English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
character pitch تعداد کاراکترها در واحد اینچ در یک خط متن
Other Matches
bytes per inch تعداد بایت ها در یک واحد اینچ
track تعداد شیارهای داده هم مرکز روی سطح دیسک در واحد اینچ
tracked تعداد شیارهای داده هم مرکز روی سطح دیسک در واحد اینچ
tracks تعداد شیارهای داده هم مرکز روی سطح دیسک در واحد اینچ
absolute system of units سیستم واحد ها که در آن کمترین تعداد واحد یا یکه بعنوان واحد های اصلی انتخاب شده و سایر واحدها از آنها مشتق شوند
bpi تعداد بایت در هر اینچ
tpi تعداد شیار در هر اینچ
pitch تعداد حروف کم در یک اینچ از خط جا می شوند
pitches تعداد حروف کم در یک اینچ از خط جا می شوند
kpsi [واژه مخفف معادل تعداد گره در هر اینچ مربع]
cpi تعداد حروف چاپ شده که در فضای یک اینچ جا می گیرد
bpi تعداد بیتهایی که در یک اینچ از رسانه ذخیره سازی قابل ضبط است
enhancing حرف واضح تر یا چاپ گرافیکی با استفاده از نقاط کوچکتر و بیشتر واحد اینچ
enhances حرف واضح تر یا چاپ گرافیکی با استفاده از نقاط کوچکتر و بیشتر واحد اینچ
enhance حرف واضح تر یا چاپ گرافیکی با استفاده از نقاط کوچکتر و بیشتر واحد اینچ
enhanced حرف واضح تر یا چاپ گرافیکی با استفاده از نقاط کوچکتر و بیشتر واحد اینچ
knot density چگالی گره [تراکم تعداد گره در مساحتی مشخص از فرش می باشد که اغلب بصورت متر مربع و یا اینچ مربع محاسبه می گردد.]
job کار یا تعداد کارهایی که به عنوان یک واحد انجام می شوند
jobs کار یا تعداد کارهایی که به عنوان یک واحد انجام می شوند
component تعداد اعضای الکترونیکی در واحد مسافت در روی یک PCB
components تعداد اعضای الکترونیکی در واحد مسافت در روی یک PCB
HRG توانایی نمایش تعداد زیادی پیکس در واحد مساحت
resolution توانایی نمایش یا تشخیص تعداد زیادی پیکسل در واحد مساحت
resolutions توانایی نمایش یا تشخیص تعداد زیادی پیکسل در واحد مساحت
densities تعداد بیتهایی که در یک واحد مسافت در دیسک یا نوار مغناطیسی ذخیره می شوند
packing تعداد بیتهای داده که در یک واحد مساحت دیسک یا نوار ذخیره شوند
density تعداد بیتهایی که در یک واحد مسافت در دیسک یا نوار مغناطیسی ذخیره می شوند
hertz واحد فرکانس SI که به صورت تعداد سیکل ها در ثانیه نشان داده می شوند
storage تعداد بیتهایی که در واحد فضای ذخیره سازی رسانه قابل ضبط است
recordings تعداد بیتهای داده که در یک واحد مساحت روی دیسک یا نوار مغناطیسی ذخیره می شوند
resolution توانایی سیستم نمایش برای کنترل تعداد پیکسل ها در واحد زمان و نه پیکسلهای جداگانه
recording تعداد بیتهای داده که در یک واحد مساحت روی دیسک یا نوار مغناطیسی ذخیره می شوند
resolutions توانایی سیستم نمایش برای کنترل تعداد پیکسل ها در واحد زمان و نه پیکسلهای جداگانه
resolution تعداد پیکسل هایی که صفحه نمایش یا چاپگر در واحد مساحت می توانند نمایش دهند
highs تعداد زیادی از بیتها که در واحد مسافت در رسانه ذخیره سازی ذخیره شده است
resolutions تعداد پیکسل هایی که صفحه نمایش یا چاپگر در واحد مساحت می توانند نمایش دهند
highest تعداد زیادی از بیتها که در واحد مسافت در رسانه ذخیره سازی ذخیره شده است
high تعداد زیادی از بیتها که در واحد مسافت در رسانه ذخیره سازی ذخیره شده است
mini- اینچ و معمولا به اینچ
income velocity of money سرعت گردش درامدی پول متوسط تعداد دفعاتی که یک واحد پول روی کالاها وخدمات در طول سال مصرف میشود
Moghat مقات [نوعی واحد اندازه گیری در مشهد که مبنای آن تعداد هزار و دویست گره در یک ردیف طولی و عرضی بوده و جهت پرداخت دستمزد بافنده بکار می رود.]
