Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (21 milliseconds)
English
Persian
jus ex injuria non oritur
تعدی و تجاوز فرد برای اوحقی ایجاد نمیکند
Other Matches
trespassing
تجاوز یا تعدی یا تخطی کردن
trespass
تجاوز یا تعدی یا تخطی کردن
trespasses
تجاوز یا تعدی یا تخطی کردن
trespassed
تجاوز یا تعدی یا تخطی کردن
background
تصویر نمایش داده شده به عنوان صفحه پشتی در برنامه یا ویندوز GUI. این تصویر حرکت نمیکند و اختلافی در برنامه ایجاد نمیکند
backgrounds
تصویر نمایش داده شده به عنوان صفحه پشتی در برنامه یا ویندوز GUI. این تصویر حرکت نمیکند و اختلافی در برنامه ایجاد نمیکند
gain ground
خاک دشمن راتصرف کردن تجاوز و تعدی کردن
ActiveX
سیستمی که توسط ماکروسافت ایجاد شده برای ایجاد و توزیع برنامههای کوچک
it is indifferent to me
برای من فرقی نمیکند
scratch
حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
scratching
حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
scratched
حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
scratches
حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code
زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
haze
تاثیر گرافیکی برای شبیه سازی مه طبیعی برای ایجاد فضای سه بعدی حقیقی تر
wiring
ساختار فلزی برای پشتیبانی کابلهای ورودی و ایجاد اتصال برای وصل کابل ها
wireless network
شبکه ایکه از کابل برای ارسال داده بین دو کامپیوتر استفاده نمیکند و بجای آن از سیگنال رادیویی برای ارسال سیگنال استفاده میکند
encroaches
تجاوز کردن تجاوز مخفیانه و غیر مجاز
encroached
تجاوز کردن تجاوز مخفیانه و غیر مجاز
encroach
تجاوز کردن تجاوز مخفیانه و غیر مجاز
Viewdata
سیستم محاورهای برای ارسال متن یا گرافیک ازپایگاه داده به ترمینال کاربر به وسیله خط وط تلفن . که باعث ایجاد امکاناتی برای بازیابی اطلاعات , تراکنش ها , تحصیلات , بازی ها و خلاقیت میشود
dead
آنچه کار نمیکند. کامپیوتر یا قطعهای که کار نمیکند
attempted rape
شروع به تجاوز جنسی تجاوز ناتمام
alert
پیام ارسالی از سیستم عامل شبکه به کاربر برای اعلام اینکه سخت افزار شبکه خوب کار نمیکند
alerted
پیام ارسالی از سیستم عامل شبکه به کاربر برای اعلام اینکه سخت افزار شبکه خوب کار نمیکند
alerts
پیام ارسالی از سیستم عامل شبکه به کاربر برای اعلام اینکه سخت افزار شبکه خوب کار نمیکند
nuptias non concubitus , sedconsensus ,
برای ایجاد علقه زوجیت
transistors
برای ایجاد تابع منط قی
transistor
برای ایجاد تابع منط قی
smudging
ایجاد دود برای دفع حشرات
smudges
ایجاد دود برای دفع حشرات
fogging
برای ایجاد فضای سه بعدی طبیعی تر
smudge
ایجاد دود برای دفع حشرات
contact ion engine
موتوری برای ایجاد تراست درفضا
smudged
ایجاد دود برای دفع حشرات
dunkrik treaty
معاهده منعقده بین انگلستان وفرانسه به سال 7491 که هدف ان تشریک مساعی دودولت در صورت تجاوز یاتهدید به تجاوز از طرف المان و نیز برقراری تماس اقتصادی دایم بود
graphics
که برای ایجاد شکلهای ندیگر به کار می رود
incorporation
جا دادن ایجاد شخصیت حقوقی برای شرکت
gorge portion
محل مناسب برای ایجاد سد دربستر رودخانه
dry plasma etching
روشی برای ایجاد یک پوشش روی یک قرص
geometry and rendering
مراحل اصلی برای ایجاد و نمایش شی سه بعدی
configure
نرم افزار واتصالات برای ایجاد یک سییستم خاص
subliminally
غیر کافی برای ایجاد تحریک عصبی یا احساس
breakpoint
حرف کاغذ برای ایجاد نقط ه توقف در برنامه
subliminal
غیر کافی برای ایجاد تحریک عصبی یا احساس
texture mapping
2-پوشاندن یک تصویر با دیگری برای ایجاد یک بافت در اولی
hike out
خم شدن یا اویختن به لبه قایق برای ایجاد تعادل
jumper
سیم هادی برای ایجاد انشعاب فرعی موقتی
jumpers
سیم هادی برای ایجاد انشعاب فرعی موقتی
entrance head
بار لازم برای ایجاد جریان ازیک لوله
alphamosaic
برای ایجاد حروف گرافیکی و الفبا عددی در تلتکس
stalking horse
کاندیدای نامزدشده برای ایجاد تفرقه در رای دهندگان
thinnest
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
thins
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
answered
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
Her teacher's presence caused her considerable discomfort.
