Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
emergency complement
تعدیل یکانهابرای موارد اضطراری
Other Matches
emergency establishment
تعدیل و تقسیم سربازان بین یکانها برای موارد اضطراری
widely
در بسیاری موارد
casebooks
کتاب موارد
usages
موارد مصرف
utilisations
موارد مصرف
applications
موارد استعمال
application
موارد استعمال
utilizations
موارد مصرف
casebook
کتاب موارد
only in exceptional cases
فقط در موارد استثنائی
data item
موارد ذکرشده در اطلاعات
application of low to instances
تطبیق قانون با موارد
emergency generator set
دستگاه مولد برق اضطراری مولد برق اضطراری
hyphens
خط پیوند در موارد زیر بکارمیرود
hyphen
خط پیوند در موارد زیر بکارمیرود
addressing
بدون نیاز به موارد خاص
emergency addressee
مسئولین اعلام خبر در موارد ضروری
in duly substantiated cases
در موارد طبق مقررات اثبات شده
where justified
در موارد طبق مقررات اثبات شده
where there is a valid reason
در موارد طبق مقررات اثبات شده
k ration
بسته کوچک مواد غذایی ارتشی برای موارد فوق العاده
This compares to a total of 36 cases reported in 2009.
همانند آن بطور کلی ۳۶ موارد در سال ۲۰۰۹ گزارش شده بود.
All of which doesn't really help us very much in our day-to-day lives.
تمامی این موارد به زندگی روزانه ما واقعا کمکی نمی کند.
involuntary
اضطراری
auxiliary
اضطراری
auxiliaries
اضطراری
emergencies
اضطراری
compulsive
اضطراری
emergency
اضطراری
coactive
اضطراری
emergency lighting
روشنایی اضطراری
bingo field
فرودگاه اضطراری
emergency leave
مرخصی اضطراری
emergency air
هوای اضطراری
emergency fund
وجوه اضطراری
emergency exit
خروج اضطراری
emergency conning position
پل فرماندهی اضطراری
emergency conditions
شرایط اضطراری
emergency cartridge
کارتریج اضطراری
emergency burial
تدفین اضطراری
emergency brake
ترمز اضطراری
emergency antenna
انتن اضطراری
emergency lamp
لامپ اضطراری
emergency maintenance
نگهداشت اضطراری
insurance stockage
ذخیره اضطراری
missed approach
فرود اضطراری
standby battery
باتری اضطراری
emergency exit
در خروج اضطراری
emergency works
کارهای اضطراری
emergency valve
شیر اضطراری
emergency treatment
معالجه اضطراری
emergency measure
سنجش اضطراری
emergency priority
تقدم اضطراری
emergency push button
تکمه اضطراری
emergency ration
جیره اضطراری
emergency repair
تعمیر اضطراری
emergency risk
ریسک اضطراری
emergency scramble
رهگیری اضطراری
emergency station
محل اضطراری
emergency switch
کلید اضطراری
emergency transmitter
فرستنده اضطراری
emergency shelter
پناهگاه اضطراری
maydays
پیام اضطراری
ditching
فرود اضطراری
mayday
پیام اضطراری
emergency leave
سطح اماد اضطراری
emergency scramble
درگیری اضطراری هواپیماها
Where is the emergency exit?
در خروج اضطراری کجاست؟
emergency call
خبر یا مکالمه اضطراری
emergencies
فوق العاده اضطراری
emergency
فوق العاده اضطراری
air defense emergency
وضعیت اضطراری پدافندهوایی
emergency operation
بهره برداری اضطراری
emergency brake equipment
تجهیزات ترمز اضطراری
landing mat
باند فرود اضطراری
emergency power supply
منبع قدرت اضطراری
ttl
خانواده معروف دروازههای منط قی و طرح موارد ترانزیستوری سریع که ترانزیستور دو قط بی آن مستقیماگ وصل شده اند.
