English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (36 milliseconds)
English Persian
devise تعبیه کردن وصیت نامه
devised تعبیه کردن وصیت نامه
devises تعبیه کردن وصیت نامه
devising تعبیه کردن وصیت نامه
Other Matches
testacy دارای وصیت نامه بودن نگارش وصیت نامه
will وصیت وصیت نامه
willed وصیت وصیت نامه
wills وصیت وصیت نامه
testament وصیت نامه
testaments وصیت نامه
intestate فاقد وصیت نامه
testaments تدوین وصیت نامه
testamentary وابسته به وصیت نامه
intestacy نداشتن وصیت نامه
administration of a will اجرای وصیت نامه
testament تدوین وصیت نامه
testacy تهیه وتدوین وصیت نامه
republication of will اعاده اعتبار وصیت نامه
d. will پیش نویس یا وصیت نامه
probate رونوشت گواهی شده وصیت نامه
probate گواهی حصر وراثت گواهی نمودن صحت وصیت نامه
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
holograph سند اصیل وصیت نامه یا سند دیگری دستینه
holographs سند اصیل وصیت نامه یا سند دیگری دستینه
inserting تعبیه کردن
contrive تعبیه کردن
contrived تعبیه کردن
insert تعبیه کردن
contrives تعبیه کردن
contriving تعبیه کردن
embeds تعبیه کردن
embed تعبیه کردن
work out تعبیه کردن
inserts تعبیه کردن
improvises انا ساختن تعبیه کردن
improvise انا ساختن تعبیه کردن
improvising انا ساختن تعبیه کردن
pourparler جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparley جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
bequeaths وصیت کردن
hand down <idiom> وصیت کردن
willed وصیت کردن
bequeathing وصیت کردن
bequeathed وصیت کردن
will وصیت کردن
bequeath وصیت کردن
to make one's will وصیت کردن
making a will وصیت کردن
make a will وصیت کردن
make one's will وصیت کردن
wills وصیت کردن
to nuncupate a will زبانی وصیت کردن
testate وصیت کردن شهادت دادن
intestate کسی که پیش از وصیت کردن فوت کرده است
intestable وصیت کردن ناشایسته برای گواه بودن یاگواهی دادن
post script مطلبی که در هنگام تهیه نامه فراموش شده و بعدا درذیل نامه ذکر میگردد
letter of intent تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
shifts تعبیه
inserting تعبیه
insert تعبیه
inserts تعبیه
improvisation تعبیه
lash up تعبیه
shift تعبیه
shifted تعبیه
appliance تعبیه
appliances تعبیه
embedding تعبیه
cryptoparts بخشهای یک نامه رمز قسمتهای رمزی نامه
engaged <adj.> تعبیه شده
shebang ابتکار تعبیه
devisable تعبیه کردنی
insertion جاسازی تعبیه
escheat حق تصرف دارایی متوفی ازطرف دولت یا پادشاه درموردی که متوفی بی وارث یابی وصیت مرده باشد مصادره کردن
embeded command فرمان تعبیه شده
embedded systems سیستمهای تعبیه شده
bulit in check تست تعبیه شده
libelled هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeled هجو نامه یا توهین نامه افترا
libels هجو نامه یا توهین نامه افترا
libel هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeling هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelling هجو نامه یا توهین نامه افترا
built in fonts شکل حروف تعبیه شده
foundation joint درز اتصالی که بین پی وساختمان تعبیه میشود
certificates رضایت نامه شهادت نامه
affidavits شهادت نامه قسم نامه
certificate رضایت نامه شهادت نامه
credential گواهی نامه اعتبار نامه
written agreement موافقت نامه پیمان نامه
lipping قطعه چوبی که در لای شکاف کمان تعبیه شده
improviser تعبیه کننده کسیکه بسرعت یا بلامقدمه چیزیرا میسازد
injunctions وصیت
testament وصیت
testaments وصیت
injunction وصیت
bequest وصیت
bequests وصیت
to reject [refuse] an application درخواست نامه ای را رد کردن
kerb inlet روزنه یا منفذی که در زیرجدول جهت عبور اب باران تعبیه میشود
improvisor تعبیه کننده کسیکه بسرعت یا بلا مقدمه چیزیرا میسازد
presumptive address آدرس اولیه در برنامه که به عنوان مرجعی برای تعبیه است
testate دارای وصیت
wills وصیت وصیتنامه
testate وصیت کرده
testamentary وصیت شده
intestate بدون وصیت
testator وصیت کننده
intestate متوفای بی وصیت
possessory will وصیت تملیکی
wills وصیت وصایا
nuncupative will وصیت شفاهی
testamentary مطابق با وصیت
