Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
interpretation
تعبیر ترجمه
interpretations
تعبیر ترجمه
Other Matches
interpretable
تعبیر کردنی تعبیر پذیر
lexical analysis
مرحلهای در ترجمه برنامه که نرم افزار کامپایل یا ترجمه کلمات کلیدی برنامه را با دستورات که ماشین جایگزین کند
interpreted
ترجمه کردن ترجمه شفاهی کردن
interpret
ترجمه کردن ترجمه شفاهی کردن
interprets
ترجمه کردن ترجمه شفاهی کردن
interpreting
ترجمه کردن ترجمه شفاهی کردن
phrased
تعبیر
interpretation
تعبیر
comment
تعبیر
commented
تعبیر
expressions
تعبیر
renderings
تعبیر
phrases
تعبیر
rendering
تعبیر
interpretations
تعبیر
phrase
تعبیر
commenting
تعبیر
Alucinari
تعبیر
expression
تعبیر
hermeneutic
تعبیر
construing
تعبیر
explanation
شرح تعبیر
explanations
شرح تعبیر
misconstruction
تعبیر نادرست
misconstruction
تعبیر غلط
oneirocritic
خواب تعبیر کن
euphemisms
حسن تعبیر
euphemistically
باحسن تعبیر
euphemism
حسن تعبیر
misconstructions
تعبیر نادرست
misconstructions
تعبیر غلط
invert
سوء تعبیر
inverting
سوء تعبیر
inverts
سوء تعبیر
idiom
تعبیر ویژه
idioms
تعبیر ویژه
an abstract term
تعبیر تصویری
an interpreter of dreams
خواب تعبیر کن
an interpreter of dreams
تعبیر گو معبر
dream interpretation
تعبیر رویا
interpretation of a dream
تعبیر خواب
misconsture
بد تعبیر کردن
misreads
بد تعبیر کردن
misreading
بد تعبیر کردن
misinterpretation
سوء تعبیر
construction
تعبیر ساختمان
constructions
تعبیر ساختمان
phrase
تعبیر کردن
misread
بد تعبیر کردن
phrased
تعبیر کردن
phrases
تعبیر کردن
misconstrue
بد تعبیر کردن
misconstrued
بد تعبیر کردن
misconstrues
بد تعبیر کردن
misconstruing
بد تعبیر کردن
troplogy
تعبیر مجازی
read
تعبیر کردن
reads
تعبیر کردن
commenting
تعبیر کردن
commented
تعبیر کردن
comment
تعبیر کردن
translatable
قابل تعبیر
euphemisic
وابسته به حسن تعبیر
atticism
تعبیر یا اصطلاح اتنی
latinism
تعبیر یا اصطلاح لاتینی
euphemisical
وابسته به حسن تعبیر
euphemisical
دارای حسن تعبیر
euphemistic
دارای حسن تعبیر
euphemisic
دارای حسن تعبیر
proverbial expression
تعبیر ضرب المثلی
travesty
تعبیر هجو امیز
travesties
تعبیر هجو امیز
proverbial phrase
تعبیر مثلی یا ضرب المثلی
segments
از تعبیر جدا شده است
takes
تعبیر یا تفسیرکردن حمل کردن بر
segment
از تعبیر جدا شده است
take
تعبیر یا تفسیرکردن حمل کردن بر
barbarize
با تعبیر بیگانه و غیر مصطلح امیختن
pragmatize
موافق دلائل عقلی تعبیر کردن
stalinism
سیستم فکری مارکسیسم به نحوی که استالین ان را تعبیر و تفسیرکرده است
rendering
ترجمه
rendition
ترجمه
translations
ترجمه
versions
ترجمه
compilations
ترجمه
renditions
ترجمه
interpretations
ترجمه
interpretation
ترجمه
version
ترجمه
renderings
ترجمه
translation
ترجمه
translation
ترجمه
compilation
ترجمه
verba accipienda sunt secundum
materiam subjectam الفاظ باید به مقتضای موضوع تعبیر و تفسیر شوند
translation agency
موسسه ترجمه
put
ترجمه کردن
translating
ترجمه کردن
translation agency
دفتر ترجمه
translates
ترجمه کردن
translated
ترجمه کردن
translate
ترجمه کردن
paraphrasing
ترجمه ازاد
translet
ترجمه کردن
translate time
حین ترجمه
translatable
قابل ترجمه
machine translation
ترجمه ماشینی
mechanical translation
ترجمه ماشینی
puts
ترجمه کردن
mechanical translation
ترجمه مکانیکی
putting
ترجمه کردن
an a translation
ترجمه درست
algorithm translation
ترجمه الگوریتم
liberaltranstation
ترجمه ازاد
metaphraze
ترجمه لفظی
mistranslation
ترجمه نادرست
address translation
ترجمه ادرس
translate time
هنگام ترجمه
the a of a trans lation
درستی ترجمه
the a of a trans lation
صحت ترجمه
to do into
ترجمه کردن به
trannlatability
قابلیت ترجمه
paraphrases
ترجمه ازاد
paraphrase
ترجمه ازاد
paraphrased
ترجمه ازاد
reversion
ترجمه مجدد
misinterpretation
ترجمه غلط
verba chartarum fortius accipiuntur
proferentem contra الفاظ اسناد بیشتر علیه امضاکننده ان قابل تعبیر است
direct objects
زبان برنامه پس از ترجمه
teutonize
به المانی ترجمه کردن
objects
زبان برنامه پس از ترجمه
mistranslate
ترجمه غلط کردن
retranslate
دوباره ترجمه کردن
objecting
زبان برنامه پس از ترجمه
had it trans ted
بدهید ترجمه کنند
fortran translation process
فرایند ترجمه فرترن
dynamic address translation
ترجمه پویای ادرس
indirect objects
زبان برنامه پس از ترجمه
object
زبان برنامه پس از ترجمه
objected
زبان برنامه پس از ترجمه
delectus
برای ترجمه دارد
version
کتابی که ترجمه کتاب دیگرباشد
literalize
تحت اللفظی ترجمه کردن
versions
کتابی که ترجمه کتاب دیگرباشد
literalist
طرفدار معنی یا ترجمه لفظی
assembled
ترجمه کد اسمبلی به زبان ماشین
assembles
ترجمه کد اسمبلی به زبان ماشین
render
ارائه دادن ترجمه کردن
assemble
ترجمه کد اسمبلی به زبان ماشین
rendered
ارائه دادن ترجمه کردن
tropology
ترجمه یا تفسیر مجازی وروحانی
to to
ترجمه کد اسمبلی به زبان ماشین
renders
ارائه دادن ترجمه کردن
paraphrase
نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
bridgeware
برنامههای کامپیوتری به منظور ترجمه دستورالعملها
This is its Persian rendering ( translation) .
