Dictiornary-Farsi | تعداد کارگر | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
work force	تعداد کارگر


Other Matches

gandey dancer	کارگر فصلی کارگر سیار
combinatorics	محاسبه تعداد موارد یکسان تعداد راههای انجام یک کار ترکیب شناسی
round	تعداد تیر تعداد شلیک دور
roundest	تعداد تیر تعداد شلیک دور
odder	ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
odd	ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
oddest	ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
Anyone can count the seeds in an apple, but only Gold can count the number of apples in a seed.	هر کسی نمی تواند تعداد دانه های داخل یک سیب را بشمارد اما فقط خدا می تواند تعداد سیب های نهفته در یک دانه را بشمارد
labored	کارگر
employe	کارگر
shopman	کارگر
telling	کارگر
master workman	سر کارگر
labors	کارگر
labour	کارگر
effective	کارگر
labourers	کارگر
workingman	کارگر
operative	کارگر
operatives	کارگر
workwoman	زن کارگر
workwoman	کارگر زن
employee	کارگر
cooly	کارگر
craftsman assistant	کارگر
workmen	کارگر
active	کارگر
workman	کارگر
worker	کارگر
laborer	کارگر
joss	سر کارگر
laborers	کارگر
labourer	کارگر
workpeople	کارگر
exploitation of labor	استثمار کارگر
refiner	کارگر پالایشگاه
navvy	کارگر ساده
navvies	کارگر ساده
longshoremen	کارگر اسکله
longshoreman	کارگر اسکله
journey man	کارگر مزدور
swotting	کارگر زحمتکش
working	کارگر طرزکار
leaven	عامل کارگر
refiners	کارگر پالایشگاه
day labourer	کارگر روزمزد
day laborer	روز کارگر
date labourer	کارگر روزمزد
furnace man	کارگر کوره
casual labour	کارگر اتفاقی
brain worker	کارگر مغزی
farmhand	کارگر مزرعه
accommodator	کارگر کمکی
daysman	کارگر روزمزد
hodcarrier	کارگر ناوه کش
workings	کارگر طرزکار
swotted	کارگر زحمتکش
journeyman	کارگر مزدور
labour	حزب کارگر
labour	کارگر عمله
labors	حزب کارگر
labors	کارگر عمله
labored	حزب کارگر
labored	کارگر عمله
craftsman	کارگر ماهر
craftsmen	کارگر ماهر
working classes	طبقه کارگر
working class	طبقه کارگر
May Day	روز کارگر
labourparty	حزب کارگر
journeyman	کارگر ماهر
journeyman	کارگر متخصص
journeymen	کارگر مزدور
docker	کارگر بارانداز
docker	کارگر لنگرگاه
dockers	کارگر بارانداز
dockers	کارگر لنگرگاه
swots	کارگر زحمتکش
swot	کارگر زحمتکش
leavens	عامل کارگر
leavening	عامل کارگر
proletariat	طبقه کارگر
proletariat	کارگر ورنجبر
journeymen	کارگر متخصص
journeymen	کارگر ماهر
Labour Party	حزب کارگر
stable-boys	کارگر اصطبل
unskilled labor	کارگر غیرماهر
slave ant	مورچه کارگر
skilled worker	کارگر ماهر
skilled labour	کارگر ماهر
shovelman	کارگر بیل زن
shoveler	کارگر بیل زن
farm hands	کارگر مزرعه
seasonal worker	کارگر فصلی
road maker	کارگر راه
shovelbill	کارگر بیل زن
labour day	روز کارگر
unskilled worker	کارگر ساده
unskilled worker	کارگر غیرمتخصص
farm hand	کارگر مزرعه
dairymaids	کارگر لبنیاتی
dairymaid	کارگر لبنیاتی
steelworker	کارگر پولادسازی
steelworkers	کارگر پولادسازی
coalminer	کارگر معدن
workpeople	طبقه کارگر
workingman	ازطبقه کارگر
working man	کارگر افزارمند
workfolks	جماعت کارگر
workfolk	جماعت کارگر
stable-boy	کارگر اصطبل
reacher	کارگر نخ تاب
mealmen	کارگر اسیاب