will وصیت وصیتنامه
he died intestate بی وصیت مرد
willed وصیت وصایا
contractual will وصیت عهدی
willed وصیت وصیتنامه
will وصیت وصایا
universal legacy وصیت مطلق
guarantee ضمانت نامه تضمین کردن
get a fix on something <idiom> نامه الکترونی دریافت کردن
guaranteed ضمانت نامه تضمین کردن
guarantees ضمانت نامه تضمین کردن
will با وصیت واگذارکردن خواستن
intestate death موت بدون وصیت
wills با وصیت واگذارکردن خواستن
willed با وصیت واگذارکردن خواستن
Old Testament پیمان یا وصیت قدیم
intestacy فوت پیش از وصیت
law of succession حقوق ارث و وصیت
to a. letter روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
sponson جدار توخالی یا جاسازی شده در بدنه تانک برای تعبیه مهمات یا بی سیم
type front نوعی روش تایپ کردن نامه ها
to file a petition بوسیله درخواست نامه تقاظا کردن
subsequent filing [application, documents] ادا کردن پس از ارائه درخواست نامه
underwrite policy بیمه نامه را فهر نویسی کردن
testate متوفایی که وصیت کرده باشد
demise انتقال دادن مال با وصیت
begueath تملیک مال به وسیله وصیت
intestate کسی که بدون وصیت می میرد
to file an application to somebody از کسی بوسیله درخواست نامه تقاظا کردن
to give notice to quit [one's residence] لغو کردن اجاره نامه [و ترک ساختمان]
to withdraw an application صرف نظر کردن از تقاضای درخواست نامه ای
slots شکاف یا سوراخی که برای انداختن پول در قلک وتلفن خود کار وامثال ان تعبیه شده
slot شکاف یا سوراخی که برای انداختن پول در قلک وتلفن خود کار وامثال ان تعبیه شده
slotting شکاف یا سوراخی که برای انداختن پول در قلک وتلفن خود کار وامثال ان تعبیه شده
hard sectored دیسک لرزانی که در ان سوراخهایی به منظور تعیین حدود هر قطاع یا بخش تعبیه و منگنه شده است
devises به ارث گذاشتن مال غیرمنقول به وسیله وصیت کتبی
devising به ارث گذاشتن مال غیرمنقول به وسیله وصیت کتبی
devised به ارث گذاشتن مال غیرمنقول به وسیله وصیت کتبی
devise به ارث گذاشتن مال غیرمنقول به وسیله وصیت کتبی
billeted پروانه ورقه رای را ثبت کردن اجازه نامه جا و خوراک صادرکردن
billeting پروانه ورقه رای را ثبت کردن اجازه نامه جا و خوراک صادرکردن
billets پروانه ورقه رای را ثبت کردن اجازه نامه جا و خوراک صادرکردن
billet پروانه ورقه رای را ثبت کردن اجازه نامه جا و خوراک صادرکردن
processor کامپیوتر کوچک برای کار کردن با لغات , تولید متن , گزارش , نامه و...
gavelkind تقسیم مال کسی که بی وصیت مرده بطور برابر میان پسرانش
penny in the slot سوراخی برای انداختن پول خرد در ان تعبیه شده و پول را در ان می اندازند
wing tanks تانکهای سوخت که داخل بال تعبیه شده یا بخشی از بال راتشکیل میدهد
nuncupative will در CL این وصیت فقط در مورد سربازان و ملوانان در حال خدمت قابل قبول است
restraint of marriage شرط ضمن هبه یا وصیت که به طور مطلق ازدواج متهب یا موصی له را منع کنند
pigenhole کاغذ دان جعبه مخصوص نامه ها خانه خانه کردن
recredential نامهای است که بعضی اوقات رئیس دولتی که سفیر نزد ان ماموریت دارد در جواب احضار نامه سفیر به رئیس دولت فرستنده سفیر می نویسد و در واقع این نامه پاسخی است به استوار نامهای که سفیر در شروع ماموریتش تقدیم داشته است
epistle نامه
manifesting نامه
carrier نامه بر
manifests نامه
breve نامه
epistles نامه
letters نامه
carriers نامه بر
correspoundence نامه ها
letter نامه
manifested نامه
post boy نامه بر
manifest نامه
affidavits سوگند نامه
memorandum of understanding تفاهم نامه
liturgies مناجات نامه
summonsing ابلاغ نامه
summonses ابلاغ نامه
summonsed ابلاغ نامه
prayer books نماز نامه
road book راه نامه
confession اعتراف نامه
decameron داستان نامه
prayer book نماز نامه
confessions اعتراف نامه
safe conducts امان نامه
family tree شجره نامه
safe conduct امان نامه
safe-conducts امان نامه
summons ابلاغ نامه
family trees نسب نامه
billeting اجازه نامه
credential استوار نامه
affidavit قسم نامه
epics رزم نامه
epic رزم نامه
agreements موافقت نامه
open letters نامه سر گشاده
billeted اجازه نامه
billet اجازه نامه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com