Total search result: 202 (14 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
process |
تعداد کارهایی که باید انجام شوند تا به هدف رسید |
processes |
تعداد کارهایی که باید انجام شوند تا به هدف رسید |
|
|
Other Matches |
|
job |
کار یا تعداد کارهایی که به عنوان یک واحد انجام می شوند |
jobs |
کار یا تعداد کارهایی که به عنوان یک واحد انجام می شوند |
loads |
تعداد کارهایی که ماشین باید کامل کند |
load |
تعداد کارهایی که ماشین باید کامل کند |
job |
مرتب کردن کارهایی که باید پردازش شوند |
jobs |
مرتب کردن کارهایی که باید پردازش شوند |
manager |
نرم افزاری که کارهایی که باید پردازش شوند را مرتب میکند |
managers |
نرم افزاری که کارهایی که باید پردازش شوند را مرتب میکند |
queueing |
نرم افزاری که کارهایی که باید پردازش شوند را مرتب میکند |
queued |
نرم افزاری که کارهایی که باید پردازش شوند را مرتب میکند |
queues |
نرم افزاری که کارهایی که باید پردازش شوند را مرتب میکند |
queue |
نرم افزاری که کارهایی که باید پردازش شوند را مرتب میکند |
maintenance |
1-قرار دادن ماشین در وضعیت کارایی خوب . 2-کارهایی که برای اجرای سیستم انجام می شوند مثل ترمیم خرابی ها |
to bite the bullet <idiom> |
باید انجام کاری سخت یا ناخوشایند را پذیرفت تا بتوان به مقصد اصلی رسید |
agenda |
لیستی از کارها و قرارهای ملاقات یا فعالیتها که باید در یک روز مشخص انجام شوند |
agendas |
لیستی از کارها و قرارهای ملاقات یا فعالیتها که باید در یک روز مشخص انجام شوند |
ULA |
قطعهای که حاوی تعداد مدار منط قی جدا و دروازه هایی که سپس توسط مشتری وصل می شوند تا تابع مورد نظررا انجام دهند |
jobs |
کارهایی که در هر لحظه در سیستم پردازش می شوند |
job |
کارهایی که در هر لحظه در سیستم پردازش می شوند |
activity |
بیشترین تعداد کارهایی که در یک سیستم چند منظوره قابل اجراست |
activities |
بیشترین تعداد کارهایی که در یک سیستم چند منظوره قابل اجراست |
stacked |
ذخیره سازی تعدادی کار که باید در پشته پردازش شوند و یکی پس از دیگری به طور خودکار اجرا شوند |
stack |
ذخیره سازی تعدادی کار که باید در پشته پردازش شوند و یکی پس از دیگری به طور خودکار اجرا شوند |
stacks |
ذخیره سازی تعدادی کار که باید در پشته پردازش شوند و یکی پس از دیگری به طور خودکار اجرا شوند |
combinatorics |
محاسبه تعداد موارد یکسان تعداد راههای انجام یک کار ترکیب شناسی |
check lists |
فهرست کارهایی که میبایست انجام شود |
process |
انجام دادن کارهایی برای تولید نتیجه |
processes |
انجام دادن کارهایی برای تولید نتیجه |
history |
خصوصیت برخی برنامه ها که کارهایی که کاربر انجام داده |
workload |
مقدار کارهایی که شخص یا کامپیوتر انجام داده اند |
workloads |
مقدار کارهایی که شخص یا کامپیوتر انجام داده اند |
histories |
خصوصیت برخی برنامه ها که کارهایی که کاربر انجام داده |
satellites |
کامپیوتری که کارهایی را تحت کنترل کامپیوتر دیگر انجام میدهد |
satellite |
کامپیوتری که کارهایی را تحت کنترل کامپیوتر دیگر انجام میدهد |
fail |
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن |
fails |
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن |
failed |
انجام ندادن کاری که باید انجام شود درست کار نکردن |
failures |
انجام ندادن کاری که باید انجام شود |
failure |
انجام ندادن کاری که باید انجام شود |
subroutine |
تعداد دستورات کامپیوتر در برنامه که در زمان فراخوانی می شوند و تا خاتمه کنترل می شوند و پس از فراخوانی کنترل به دستور بعدی می رود |
gurantee |
عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند |
pitches |
تعداد حروف کم در یک اینچ از خط جا می شوند |
pitch |
تعداد حروف کم در یک اینچ از خط جا می شوند |
vertical |