accident ambulance
اتومبیل اضطراری برای حوادث
fall back
سیستم پشتیبان در شرایط اضطراری
emergency admission
پذیرش اضطراری
[در بیمارستان]
[پزشکی]
autorotation
روش فرود اضطراری هلیکوپتر
to declare a state of emergency
اعلان کردن حالت اضطراری
ditching
فرود اضطراری هواپیما روی اب
scuttles
غرق کردن اضطراری ناو هبله
fire escapes
خروجی اضطراری در مواقع اتش سوزی
scuttling
غرق کردن اضطراری ناو هبله
scuttled
غرق کردن اضطراری ناو هبله
scuttle
غرق کردن اضطراری ناو هبله
fire escape
خروجی اضطراری در مواقع اتش سوزی
equalizes
تعدیل
equalised
تعدیل
equalises
تعدیل
equalising
تعدیل
adjustment
تعدیل
qualification
تعدیل
equalize
تعدیل
equalizing
تعدیل
damping
تعدیل
equalized
تعدیل
adjustments
تعدیل
regulation
تعدیل
equation of payments
تعدیل
modification
تعدیل
editing
تعدیل
modulation
تعدیل
levelling
تعدیل
field expedient
روشهای اضطراری اخراجات در صحرا تدابیر صحرایی
to call 911
[American English]
تلفن اضطراری کردن
[به پلیس یا آتش نشانی]
combinatorics
محاسبه تعداد موارد یکسان تعداد راههای انجام یک کار ترکیب شناسی
realigning
تعدیل کردن
escalators
تعدیل کننده
realigns
تعدیل کردن
escalator
تعدیل کننده
sight reduction
تعدیل رصد
lump sum redistribution
تعدیل یکجا
realign
تعدیل کردن
stock adjustment
تعدیل موجودی
adjust
تعدیل کردن
regulable
قابل تعدیل
adjusts
تعدیل کردن
regulate
تعدیل کردن
price adjustment
تعدیل قیمت
modifiers
تعدیل کننده
partial adjustment
تعدیل جزئی
modifier
تعدیل کننده
modulator
تعدیل کننده
adjusting
تعدیل کردن
realigned
تعدیل کردن
modify
جرح و تعدیل
modulating
تعدیل کردن
readjusts
دوباره تعدیل
readjusting
دوباره تعدیل
adjustable
تعدیل پذیر
modifies
جرح و تعدیل
modified
تعدیل شده
measure
تعدیل کردن
moderator
تعدیل کننده
modulates
تعدیل کردن
modifies
تعدیل کردن
modifying
تعدیل کردن
modifying
جرح و تعدیل
dampen
تعدیل کردن
dampened
تعدیل کردن
dampening
تعدیل کردن
dampens
تعدیل کردن
adapt
تعدیل کردن
modulate
تعدیل کردن
modify
تعدیل کردن
moderators
تعدیل کننده
regulated
تعدیل کردن
collimate
تعدیل کردن
readjust
دوباره تعدیل
readjusted
دوباره تعدیل
regulating
تعدیل کردن
coordinator
تعدیل کننده
method of adjustment
روش تعدیل
adjustment method
روش تعدیل
address adjustment
تعدیل نشانی
demand accommodation
تعدیل درخواستها
corrector magnet
اهنربای تعدیل کن
regulator
تعدیل کننده
regulator
الت تعدیل
regulators
تعدیل کننده
regulators
الت تعدیل
regulates
تعدیل کردن
composite demand
تقاضا برای کالا در موارد استفاده متفاوت مانند استفاده از گازوئیل درمصارف خانگی و مصارف صنعتی
moderator variable
متغیر تعدیل کننده
modificatory
متضمن تعدیل یااصلاح
sumptuary
وابسته به تعدیل هزینه
reduction to the meridian
تعدیل به نصف النهار
reduced form
فرم تعدیل شده
modification factor
ضریب تعدیل کننده
bunker adjustment factor
ضریب تعدیل سوخت
contract price adjustment
تعدیل قیمت قرارداد
coordinate
تعدیل کردن هم پایه
baf
ضریب تعدیل سوخت
strongback
الوار تعدیل ناو
adjustable dimension
بعد تعدیل پذیر
adapter
جرح و تعدیل کننده
adapted
جرح و تعدیل شده
damper
عایق تعدیل کننده
adaptors
جرح و تعدیل کننده
adaptor
جرح و تعدیل کننده
maladjustment
تعدیل وتنظیم غلط
maladjustments
تعدیل وتنظیم غلط
adapters
جرح و تعدیل کننده
adaptable
قابل جرح و تعدیل
escalation
ماده یا عبارت تعدیل
contract escalation clause
ماده تعدیل قرارداد
Emergeny exit .
پله های فرار ( درهای خروجی برای مواقع اضطراری )
hot site
یک مرکز کاملا" مجهزکامپیوتری که برای حالت اضطراری اماده است
trammel
تعدیل کردن بدام افتادن
trammel
الت ترسیم بیضی تعدیل
compensating winding
سیم پیچ تعدیل کننده
caf
ضریب تعدیل نرخ پول
cac
هزینه تعدیل نرخ ارز
index linked insurance
بیمهای که با شاخص تعدیل میشود
adjustment
آلت تعدیل اسباب تنظیم
adjustments
الت تعدیل اسباب تنظیم
defense emergency
مواد مورد لزوم وحیاتی پدافندی وضعیت اضطراری دفاعی یا نظامی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com