manifest
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
respondentia
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
hawse
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
carry ship
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
embarkation
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
supercargo
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
lazar housek
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
keel
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
gunroom
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
keels
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
dan runner
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
waterline
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
bill of health
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
An apple a day keeps the doctor away.
<proverb>
غذای خوب طبیب را فراری می دهد.
usura maritima
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
pursues
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursue
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursuing
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursued
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
Gasoline is volatile .
بنزین ماده فراری است ( زود می پرد )
windjammer
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
evacuees
فراری یا پناهندهای که درموقع جنگ محل خودراتخلیه میکند
evacuee
فراری یا پناهندهای که درموقع جنگ محل خودراتخلیه میکند
internees
فراری ازخطوط دشمن افراد وارد شده به منطقه
internee
فراری ازخطوط دشمن افراد وارد شده به منطقه
neutrino
ذره کوچک فراری با جرم درحال سکون صفر واپسین 5/0
fumigant
ماده فراری که بعنوان ضدعفونی برای دفع افات بکارمیرود
In this contract , there are no loopholes for either party .
دراین قرار داد هیچ را ؟ فراری برای طرفین نیست
quarterdecks
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdeck
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yawed
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
overboard
از کشتی بدریا روی کشتی
sailboats
کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboat
کشتی بادبانی کشتی بادی
piracy
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
free on boand
تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
shadower
یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
orthodromics
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
semi naufragium
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
orthodromy
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
prow
کشتی عرشه کشتی
prows
کشتی عرشه کشتی
keelage
حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
light ship
کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
line crosser
فراری از منطقه دشمن به خطوط خودی نفوذکننده به منطقه خودی
dock receipt
قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
skeg
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skag
قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
sail ho!
کشتی !کشتی !
wrestling
کشتی
foreship
سر کشتی
hulk
کشتی
deck
پل کشتی
on the sea
در کشتی
on the water
در کشتی
decked
پل کشتی
on shipboard
در کشتی
carina
کشتی
bilge
اب ته کشتی
carinae
کشتی
flattest
پل کشتی
ships
کشتی
puppis
کشتی دم
afloat
در کشتی
on board a ship
در کشتی
decks
پل کشتی
ship
کشتی
Take a copper vessel, pour water in it and let it stay overnight
کشتی مس
aft
در پس کشتی
bottom
کشتی
argo
کشتی
bottoms
کشتی
by water
با کشتی
ark
کشتی
ship haven
یک کش کشتی
catch
کشتی کج
vessel
کشتی
vessels
کشتی
boarded
کشتی
board
کشتی
flat
پل کشتی
collier
کشتی
hulks
کشتی
bos'n
افسر کشتی
passenger liner
کشتی مسافری
exs
تحویل از کشتی
bosun
افسر کشتی
bosuns
افسر کشتی
cargo boat
کشتی باری
fob
تحویل کشتی
berthed
خوابگاه کشتی
passenger liner
کشتی مسافربری
parent ship
کشتی مادر
predial or prae
کشتی روستایی
shipboard
کنار کشتی
bulkhead
تیغه در کشتی
bo's'n
افسر کشتی
pleasure boat
کشتی تفرجی
bulkheads
تیغه در کشتی
tonnage
فرفیت کشتی
cargo liner
کشتی باری
privateer
کشتی مسلح
shipboard
پهلوی کشتی
seaway
مسیر کشتی
combatant vessel
کشتی جنگی
sea gauge
اب نشین کشتی
sea fight
جنگ کشتی ها
sea anchor
لنگر کشتی
screwpropeller
پروانه کشتی
cockswain
پیشکارکارکنان کشتی
sailing vessel
کشتی بادبانی
coxswain
مباشر کشتی
cargo
محموله کشتی
cargoes
محموله کشتی
shipbuilding
کشتی سازی
ship building
کشتی سازی
ship handling
مانور با کشتی
propeller
پروانه کشتی
ship's master
افسرارشد کشتی
commercial marine
کشتی تجاری
commondo ship
کشتی نیروبر
dockyard
تعمیرگاه کشتی
ship safety
سلامت کشتی
dockyards
تعمیرگاه کشتی
ship propeller
پروانه کشتی
ship papers
اسناد کشتی
wrecked
کشتی شکسته
cook house
اشپزخانه کشتی
dock
تعمیرگاه کشتی
docked
تعمیرگاه کشتی
double-deckers
کشتی دوعرشهای
strand
به گل نشستن کشتی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com