تعداد خط وط که پیش از شروع چاپ مجدد باید رد کرد |
cps |
تعداد حروفی که هر لحظه چاپ یا پردازش می شوند |
current liabilities |
بدهیهایی که باید در اینده نزدیک پرداخت شوند |
divides |
پیدا کردن تعداد چهار هایی که در عدد جا می شوند |
divide |
پیدا کردن تعداد چهار هایی که در عدد جا می شوند |
scans |
تعداد موضوعات درفایل یا لیست که در اسکن بررسی می شوند |
scan |
تعداد موضوعات درفایل یا لیست که در اسکن بررسی می شوند |
scanned |
تعداد موضوعات درفایل یا لیست که در اسکن بررسی می شوند |
macroelement |
تعداد داده ها که به عنوان یک عضو در نظر گرفته می شوند |
queues |
تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند |
cycles |
تعداد زمان هایی که یک مجموعه دستورات تکرار شده یا می شوند |
slots |
تعداد بیتهایی که یک پیام را شامل شوند و در شبکه حلقوی بچرخند |
slotting |
تعداد بیتهایی که یک پیام را شامل شوند و در شبکه حلقوی بچرخند |
queued |
تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند |
outdegree |
تعداد رئوس جهت داری که ازیک گره خارج می شوند |
slot |
تعداد بیتهایی که یک پیام را شامل شوند و در شبکه حلقوی بچرخند |
cycled |
تعداد زمان هایی که یک مجموعه دستورات تکرار شده یا می شوند |
queueing |
تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند |
queue |
تعداد کارهای مرتب که منتظرند تا در سیستم دستهای پردازش شوند |
cycle |
تعداد زمان هایی که یک مجموعه دستورات تکرار شده یا می شوند |
unpopulated board |
تخته مداری که مولفههای ان باید توسط خریدار تهیه شوند |
hertz |
واحد فرکانس SI که به صورت تعداد سیکل ها در ثانیه نشان داده می شوند |
densities |
تعداد بیتهایی که در یک واحد مسافت در دیسک یا نوار مغناطیسی ذخیره می شوند |
packing |
تعداد بیتهای داده که در یک واحد مساحت دیسک یا نوار ذخیره شوند |
density |
تعداد بیتهایی که در یک واحد مسافت در دیسک یا نوار مغناطیسی ذخیره می شوند |
mask |
کلمه داده در کامپیوتر که خط وط وقفهای که باید فعال می شوند را انتخاب میکند |
masks |
کلمه داده در کامپیوتر که خط وط وقفهای که باید فعال می شوند را انتخاب میکند |
verba accipienda sunt secundum |
materiam subjectam الفاظ باید به مقتضای موضوع تعبیر و تفسیر شوند |
oddest |
سیستم بررسی خطا که هر مجموعه بیتهای آن باید تعداد فردی کی دودویی داشته باشند. |
odder |
سیستم بررسی خطا که هر مجموعه بیتهای آن باید تعداد فردی کی دودویی داشته باشند. |
odd |
سیستم بررسی خطا که هر مجموعه بیتهای آن باید تعداد فردی کی دودویی داشته باشند. |
frequency |
تعداد سیکل ها یا دوره زمانی از حالت موج با قاعده که در هر ثانیه تکرار می شوند |
frequencies |
تعداد سیکل ها یا دوره زمانی از حالت موج با قاعده که در هر ثانیه تکرار می شوند |
powered |
اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود. |
powering |
اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود. |
powers |
اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود. |
power |
اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود. |
edited |
ترتیبی از حروف یا کلیدها که باید انتخاب شوند تا تابعی یا ویرایشگری فعال شود |
edit |
ترتیبی از حروف یا کلیدها که باید انتخاب شوند تا تابعی یا ویرایشگری فعال شود |
The City Council has decreed that all dogs must be kept on a leash there. |
شورای شهر مقرر کرده است که تمام سگ ها باید با افسار بسته شوند . |
backlogs |
کاری که باید انجام شود |
backlog |
کاری که باید انجام شود |
loads |
کاری که باید انجام شود |
load |
کاری که باید انجام شود |
length |
تعداد داده هایی که در بافر ذخیره می شوند تا پردازنده آماده دریافت آنها شود |
lengths |
تعداد داده هایی که در بافر ذخیره می شوند تا پردازنده آماده دریافت آنها شود |
