English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
after bottom center تعداد درجات گردش میل لنگ بعد از گذشتن پیستون از نقطه مرگ پایین
Other Matches
after top center تعداد درجات گردش میل لنگ بعد از گذشتن پیستون از نقطه مرگ بالا
before bottom center تعداد درجات گردش میل لنگ قبل از رسیدن پیستون به نقطه مرگ پایین
before top center تعداد درجات گردش میل لنگ قبل از رسیدن پیستون به نقطه مرگ بالا
piston pin اشپیل پایین پیستون
oil scraper رینگی در پایین یا حاشیه پایینی پیستون
zeroes پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeros پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zero پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
clearance volume کمترین حجم سیلندر هنگامیکه پیستون در نقطه مرگ بالاقرار دارد
carries گذشتن گوی از یک نقطه یا شی ء مسافتی که گوی در هوا می پیماید
carrying گذشتن گوی از یک نقطه یا شی ء مسافتی که گوی در هوا می پیماید
carry گذشتن گوی از یک نقطه یا شی ء مسافتی که گوی در هوا می پیماید
carried گذشتن گوی از یک نقطه یا شی ء مسافتی که گوی در هوا می پیماید
bottom dead cente نقطه مرگ پایین
page کلیدی که محل نمایشگر را با تعداد خط وط صفحه نمایش پایین می برد
paged کلیدی که محل نمایشگر را با تعداد خط وط صفحه نمایش پایین می برد
pages کلیدی که محل نمایشگر را با تعداد خط وط صفحه نمایش پایین می برد
wood's metal الیاژی با نقطه ذوب پایین
dead center position نقطه مرگ بالا یا پایین
water collecting sump پایین ترین نقطه در یک سیستم که در ان اب جمع میشود
azimuth قوس افقی در جهت گردش عقربه ساعت واقع بین نقطه ثابتی
braze welding جوشکاری در دمایی بالاتر از 054درجه سانتی گراد و پایین تراز نقطه ذوب قطعات
groups طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر
group طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر
income velocity of money سرعت گردش درامدی پول متوسط تعداد دفعاتی که یک واحد پول روی کالاها وخدمات در طول سال مصرف میشود
repeat تعداد دفعاتی که یک حرف وارد صفحه نمایش میشود در صورتی که یک کلید ازصفحه کلید را پایین نگه دارید
repeats تعداد دفعاتی که یک حرف وارد صفحه نمایش میشود در صورتی که یک کلید ازصفحه کلید را پایین نگه دارید
degress of comparison درجات سه گانه
degrees of freedom درجات ازادی
junction محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junctions محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
reference point نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
presentation day روز دادن درجات در دانشکده
variations of temperature اختلافات گرما درجات مختلف گرماوسرما
eurytherm موجودی که دارای درجات حرارت مختلف و زیادی است
to take orders منصب روحانیت را گرفتن بیکی از درجات روحانی گماشته شدن
combinatorics محاسبه تعداد موارد یکسان تعداد راههای انجام یک کار ترکیب شناسی
control point نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
round تعداد تیر تعداد شلیک دور
roundest تعداد تیر تعداد شلیک دور
constant displacement pump پمپی با خروجی ثابت که درهر دور گردش مقدار ثابتی سیال جابجا میکند و مقدارجریان تنها بستگی به سرعت گردش ان دارد
flowchart template یک راهنمای پلاستیکی که حاوی بریده هایی از علائم گردش کار بوده و در تهیه یک نمودار گردش کار بکاربرده میشود
oddest ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
odder ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
odd ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
depresses پایین دادن لوله پایین اوردن
downhaul پایین کشیدن رشته پایین کشنده
depress پایین دادن لوله پایین اوردن
foot spot نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
pull up point نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
triple point نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
picture point نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
bearing موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
ti;me to go زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
pointillism شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
line of vision خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
pistons پیستون
piston پیستون
piston cover کف پیستون
piston head کف پیستون
plunger پیستون
plungers پیستون
equation of exchange همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول
switching مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
free drop برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
down سوی پایین بطرف پایین
plunger پیستون غوطهای
piston guide راهنمای پیستون
piston crown تاج پیستون
piston cover پوشش پیستون
plungers پیستون شناور
piston clearnce فاصله پیستون
piston area سطح پیستون
jackets بوش پیستون
jacket بوش پیستون
pump piston پیستون پمپ