بودن دبیر او
[زن]
احساس ناراحتی زیادی برای او
[زن]
ایجاد کرد.
mkdir
دستور DOS برای ایجاد دایرکتوری جدید روی دیسک
thinners
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
answering
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
answers
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
share
روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
aligns
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
thinned
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
shares
روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
thin
روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
align
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
answer
مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
aligned
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
shared
روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
center
تعیین حدودوسیله ایجاد حرارت برای استفاده در هواپیمای بی موتور
aligning
ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
pay as you go principle
اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
buffering
استفاده از بافر برای ایجاد اتصال بین وسایل کند و سریع
handicap
مسابقه بین بهترین اسبهابادادن وزن اضافی برای ایجاد تعادل
DR DOS
سیستم عاملی که Digital Resaerch برای IBM PC ایجاد کرده است
transaction trailing
ایجاد یک فایل کمکی برای پی گیری به روز دراوردن تمام فایلها
handicaps
مسابقه بین بهترین اسبهابادادن وزن اضافی برای ایجاد تعادل
feep
صدایی که ترمینال برای جلب توجه استفاده کننده ایجاد میکند
immediate
پردازش داده پس از ایجاد آن و نه انتظار برای پاس ساعت یا زمان سنگرون
lifting
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
bombed out
تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
glideslope
شعاع رادیویی سیستم فرود باالات دقیق برای ایجاد یک راهنمای قوی
bombs
تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
precision
استفاده از دو کلمه داده برای ذخیره سازی عدد و ایجاد دقت بیشتر
bomb
تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
bend allowance
فاصله خطی اضافی روی ورقه ها برای ایجاد خم هایی با شعاع معین
bombed
تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
solenoid
سیم پیچی بشکل استوانه برای ایجاد میدان مغناطیسی مارپیچ کهربایی
lifts
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
ribbons
تعداد هادیهای نصب شده در کنار یک دیگر برای ایجاد کابل مسط ح
lifted
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lift
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
ribbon
تعداد هادیهای نصب شده در کنار یک دیگر برای ایجاد کابل مسط ح
paperless
شرکت الکترونیکی یا شرکتی که از کامپیوتر و سایر قط عات الکترونیکی برای کارهای شرکت استفاده میکند و از کاغذ استفاده نمیکند
tristimulus values
مقادیر نسبی یه رنگ اصلی که برای ایجاد رنگهای دیگر باهم ترکیب می شوند
voice
توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
voicing
توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
voices
توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
lift strut
پایه هایی که بار کششی حاصل از ایجاد نیروی برای بال را متحمل میشوند
images
فضایی در حافظه که برای ایجاد تصویر پیش از ارسال به صفحه نمایش به کار می رود
lift wire
سیم هایی که بار کششی حاصل از ایجاد نیروی برای بال را متحمل میشوند
compacts
مجموعه پیشرفتهای ROM-CD استاندارد ایجاد شده توسط Philips برای استفاده خانگی
compacting
مجموعه پیشرفتهای ROM-CD استاندارد ایجاد شده توسط Philips برای استفاده خانگی
image
[فضایی در حافظه که برای ایجاد تصویر پیش از ارسال به صفحه نمایش به کار می رود.]
compacted
مجموعه پیشرفتهای ROM-CD استاندارد ایجاد شده توسط Philips برای استفاده خانگی
compact
مجموعه پیشرفتهای ROM-CD استاندارد ایجاد شده توسط Philips برای استفاده خانگی
adobe type manager
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
tactile
صفحه کلیدی که حاوی نشانههای مخصصوص برای انتخاب کلید باشد مثل ایجاد صدا
reflexes
یک برنامه تحلیلی پایگاه داده که برای ایجاد و کنترل اطلاعات به شکل یک لیست بکار برده میشود
AT command set
مجموعهای استاندارد از دستورات برای کنترل کردن یک مودم که توسط Hayes Coprotion ایجاد شده است
graphics
کارت اضافی برای PC یا Macintosh که متن ها ایجاد شده یا تصاویر را با یک منبع ویدیویی خارجی ترکیب میکند
reflex
یک برنامه تحلیلی پایگاه داده که برای ایجاد و کنترل اطلاعات به شکل یک لیست بکار برده میشود
ASF
قالب ایجاد شده توسط مایکروسافت به صورت چند رسانهای برای کار روی اینترنت و استفاده در محصول NETSHOW
check plot
یک ترسیم قلمی که به طورخودکار توسط سیستم CADقبل از ایجاد خروجی نهایی برای اصلاح و ویرایش تصویری تولید شود
smoke test
بررسی تصادفی برای اینکه ماشین باید در صورتی که هنگام روشن کردن دود ایجاد نشود کار کند
ATD
دستور استاندارد برای مودم های سازگار که در شماره گیری تلفن به کار می روند و توسط Hayes ایجاد شده اند