volatility |
تعداد رکوردهایی که از یک سیستم کامپیوتری حذف یا لعنه می شوند در مقایسه با کل اعداد ذخیره شده |
suite of programs |
1-گروه برنامه هایی که یکی پس از دیگری اجرا می شوند. 2-تعداد برنامههای یک کار مشخص |
recording |
تعداد بیتهای داده که در یک واحد مساحت روی دیسک یا نوار مغناطیسی ذخیره می شوند |
recordings |
تعداد بیتهای داده که در یک واحد مساحت روی دیسک یا نوار مغناطیسی ذخیره می شوند |
record |
تعداد موضوعات دادههای مبوطه که در حافظه موقت نگهداری می شوند و اماده پردازش هستند |
parity |
سیسم برسی خطا که هر سری بیتهای ارسالی باید تعداد یکهای دودویی فرد داشته باشند |
parity |
سیستم بررسی خطا که هر مجموعه بیتهای ارسالی باید تعداد یکهای دودویی زوج داشته باشند |
interrupts |
اصط لاحی در برنامه نویسی کامپیوتری که خط وط وقفهای که باید فعال شوند را انتخاب میکند |
interrupting |
اصط لاحی در برنامه نویسی کامپیوتری که خط وط وقفهای که باید فعال شوند را انتخاب میکند |
interrupt |
اصط لاحی در برنامه نویسی کامپیوتری که خط وط وقفهای که باید فعال شوند را انتخاب میکند |
queried |
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود |
querying |
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود |
queries |
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود |
query |
1-پنجرهای که در صورت بروز خطا فاهر میشود, برای پردازش از کاربر که چه علی باید انجام شود. 2-پنجرهای با مکان هایی که کاربر کند تا در پایگاه جستجو انجام شود |
clusters |
تعداد ترمینال یاوسایل یا ایستگاهها یا مکانهای حافظهای که در یک محل جمع شده اند و کنترل می شوند |
cluster bomb |
تعداد ترمینال یاوسایل یا ایستگاهها یا مکانهای حافظهای که در یک محل جمع شده اند و کنترل می شوند |
cluster |
تعداد ترمینال یاوسایل یا ایستگاهها یا مکانهای حافظهای که در یک محل جمع شده اند و کنترل می شوند |
cluster bombs |
تعداد ترمینال یاوسایل یا ایستگاهها یا مکانهای حافظهای که در یک محل جمع شده اند و کنترل می شوند |
icebox rivet |
میخ پرچهای الومینیوم که تاموقع مصرف باید در دمای زیر صفر نگه داشته شوند |
to have to bite the bullet <idiom> |
باید انجام کاری سخت یا ناخوشایند را پذیرفت |
operation |
ترتیب ای که عملیات دستور انجام می شوند |
run duration |
که زمان اجرای برنامه انجام می شوند |
languages |
زبان برنامه نویسی که از نشانه هایی استفاده میکند تا دستورات ای که باید به کد ماشین تبدیل شوند را کد کند |
language |
زبان برنامه نویسی که از نشانه هایی استفاده میکند تا دستورات ای که باید به کد ماشین تبدیل شوند را کد کند |
logograph |
چیستان یامعمایی متشکل ازکلماتی که باید باهم جمع شوند وکلمه دیگری ازان ساخته شود |
cache memory |
بخشی در حافظه سریع که چند دستور بعدی که باید توسط پردازنده پردازش شوند را مشخص میکند. |
logogram |
چیستان یامعمایی متشکل ازکلماتی که باید باهم جمع شوند وکلمه دیگری ازان ساخته شود |
caches |
بخشی در حافظه سریع که چند دستور بعدی که باید توسط پردازنده پردازش شوند را مشخص میکند. |
cache |
بخشی در حافظه سریع که چند دستور بعدی که باید توسط پردازنده پردازش شوند را مشخص میکند. |
entry |
موقعیتی که باید پیش از ورود یک تابع انجام شود |
initialled |
موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد |
initialling |
موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد |
initial |
موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد |
initialed |
موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد |
initialing |
موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد |
initials |
موقعیتی که باید پیش از انجام یک تابع برقرار باشد |
parallels |
تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی |
parallel |
تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی |
even par |
انجام تعداد ضربات استاندارددر یک بخش یا تمام بخشای گلف |
parallelling |
تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی |
paralleled |
تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی |
paralleling |
تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی |
parallelled |
تعداد پردازنده ها انجام شده همزمان روی تعدادی ورودی |
inputted |
لیست دستورات که به صورت ورود انجام می شوند. |
input |
لیست دستورات که به صورت ورود انجام می شوند. |
activities |
کارها یا وفایفی که روی یک کامپیوتر انجام می شوند |
activity |
کارها یا وفایفی که روی یک کامپیوتر انجام می شوند |
routing |
عملیاتی که درحین مسیریابی پیام انجام می شوند |
looped |
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود |
loop |
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود |
loops |
تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود |
to pay against receipt |
در برابر رسید پرداختن درمقابل رسید دادن |
multifunction |
ایستگاه کاری که چندین کار می توانند انجام شوند |
branch |
یک یا چند مسیر که می توانند پس از یک عبارت شرطی انجام شوند |
branches |
یک یا چند مسیر که می توانند پس از یک عبارت شرطی انجام شوند |
operation |
بخشی از دستور کد ماشین که عملی باید انجام شود را مشخص میکند |
operates |
بخشی از دستور کد ماشین که عملی که باید انجام شود را معرفی میکند |
operated |
بخشی از دستور کد ماشین که عملی که باید انجام شود را معرفی میکند |
operate |
بخشی از دستور کد ماشین که عملی که باید انجام شود را معرفی میکند |
op code |
بخشی از دستور کد ماشین که عملی که باید انجام شود را مشخص میکند |
overflow |
وضعیتی در شبکه که تعداد ارسال ها از حد بیشتر باشد و به مسیر دیگری ارسال می شوند |
overflowed |
وضعیتی در شبکه که تعداد ارسال ها از حد بیشتر باشد و به مسیر دیگری ارسال می شوند |
overflows |
وضعیتی در شبکه که تعداد ارسال ها از حد بیشتر باشد و به مسیر دیگری ارسال می شوند |
machine |
تعداد قط عات متحرک جدا یا بخشها که با هم کار می کنند تا فرآیندی را انجام دهند |
machined |
تعداد قط عات متحرک جدا یا بخشها که با هم کار می کنند تا فرآیندی را انجام دهند |
duty rated |
بیشترین تعداد عملیات که یک وسیله در یک زمان با مشخصات معلوم میتواند انجام دهد |
machines |
تعداد قط عات متحرک جدا یا بخشها که با هم کار می کنند تا فرآیندی را انجام دهند |
integrated |
محیط اداره که همه عملیات با کامپیوتر مرکزی انجام می شوند |
bins |
محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند |
bin |
محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند |
connective |
نشانه بین دو عملوند که نشان دهنده عملی است که باید انجام شود |
mflops |
اندازه سرعت محاسبه که به عنوان تعداد دستورات اعشاری که در ثانیه پردازش می شوند محاسبه میشود |
ganged |
وسایل که به صورت مکانیکی متصل شده اند و با یک عمل انجام می شوند |
key |
ترکیب دو یا چند کلید که تابعی را انجام می دهند وقتی با هم انتخاب شوند |
inputted |
سیگنالهای الکتریکی که به مدارهای مربوطه اعمال می شوند تا عملیات را انجام دهند |
input |
سیگنالهای الکتریکی که به مدارهای مربوطه اعمال می شوند تا عملیات را انجام دهند |
convention |
استاندارها یا قوانین آشنا که برای ایجاد سازگاری نرم افزار یا سخت افزار باید دنبال شوند |
conventions |
استاندارها یا قوانین آشنا که برای ایجاد سازگاری نرم افزار یا سخت افزار باید دنبال شوند |
arithmetic |
محاسباتی که روی اعداد انجام می شوند از قبیل جمع و تفریق و ضرب و تقسیم |
Boolean connective |