plungers پیستون غوطهای
plunger پیستون شناور
connecting rod دسته پیستون
piston ring رینگ پیستون
piston speed سرعت پیستون
piston stroke ضربه پیستون
piston pressure فشار پیستون
piston packing لائی پیستون
piston rod دسته پیستون
plunger piston پیستون شناور
double piston engine موتور پیستون مضاعف
opposit stroke pistons پیستون مقابل گرد
connecting rod bolt پیچ دسته پیستون
rotary piston compressor کمپرسور پیستون دار
rotary piston machanism مکانیزم پیستون دوار
back stroke ضربه برگشت پیستون
piston displacement تغییر مکان پیستون
brake piston cup رینگ پیستون ترمز
forked connecting rod دو شاخ دسته پیستون
piston travel طول ضربه ی پیستون
throttling rod پیستون نافم روغن
mark هدف نقطه اغاز نقطه فرود
load point نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
approached فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approaches فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approach فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
marks هدف نقطه اغاز نقطه فرود
azimuth موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
rammed دژکوب پیستون منگنه ابی
actuator سیلندر پیستون عمل کننده
opposed piston engine موتور پیستون روبرو متقابل
balanced actuator سیلندر پیستون محرک هیدرولیکی
rams دژکوب پیستون منگنه ابی
ram دژکوب پیستون منگنه ابی
vertically از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
to run on گذشتن
to pass on گذشتن
to go by گذشتن
blow over گذشتن
to blow over گذشتن
get through گذشتن از
go by گذشتن
go over گذشتن
forbear گذشتن از
forbears گذشتن از
elapse گذشتن
elapses گذشتن
cross گذشتن
overpass گذشتن از
pass گذشتن
overpasses گذشتن از
pass on در گذشتن
passes گذشتن
passed گذشتن
elapsing گذشتن
to pass a way گذشتن
bypassed گذشتن
crossest گذشتن
crosses گذشتن
trafficking گذشتن
crosser گذشتن
interpenetrate از هم گذشتن
bypassing گذشتن
bypass گذشتن
traffics گذشتن
bypasses گذشتن
traffic گذشتن
trafficked گذشتن
traversing گذشتن از
intercross از هم گذشتن
traverses گذشتن از
traversed گذشتن از
traverse گذشتن از
seize گیرکردن پیستون بعلت حرارت زیاد
seized گیرکردن پیستون بعلت حرارت زیاد
seizes گیرکردن پیستون بعلت حرارت زیاد
filrate از صافی گذشتن
overgo رسیدن به گذشتن
fleets بسرعت گذشتن
overslaugh نادیده گذشتن
override سواره گذشتن از
traject از مسیربخصوصی گذشتن
fleet بسرعت گذشتن
overrides سواره گذشتن از
to go over گذشتن گذرکردن
overrode سواره گذشتن از
sweep بسرعت گذشتن از
overridden سواره گذشتن از
to pass off برگذارشدن گذشتن
overdue گذشتن موعد
pyramid spot نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
crossing point نقطه تقاطع نقطه تلاقی
flash point نقطه الوگیری نقطه افروزش
crossing points نقطه تقاطع نقطه تلاقی
go گذشتن عبور کردن
exceed the deadline گذشتن از مهلت مقرر
goes گذشتن عبور کردن
to go through رسیدگی کردن گذشتن از
to go to رعایت کردن گذشتن از
to rush a stream از نهری تند گذشتن
to slice the air هواراشکافتن وازان گذشتن
lapseof centuries مروریا گذشتن قرنها
get over ازروی چیزی گذشتن
holding point نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
Passover گذشتن از پشت موج سواردیگر
overleap جستن از روی نادیده گذشتن از
roll in point نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
brush تماس حاصل کردن واهسته گذشتن
brushes تماس حاصل کردن واهسته گذشتن
wrist pin پینی که در موتور رادیال دسته پیستون را به شاتون اصلی متصل میکند
pass shooting شکار مرغابی هنگام گذشتن ازبالای موضع شکارچی
to put somebody in a backwater کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن [اصطلاح مجازی]
to put somebody on the back burner کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن [اصطلاح مجازی]
toll thorough وجهی که بابت گذشتن ازمعابر عمومی یا شاهراههاپرداخت میشود
to put [throw] [toss] somebody on to the scrap heap کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن [اصطلاح مجازی]
reeve ازتنگنا یا جای باریکی گذشتن نخ را از سوراخ سوزن گذراندن
to shunt somebody aside کسی را در مورد موضوعی کنار گذشتن [اصطلاح مجازی]
litter relay point نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
punctuation marks علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation mark علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
Anyone can count the seeds in an apple, but only Gold can count the number of apples in a seed. هر کسی نمی تواند تعداد دانه های داخل یک سیب را بشمارد اما فقط خدا می تواند تعداد سیب های نهفته در یک دانه را بشمارد
point-to-point connection اتصال نقطه به نقطه
point to point network شبکه نقطه به نقطه
pointillism نقاشی نقطه نقطه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com