load call
وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
teleconferencing
ارتباط تعدادی کامپیوتر یا ترمینال با هم برای ایجاد ارتباط بین یک سری کاربر
boilerplating
قرار دادن بخشهای مختلف متن در کنار هم برای ایجاد متن نهایی
aliasing
افزودن سیگنالهای صوتی بین الگوهای صوتی برای ایجاد صدای ملایم تر
Hayes Corporation
تولید کننده مودم که زبان کنترل استاندارد برای مودم ها ایجاد میکند
terrorism
عقیده به لزوم ادمکشی و ایجاد وحشت دربین مردم و یا سیستم فکری یی که هر نوع عملی را برای رسیدن به اهداف سیاسی جایز می داند
dial up
استفاده از یک شماره گیر یا دکمه فشاری تلفن برای ایجاد مکالمه تلفنی ایستگاه به ایستگاه
convention
استاندارها یا قوانین آشنا که برای ایجاد سازگاری نرم افزار یا سخت افزار باید دنبال شوند
XNS
پروتکل شبکه ساخت xerox که پایهای برای پروتکلهای شبکه Novell ipx ایجاد کرده است
conventions
استاندارها یا قوانین آشنا که برای ایجاد سازگاری نرم افزار یا سخت افزار باید دنبال شوند
handicap
امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی
handicaps
امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی
bulk
مین کننده اطلاع برای ایجاد صفحات متن ویدیویی -off line به کار می رود که بعد آنها را به سرعت به کامپیوتر اصلی متصل کند
fifth generation computers
مرحله بعدی طراحی سیستم کامپیوتری که با استفاده از مدارهای سریع VLSI و زبانهای برنامه سازی قدرتمند برای ایجاد امکان محدوده افراد
cpu
ساعت درونی پردازنده که سیگنال با قاعده را ایجاد میکند که برای کنترل عملیات و ارسال داده در پردازنده است
original equipment manufacturer
شرکتی که قط عاتی ایجاد میکند با استفاده از قط عات ابتدایی سایر تولیدکنندگان و محصول را برای برنامه خاصی طراحی میکند
infringed
تعدی
excessive use
تعدی
infringing
تعدی
transitivity
تعدی
attacks
تعدی
inbreak
تعدی
intrusion
تعدی
encroachment
تعدی
encroachments
تعدی
infringe
تعدی
infringes
تعدی
extravagances
تعدی
oppression
تعدی
extravagance
تعدی
intrusions
تعدی
incursion
تعدی
injustices
تعدی
injustice
تعدی
incursions
تعدی
attack
تعدی
attacked
تعدی
oppress
تعدی کردن
aggro
تعدی و تهاجم
inroad
تعدی هجوم
oppresses
تعدی کردن
encroachment and waste
تعدی و تفریط
abusive
تهمت تعدی
oppressing
تعدی کردن
wrongful act and misuse
تعدی و تفریط
do injustice to
تعدی کردن
transitivity principle
اصل تعدی
trepass
تعدی کردن
ymck
تعریف رنگ بر پایه چهار رنگ که در نرم افزار DTP هنگام ایجاد فیلم رنگی مختلف برای چاپ استفاده میشود
documenting
عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
documented
عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
document
عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد
tortious
مبتنی بر تعدی و تفریط
to gain ground
تجاوزکردن تعدی کردن
victimize
دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
ingrate
تعدی کردن فشار وارد اوردن بر
victimising
دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
victimises
دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
victimised
دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
gross negligence
تقصیر در نگهداری مال تعدی و تفریط
victimized
دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
victimizing
دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
victimizes
دستخوش فریب یا تعدی قرار دادن
oem
شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
doesn't
نمیکند
trellis coding
روش تقسیم سیگنال که از تقسیم فرکانس و فاز استفاده میکند تا خروجی بیشتر و نرخ خطای کمتر برای سرعت ارسال داده بر حسب بیت در ثانیه ایجاد کند
least recently used algorithm
الگوریتمی که صفحه حافظه که پیش از همه دستیابی شده بود را پیدا میکند و پاک میکند تا فضا برای صفحه بعد ایجاد شود
voluntary waste
تعدی و تفریط در عین مستاجره یا ملک موردتصرف
it makees no difference
فرقی نمیکند
it makees no difference
تفاوتی نمیکند
it is secure
عیب نمیکند
why does he not admit it
چراتصدیق نمیکند
it is not in good workingorder
خوب کار نمیکند
constants
آنچه تغییر نمیکند
static
که در زمان تغییر نمیکند. 2-
constant
آنچه تغییر نمیکند
printhead
1-ردیف سوزن ها در چاپگر matrial-dot که حروف را به صورت مجموعهای از نقاط ایجاد میکند. 2-حالت فلزی یک حرف که برای چاپ حرف روی کاغذ در ریبون جوهری فشار داده شده است
deletion
روشی برای دوباره ایجاد کردن فایلهای حذف شده وقتی فایلی حذف میشود سکتورهای دیسک نگهداری می شوند چون ممکن است حذف با اشتباه صورت گرفته باشد
trespass
تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
trespassed
تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
inviolability
مصون بودن فرستاده دیپلماتیک ازهر نوع تعدی و اهانت
trespasses
تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
trespassing
تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
insulators
مادهای که الکتریسیته را هدایت نمیکند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com