charge hand	کارگر معمولی
common labour	کارگر عمومی
munitioneer	کارگر زرادخانه
lay off	تعلیق کارگر
migrant worker	کارگر مهاجر
laboring class	طبقه کارگر
labor party	حزب کارگر
labor	حزب کارگر
labor	کارگر عمله
outworker	کارگر ازاد
piler	کارگر شمعکوب
effectively	بطور موثر یا کارگر
horizontal labor mobility	تحرک افقی کارگر
journey man	شاگرد یا کارگر روزمزد
inflow of labor	جریان ورود کارگر
penetratingly	بطور نافذ کارگر
pitman	کارگر درون معدن
building craftsman	کارگر ماهر ساختمانی
brain worker	کارگر ذهنی روشنفکر
pkeman	کارگر کلنگ دار
potman	کارگر اسفالت ساز
quarrier	کارگر معدن سنگ
quarryman	کارگر کان سنگ
quarryman	کارگر معدن سنگ
cordwainer	کارگر چرم ساز
outworker	کارگر خارج ازخانه
he is short of hands	کارگر کافی ندارد
grisette	دختر کارگر فرانسوی
gandey dancer	کارگر راه اهن
laundryman	کارگر لباسشوی مرد
exploitation of labor	بهره کشی کارگر
luggie	کارگر سنگ شکن
man hour	یک ساعت کار یک کارگر
deckhand	کارگر عرشه کشتی
day laborer	کارگر روز مزد
time out	ساعت غیبت کارگر
railroader	کارگر راه اهن
unskilled worker	کارگر غیر ماهر
unskilled worker	کارگر غیر متخصص
work people	کارگران طبقه کارگر
working paper	ورقهء استخدام کارگر
workmanly	شایسته کارگر خوب
wright	کارگر سازنده نجار
stevedores	کارگر بار انداز
stevedore	کارگر بار انداز
underutilization of labor	کم بهره گیری از کارگر
submariner	کارگر زیر دریایی
navvy	کارگر کارهای خاکی
navvy	کارگر غیر ماهر
navvies	کارگر کارهای خاکی
navvies	کارگر غیر ماهر
proletarian	کارگر وابسته بکارگر
proletarian	عضو طبقه کارگر
blacklegs	کارگر اعتصاب شکن
semi skilled worker	کارگر نیمه ماهر
blackleg	کارگر اعتصاب شکن
industrial relations	روابط کارگر وکارفرما
workmanlike	شایسته کارگر خوب
working classes	مربوط به طبقه کارگر و زحمتکش
barker	کارگر یا ماشینی که پوست میکند
take on	گرفتن کارگر هیاهو کردن
to sweat workers	کارسخت ومزدکم دادن به کارگر
profit-sharing	سهیم کردن کارگر در سودکارخانه
profit sharing	سهیم کردن کارگر در سودکارخانه
agricultural labor productivity	بهره دهی کارگر کشاورزی
hewer	کارگر معدن زغال سنگ
roustabout	کارگر اسکله یا بندر گاه
dishwasher	کارگر طرفشو ماشین طرفشویی
dishwashers	کارگر طرفشو ماشین طرفشویی
The working (middle,upper)class.	طبقه کارگر (متوسط بالا )
quarryman	کارگر معدن معدنچی سنگ کن
working class	مربوط به طبقه کارگر و زحمتکش
A bad workman always blames his tools. <proverb>	کارگر بد همیشه از وسایلش غیبجویى مى کند.
caucuses	نمایندگان حزب کارگر درپارلمان یا انجمن
caucus	نمایندگان حزب کارگر درپارلمان یا انجمن
finding	انچه کارگر ازخود بر سر کار می برد یافت
spinner	عنکبوتی که تار می تند کارگر یاماشین نخ ریسی
findings	انچه کارگر ازخود بر سر کار می برد یافت
work load	مقدارکاری که یک کارگر در زمان معین انجام میدهد
rollman	کارگر روی ماشین غلتک داریا چرخنده
yellow dog contract	قراردادی که براساس ان کارگر حق عضویت در اتحادیه کارگری را ندارد
deat benefit	وفیفه یا پولی که کارفرمابعیال و اولاد کارگر متوفی میدهد
stakhnovism	افزایش تولیداز طریق بالا بردن کمیت تولیدهر کارگر
portal to portal	وابسته بمدتی که کارگر از درورودی تا شروع بکار صرف مینماید
numbers	تعداد
paul	تعداد کم