character fill پر کردن کاراکترها
character density تراکم کاراکترها
overrun error اشتباه در انتقال و جایگیری کاراکترها
type bar تمام کاراکترها در یک مجموعه کاراکتر معین
pitches پرتاب کردن تراکم کاراکترها روی یک خط چاپ شده
pitch پرتاب کردن تراکم کاراکترها روی یک خط چاپ شده
combinatorics محاسبه تعداد موارد یکسان تعداد راههای انجام یک کار ترکیب شناسی
dejagging نوعی فن گرافیک کامپیوتری برای رسم خطوط صاف کاراکترها و چند ضلعی ها
roundest تعداد تیر تعداد شلیک دور
round تعداد تیر تعداد شلیک دور
powered واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powers واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powering واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
power واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
knot نات [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
oddest ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
odder ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
odd ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
morpheme واحد معنی دار لغوی کوچکترین واحد
cpu واحد محاسبه و منط ق و واحد ورودی / خروجی
inch by inch اینچ اینچ
inch اینچ
point size اینچ
by inches اینچ اینچ
inches اینچ
inching اینچ
mini- اینچ
pollex یک اینچ
inched اینچ
functional unit واحد در حال کار واحد تابعی
composition and make up terminal صفحه نمایش CRT که قابلیت نمایش و تغییر دقیق اندازههای نقاط و پهنای کاراکترها را دارد
dots per inch نقطه در هر اینچ
dpi نقطه در هر اینچ
in. مخفف اینچ
square inch اینچ مربع
character per inch دخشه در اینچ
typeface نقط ه در اینچ
typefaces نقط ه در اینچ
trackes per inch شیار در اینچ
microfloppy اینچ دیسک
inches per second اینچ بر ثانیه
RPI [row per inch] رجشمار نسبت به اینچ
uncia یک دوازدهم یک اینچ یک اونس
pound per square inch پوند بر اینچ مربع
ounce per inch square اونس اینچ مربع
character set دخشگان مجموعه دخشه ها مجموعه کاراکترها
prints معمولا با معیار نقط ه در اینچ
print معمولا با معیار نقط ه در اینچ
cpi Inch Per Character دخشه در اینچ
printed معمولا با معیار نقط ه در اینچ
cubit مقیاس قدیمی طول معادل 81 تا 22 اینچ
I measure 30 inches round the waist . اندازه دوز کمرم 30 اینچ است
micronlitre یک لیتر گاز درفشار یک میلیونیم اینچ جیوه
turret guns توپهایی که کالیبر انها بیش از 6 اینچ است
elite type یک اندازه تحریر که دوازده کاراکتر را در هر اینچ تحریرقرار میدهد
pica نوعی نوشتن در چاپگر که ده حرف در اینچ چاپ میکند
framing یک فرایند ارتباطات که تعیین میکند کدام گروه از بیتهاتشکیل یک کاراکتر را میدهدو کدام گروه کاراکترها یک پیام را نمایش میدهد
knot گره دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
knot میل دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
silicon قطعه نازک کریستال سیلیکون خالص با قط ر چند اینچ که روی آن مدارهای مجتمع قرار دارند.