این برگردان ( ترجمه ) فارسی آن است
paraphrasing
نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
paraphrases
نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
pcv
این برگردان ( ترجمه ) فارسی آن است
revised version
ترجمه اصلاح شده کتاب مقدس
processor
برنامه که از یک زبان به کد ماشین ترجمه میکند.
paraphrased
نقل بیان ترجمه و تفسیر کردن
passed
برنامه اسمبلر که کد اصلی را در یک عمل ترجمه میکند
encoding
ترجمه پیام یا متن طبق سیستم کد گذاری
targum
ترجمه زبان ارامی قسمتی از عهد عتیق
pass
برنامه اسمبلر که کد اصلی را در یک عمل ترجمه میکند
literality
صوری بودن عینیت تفسیر یا ترجمه لفظی
one pass assembler
برنامه اسمبلر که در یک عمل که اصل را ترجمه میکند
cross assembler
ترجمه برنامه اسمبلر برای یک کامپیوتر دیگر
to translate something
[from/into a language]
ترجمه
[نوشتنی]
کردن چیزی
[از یک زبان یا به زبانی]
passes
برنامه اسمبلر که کد اصلی را در یک عمل ترجمه میکند
languages
هر برنامهای که هر خط برنامه را به زبان دیگری ترجمه میکند.
language
هر برنامهای که هر خط برنامه را به زبان دیگری ترجمه میکند.
to interpret
[for somebody]
[from/into a language]
ترجمه شفاهی کردن
[برای کسی]
[از یک زبان به دیگری]
septuagint
ترجمه یونانی توریه بدست 07تن درزمان بطلیموس
post-
ویرایش یا تغییر متن پس از کامپایل یا ترجمه توسط ماشین
post
ویرایش یا تغییر متن پس از کامپایل یا ترجمه توسط ماشین
to act as interpreter
[for somebody]
[from/into a language]
ترجمه شفاهی کردن
[برای کسی]
[از یک زبان به دیگری]
posted
ویرایش یا تغییر متن پس از کامپایل یا ترجمه توسط ماشین
posts
ویرایش یا تغییر متن پس از کامپایل یا ترجمه توسط ماشین
to provide interpretation
[for somebody]
[from/into a language]
ترجمه شفاهی کردن
[برای کسی]
[از یک زبان به دیگری]
intermediate
کد یک کامپیوتر یا اسمبلر در حین ترجمه کد سطح بالا به کد ماشین
compilation
ترجمه برنامه کد گذاری شده به کد قابل خواندن برای ماشین
parsed
شکستن کد زبان سطح بالا به بخشهایی در حین ترجمه به کد ماشین
signaled
تبدیل یا ترجمه سیگنال برای دستیابی به اطلاعات درون آنها
signalled
تبدیل یا ترجمه سیگنال برای دستیابی به اطلاعات درون آنها
parses
شکستن کد زبان سطح بالا به بخشهایی در حین ترجمه به کد ماشین
signal
تبدیل یا ترجمه سیگنال برای دستیابی به اطلاعات درون آنها
jugend stil
[ترجمه تحت الفظی سبک جوان در هنر نوی آلمان]
p code
روشی برای ترجمه کد منبع به یک کد واسط بنام کد Pتوسط یک کامپایلر
parse
شکستن کد زبان سطح بالا به بخشهایی در حین ترجمه به کد ماشین
compilations
ترجمه برنامه کد گذاری شده به کد قابل خواندن برای ماشین
supervisory
برنامه اصلی در سیستم کامپیوتری که اجرای تعبیر برنامه ها را کنترل میکند
segment
بخش از برنامه اصلی که مستقلاگ اجرا شود و نیازی به اجرای تعبیر برنامه نیست
segments
بخش از برنامه اصلی که مستقلاگ اجرا شود و نیازی به اجرای تعبیر برنامه نیست
controllers
وسیله اصلی در چاپگر که خروجی را از کامپیوتر به دستورات چاپی ترجمه میکند
signaled
تبدیل یا ترجمه سیگنال به صورتی به توسط وسیله قابل قبول باشد
signalled
تبدیل یا ترجمه سیگنال به صورتی به توسط وسیله قابل قبول باشد
controller
وسیله اصلی در چاپگر که خروجی را از کامپیوتر به دستورات چاپی ترجمه میکند
preprocessor
نرم افزاری که داده را پیش از کامپایل یا ترجمه آماده و پردازش میکند
signal
تبدیل یا ترجمه سیگنال به صورتی به توسط وسیله قابل قبول باشد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com