حروف و نشانه ها در یک عمل Boolen که عملی که باید روی عملوندها انجام شود بیان میکند |
language |
دستوراتی که منابع لازم برای یک کار که باید توسط کامپیوتر انجام شود را مشخص می کنند |
languages |
دستوراتی که منابع لازم برای یک کار که باید توسط کامپیوتر انجام شود را مشخص می کنند |
stacked |
ثبات آدرس که حاوی محل دادهای است که بیشتر استفاده می شوند یا آدرس دستور بعدی که باید پردازش شود |
stack |
ثبات آدرس که حاوی محل دادهای است که بیشتر استفاده می شوند یا آدرس دستور بعدی که باید پردازش شود |
stacks |
ثبات آدرس که حاوی محل دادهای است که بیشتر استفاده می شوند یا آدرس دستور بعدی که باید پردازش شود |
gate |
تعداد دروازههای منط ق متصل بهم که در یک مدار مجتمع ایجاد شده تا یک تابع پیچیده را انجام دهد |
gates |
تعداد دروازههای منط ق متصل بهم که در یک مدار مجتمع ایجاد شده تا یک تابع پیچیده را انجام دهد |
unmodified instruction |
دستور برنامه که مستقیماگ و بدون تغییرات اجرا میشود تا عملیاتی که باید انجام شود را بدست آورد |
groups |
طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر |
group |
طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر |
end |
توابعی که پیش از اتمام اجرای برنامه انجام می شوند تا توابع خاص سیستم را اعمال کنند |
ended |
توابعی که پیش از اتمام اجرای برنامه انجام می شوند تا توابع خاص سیستم را اعمال کنند |
centralized |
امکانات پردازش داده که در یک محل متمرکز و قابل دستیابی توسط سایر کاربران انجام می شوند |
ends |
توابعی که پیش از اتمام اجرای برنامه انجام می شوند تا توابع خاص سیستم را اعمال کنند |
modal |
1-مربوط به حالتها. 2-در ویندوز پنجرهای که نمایش داده می شوند و به کاربر امکان انجام کاری خارج از آن را نمیدهد |
modals |
1-مربوط به حالتها. 2-در ویندوز پنجرهای که نمایش داده می شوند و به کاربر امکان انجام کاری خارج از آن را نمیدهد |
absolute system of units |
سیستم واحد ها که در آن کمترین تعداد واحد یا یکه بعنوان واحد های اصلی انتخاب شده و سایر واحدها از آنها مشتق شوند |
gestalt |
تشکیل و ترکیب چندعامل یاپدیده فیزیکی وحیاتی وروانشناسی برای انجام کارواحدو دست داده جزئی از کل شوند |
shift |
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند |
shifts |
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند |
shifted |
جابجایی داده به چپ یا راست در یک کلمه , بیتهایی که از مرز کلمه خارج می شوند نادیده گرفته می شوند محلهای خالی با صفر پر می شوند |
routinely |
تعداد دستوراتی که کار مشخص را انجام می دهند ولی برنامه کامل نیستند, بخشی از یک برنامه هستند |
routine |
تعداد دستوراتی که کار مشخص را انجام می دهند ولی برنامه کامل نیستند, بخشی از یک برنامه هستند |
routines |
تعداد دستوراتی که کار مشخص را انجام می دهند ولی برنامه کامل نیستند, بخشی از یک برنامه هستند |
dynamically |
توقف فرآیند ووووقتی سیستم به کاربر می گوید پیش از خاتمه فرآیند عملی باید انجام شود |
dynamic |
توقف فرآیند ووووقتی سیستم به کاربر می گوید پیش از خاتمه فرآیند عملی باید انجام شود |
specification |
مین شود یا کاری که باید انجام شود |
union shop |
یکی از اصول سیستم سندیکایی که به موجب ان کارگرانی که عضو اتحادیه نیستند می توانند استخدام شوند ولی پس از استخدام باید به عضویت اتحادیه درایند |
classing |
در یک زبان برنامه سازی تعریف آنچه یک تابع نرم افزاری باید انجام دهد ویا نوع دادهای که یک متغیر میتواند نگه دارد |
classes |
در یک زبان برنامه سازی تعریف آنچه یک تابع نرم افزاری باید انجام دهد ویا نوع دادهای که یک متغیر میتواند نگه دارد |
classed |
در یک زبان برنامه سازی تعریف آنچه یک تابع نرم افزاری باید انجام دهد ویا نوع دادهای که یک متغیر میتواند نگه دارد |