Anyone can count the seeds in an apple, but only Gold can count the number of apples in a seed. هر کسی نمی تواند تعداد دانه های داخل یک سیب را بشمارد اما فقط خدا می تواند تعداد سیب های نهفته در یک دانه را بشمارد
wheelbases فاصله بین محور جلوو محور عقب اتومبیل برحسب اینچ
wheelbase فاصله بین محور جلوو محور عقب اتومبیل برحسب اینچ
capital ship کشتی جنگی یی که فرفیت ان بیش از ده هزار تن و مسلح به توپهایی با کالیبر بیش از8 اینچ باشد
paul تعداد کم
number تعداد
numbers تعداد
magnitude تعداد
quantities تعداد زیاد
small lot نوبه کم تعداد
count تعداد ایمپولز
work force تعداد کارگر
A smaller number . Fewer . تعداد کمتر
counted تعداد ایمپولز
quantity تعداد زیاد
number of threads تعداد پیچش ها
wheen تعداد زیاد
number of rounds تعداد گلوله ها
counts تعداد ایمپولز
volumes تعداد میزان
population [pop.] تعداد مردم
number of cycle تعداد تناوبها
number of cycle تعداد دوره ها
counting تعداد ایمپولز
volume تعداد میزان
versions تعداد گونههای یک محصول
set تعداد موضوعات مربوطه
day of duty تعداد روزهای خدمت
number of componentes تعداد سازندههای مستقل
sets تعداد موضوعات مربوطه
setting up تعداد موضوعات مربوطه
version تعداد گونههای یک محصول
width تعداد حروف در یک صفحه یا خط
cyclic rate تعداد تیردر دقیقه
birthrate تعداد موالید زه وزاد
polled تعداد رای دهندگان
polls تعداد رای دهندگان
day of supply تعداد روزهای اماد
atomicity تعداد اتم در ملکول
quantities تعداد یا شماره چیزی
day of absence تعداد روزهای نهستی
string تعداد حروف یک رشته
quantity تعداد یا شماره چیزی
poll تعداد رای دهندگان
counting تعداد امتیاز توپزن
parallels تعداد آدرسهای متصل به هم
parallelled تعداد آدرسهای متصل به هم
paralleling تعداد آدرسهای متصل به هم
blocking factor تعداد رکوردها در بلاک
paralleled تعداد آدرسهای متصل به هم
precision تعداد ارقام یک عدد
parallel تعداد آدرسهای متصل به هم
thereabouts در حدود آن میزان یا تعداد
count تعداد امتیاز توپزن
No small number of ... تعداد زیادی [از مردم]
Quite a few people ... تعداد زیادی [از مردم]
nests تعداد توابع در یک تابع
counted تعداد امتیاز توپزن
parallelling تعداد آدرسهای متصل به هم
counts تعداد امتیاز توپزن
nest تعداد توابع در یک تابع
family size تعداد افراد خانواده
number [of something] تعداد [عده] [چیزهایی]
kajillion [slang] تعداد بسیار زیادی
frequency تعداد پریودها پریودیسیته وفور
natality تعداد زایش وموالید جدید
lpm تعداد خطوط دردقیقه inutes
mainframe computer مانند تعداد عملوند همزمان
size of a statistical sample [N] تعداد کل داده های آماری
balanced line تعادل تعداد مهاجمان در وسط
registration numbers تعداد دفعات ثبت تیر
number of rounds تعداد تیرهای شلیک شده
man-hour جمع تعداد ساعات کار
registration number تعداد دفعات ثبت تیر
man-hours جمع تعداد ساعات کار
toll تعداد تلفات جنگی ضایعه
tolling تعداد تلفات جنگی ضایعه
items تعداد حروف و ارقام در داده
item تعداد حروف و ارقام در داده
tolls تعداد تلفات جنگی ضایعه
frequencies تعداد پریودها پریودیسیته وفور
counted تعداد جریانهای ضربهای شمردن
strength توان رزمی تعداد نفرات
word تعداد کلمات در فایل یا متن
sum کل تعداد موضوعات جمع شده با هم
head count تعداد مردم شمرده شده
cycles تعداد دفعات تکرار یک حلقه
counting تعداد جریانهای ضربهای شمردن
counts ایجاد جمع کل از تعداد موضوعات
cycle تعداد دفعات تکرار یک حلقه
counting ایجاد جمع کل از تعداد موضوعات
cycled تعداد دفعات تکرار یک حلقه
counts تعداد جریانهای ضربهای شمردن
sums کل تعداد موضوعات جمع شده با هم
worded تعداد کلمات در فایل یا متن
wpm تعداد کلمات دردقیقه inute
head counts تعداد مردم شمرده شده
counted ایجاد جمع کل از تعداد موضوعات
exposure adjustment knob دکمه نمایش تعداد فیلم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com